ولسوالی نجراب - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
نجراب | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
کشور | افغانستان |
ولایت | کاپیسا |
مرکز ولسوالی | نجراب |
مردم | |
جمعیت | ۳۴۰۰۰۰ تخمین ۲۰۲۰ |
پراکندگی | نفر بر کیلومتر مربع |
زبان در افغانستان | فارسی دری |
اطلاعات جغرافیا | |
مساحت | ۱٬۸۴۲ کیلومتر مربع |
ولسوالی نجراب یکی از ولسوالیهای کوهستانی مربوط ولایت کاپیسا میباشد. این ولسوالی در ۱۲۰ کیلومتری شمال شرق ولایت کابل قرار دارند. میانگین ارتفاع از سطح دریا در حدود ۱٬۴۰۰ متر میباشد. این ولسوالی بزرگ متشکل از ۵ درهٔ اصلی و دو درهٔ فرعی میباشد؛ که عبارتند از.
- درهٔ غوث
- درهٔ کلان بادره نیزابی
- درهٔ پته
- درهٔ فرخشاه
- خارج دره
دو درهٔ فرعی آن عبارتند از: درهٔ پچغان که بزرگترین درهٔ ولسوالی نجراب میباشد که حرارت آن در زمستان وتابستان متوسط میباشد و درهٔ گیاوه که درهٔ متوسط میباشد. در درهجات کلان پوته فرخشاه و گیاوه در تابستان حرارت زیاد دارد. درین فصل خزندگان حشرات و مار درین درهها زیاد پیدا میشوند. باشندگانشان این درهها اکثراً از ملیت تاجیک میباشد؛ و ملیتهای دیگر از قبل پشتون، نیز زندگی مینمایند. این ولسوالی خیلی سبز بوده دارای تقریباً ۳۴۰۰۰۰ نفوس میباشند. محصولات زراعتی این ولسوالی گندم، چهارمغز، توت، لوبیا و جلغوزهٔ سیاه میباشد. در این دره تعداد افراد باسواد نسبت به سایر مناطق زیاد است. نجراب دارای ۴۴ باب مکتب، یک باب کلینیک صحی و یک دستگاه رادیو میباشند.
به دلیل اینکه منابع و معلومات موثق که برخاسته از تحقیق و جستار های تاریخی باشد، را در خصوص دره های به دسترس نداریم، تنها به عنوان مثال از یک دره آن در زیر تذکر می دهیم:
دره غوث:
این دره در حقیقت، تاریخی ترین و پر نفوس ترین دره ولسوالی نجراب به شمار می رود. بزرگ ترین ویژگی آن متعلق به باشنده های پراچی زبان این منطقه است که در برگه های تاریخ مردم مناطق غچولان را از بومی ترین نجرابیان یاد کرده اند. این قوم به بیش از 2800 خانواده می رسد و مرکز اصلی آنها قریه های ششگانه غچولان شامل تاته خیل، میانه ده، کندی، لامبار، بالا غچولان، مالگرام را تشکیل می دهد. این دره با کوه های بلند احاطه شده و دارای بزرگ ترین جنگلات و درختان جلغوزه سیاه در سطح کاپیسا است. جلغوزه سیاه ضمن اینکه در بعضی از بخش های دره کلان و دره پته ریشه دوانده است، پر هزینه ترین ترین حاصلات و صادرات این ولسوالی را تشکیل می دهد. مردم این دره در ادوار تاریخ نقش پر رنگی در حاکمیت نجراب داشته اند. در این دره اقوامی مانند خواجه خیل، وزیر خیل، جعفریان، خاوریان، همزه خیل، بابا خیل، اولاد پلنگ، اسکینیان و غیره زیست دارند.
زبان و اقوام
[ویرایش]مردم ولسوالی نجراب به شش زبان صحبت می کنند که زبان فارسی دری در مرحله اول، زبان پراچی ( مردمان دره پچغان و دره غوث) در مرحله دوم، پشتو در مرحله سوم، پشتو در مرحله چهارم، کوهبندی (مردمان گیاوه)در مرحله پنجم و شاری در مرحله ششم
از اینکه در شمال دره غوث کوههای سربفلک کشیده هندوکش قرار دارد که تقریباً در هرسال پر از برف میباشد به همین علت این دره دارای آب فراوان و دریایی پرآب نسبت به سایر درههای نجراب بوده و قسمت زیاد دریای نجراب متشکل از آب است که از دره غوث میآید. کوههای طرف شمال دره غوث پر از درختهای جنگلی بوده که درختهای ان عبارت از جلغوزه، بلوط، ارچه و خنجگ میباشد.
محصولات کشاورزی
[ویرایش]اقلام مهم صادرات این دره را جلغوزه سیاه، گندم، جواری، لوبیا، شرشم، محصولات حیوانی مانند قروت و پنیر تشکیل میدهد ویک تعداد از مردم به زنبور داری هم مشغول هستند.
بر همگان روشن است که موقعیت جغرافیایی نجراب قسمی است که از سرکهای ترانزیتی، بنادر و سرحدات بدور افتادهاست لذا مردم این وادی به جز اینکه به زراعت و مالداری روی بیاورند کدام راه دیگر ندارند ولی نجراب بنابر کوهستانی بودنش دارای زمین کم زراعتی است و حاصلات زراعت یک فامیل نجرابی به اندازه یی نیست که ایشان را در طول… سال کافی باشد بنا مردم نجراب برای رسیدن به تعالی و ترقی، به جز از راه علم و معرفت کدام راه دیگری ندارند. به همین دلیل است که مردم شجاع نجراب در طول سالهای متمادی توجه خاصی به علم و معارف از خود نشان دادهاند.
اگر به نقشه نجراب دقیق نظر انداخته شود نجراب شکل کف دست با پنج انگشت را دارد که هر انگشت ان نماینده گی از یک دره میکند که از دره پهلو توسط کوههای سربه فلک کشیده وپر از جنگل جدا شدهاند که قلههای این کوهها در طول سالها همیشه پر برف بوده و این کوهها نه تنها نجراب را به درههای متعدد تقسیم کرده بلکه نجراب را از سایر مناطق ولایت کاپیسا نیز جدا ساختهاست.
قسمی که گفته شد مردم نجراب بسیار دانش پرور هستند و درصدی باسوادان این ولسوالی که شامل پزشکها، مهندسین، صاحب منصبان هوایی و زمینی، علمای دین، معلمین و دانشجویان و مأمورین دولتی میباشند نسبت به سایر ولسوالیهای افغانستان به مراتب بالا میباشد. در حال حاضر در حدود ۵۹ باب مکتب که شامل دارالمعلمین، مدارس دینی، لیسهها، مکاتب متوسطه و کورسهای سوادآموزی میباشند که در حدود ۳۲۴۹۰ شاگرد که توسط ۹۵۵ معلم تدریس میگردند در سرتاسر نجراب فعال میباشند که هر سال فارغ التحصیلان جدید به کشور تحفه میدهند. حال که صحبت از معارف شد، بد نیست که نظری اجمالی بر تاریخچه معارف در نجراب بیاندازیم:
تاریخچه معارف در نجراب
[ویرایش]نخستین مکتب چهار صنفی در نجراب در سال ۱۳۱۵ هجری خورشیدی توسط حافظ عبدالمجید خان نماینده مردم نجراب در پارلمان به همکاری عبدالاحمد خان پنجشیری که ریس معارف وقت پروان بود و به اثر توجه خاص غلام نبی خان مجددی در جوار زیارت حضرت فرخشاه در دره فرخشاه نجراب تأسیس شد. در ماه جوزای همان سال یک مکتب چهار صنفی دیگر در خارج دره نجراب به نام مکتب خارج دره نجراب نیز تأسیس شد. این مکتب در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به شش صنفی ارتقا نمودند و یک تعداد زیادی از شاگردان را فارغ نمودند که بعداً آنها داکتران و پیلوتان و معلمین موفق گردیدند. بعداً این مکتب در سال ۱۳۴۲ شمسی به متوسطه و در سال ۱۳۴۸ به لیسه ارتقا نمود و به نام غازی سلطان محمد خان نجرابی که یکی از رهبران جهاد علیه استعمار انگلیس بود گذاشته شد و بعد از جهاد برعله استعمار سرخ شوروی این مکتب به نام شهید حبیب الرحمن که بنیانگذار هسته نهضت اسلامی در کشور بود و از نجراب بودند یاد گردید که تا امروز به همین نام یاد میگردد.
قسمی که گفتیم نجراب شکل کف دست با انگشتان آن را دارد که از طرف شرق شامل درههای پچغان و افغانیه بوده و به ترتیب به طرف غرب شامل دره پته، دره غوث، دره کلان، دره فرخشاه و در قسمت مدخل تمام درهها خارج دره موقعیت دارد که ذیلاً اسمهای مکاتب با تعداد دانش اموزان ان بیان میگردد.
۱. از طرف شرق از استقامت دره پچغان و افغانیه شروع میکنیم: لیسه قاضی عبدالجمیل شهید، لیسه نیک محمد شهید، لیسه محمد ایوب شهید، مدرسه ابوذر غفاری، لیسه نسوان خواجه روشنایی، متوسطه عبدالرشید شهید، متوسطه ذکور محمد اسمعیل، متوسطه ذکریا خیل، متوسطه عبدالقیوم شهید، متوسطه نسوان افغانیه، متوسطه غین پچغان و متوسطه حسین خان خیل که همه آنها جمعاً دارای ۷۹۷۱ دانش آموز که توسط ۲۰۴ آموزگار تدریس میگردند میباشد. از مکاتب یادشده این مکاتب دارای تعمیر درست میباشند: لیسه قاضی عبدالجمیل، مکتب نسوان افغانیه، مدرسه ابوذر غفاری و لیسههای خواجه روشنایی و محمد اسمعیل. مکاتب حسین خانخیل، عبدالرشید و مکتب نیک محمد شهید دارای تعمیرهای نیمه کاره و مکاتب ذکریا خیل و غین پچغان اصلاً دارای تعمیر نیستند.
۲. مکاتب دره پته: شامل لیسه نصرتالله شهید، لیسه دگروال عبدالغفار شهید، لیسه نسوان محمد اسمعیل، مکتب متوسطه ویار، مکتب ابتداییه ویار و مکتب ابتداییه درچی خیل میباشند که تا فعلاً در سال ۱۳۸۹ دارای ۴۲۷۴ دانش آموز که توسط ۹۷ آموزگار تدریس میگردند. در حال حاضر صرف نسوان محمد اسمعیل ولیسه نصرتالله شهید دارای تعمیربود ولیسه دگروال عبدالغفار شهید دارای یک تعمیر خامه بوده وسایر مکاتب در دره پته فاقد تعمیر میباشند.
۳. مکاتب مربوط به دره غوث: دره غوث دره وسطی نجراب است و نظر به سایر درهها بزرگتر وپر نفوس تر است و تعداد مکاتب ان نیز زیادتر است که شامل دارالمعلمین، فتح المدارس، لیسه حافظ عبدالمجید، لیسه ضیاالحق شهید، لیسه نسوان دره غوث، متوسطه سارنوال حبیب الرحمن، متوسطه انجنیر عزیز الرحمن، متوسطه انجنیر غلام جیلانی، و مکاتب آغا، ده لاشی، ملاغش، لقمان، لیک لامه، الین و غچولان است که دارای ۶۰۳۰ دانش آموز که توسط ۱۷۹ معلم تدریس میگردند. در میان این همه مکتب صرف لیسه حافظ عبدالمجید دارای تعمیر اساسی است و بس.
دره کلان: مکاتب این دره شامل لیسه نسوان بدخشی، لیسه نسوان روضا خیل، متوسطه ۴. عبدالمنان، متوسطه دوست محمد شهید، لیسه نسوان دره کلان، میرزا محمد و عیار خیل علیا است. تعداد دانش اموزان مکاتب دره کلان نجراب به ۳۰۳۵ نفر میرسند که توسط ۱۲۲ آموزگار تدریس میگردند. لیسههای که دارای تعمیر هستند عبارتند از لیسه نسوان بدخشی، نسوان روضا خیل و متوسطه عبدالمنان شهید. مکتب دوست محمد شهید دارای تعمیر نیمه کاره بوده وسایر مکاتب دره کلان فاقد تعمیر هستند.
۵. مکاتب دره فرخشاه شامل: لیسه ذکور فرخشاه، لیسه نسوان فرخشاه و متوسطه عبدالرحمن علیاه فرخشاه است. تعداد دانش اموزان مکاتب دره فرخشاه به ۲۴۶۱ نفر میریند که توسط ۸۲ آموز گار تدریس میگردند. از مکاتب موجود صرف لیسههای ذکور و اناث فرخشاه دارای تعمیر بوده وسایر مکاتب فاقد تعمیر میباشند.
۶. خارج دره: یکی از مناطق مهم نجراب است که تمام واحدهای ادرای دولت در اینجا موقعیت داشته و وسعت ان نسبت به درهها زیادتر است و مکاتب ان شامل لیسه حبیب الرحمن شهید، لیسه نسوان قلعه غنی، لیسه نسوان یاسین زایی، لیسه نسوان زرشوی، متوسطه عبدالصبور، متوسطه عبدالهادی، متوسطه غازی بیک خیل، قلعه خان، دکرحق شهید، متوسطه گیاوه، ابتداییه کلاوت، ابتداییه دلیار، ابتداییه سابات و سواد حیاتی بوده که تعداد دانش اموزان ان به ۸۷۱۹ نفر میرسد که توسط ۲۷۱ آموزگار تدریس میگردند. از جمله این مکاتب لیسههای انجنیر حبیب الرحمن، لیسه نسوان قلعه غنی، لیسه نسوان زرشوی و متوسطه ذکر حق شهید دارای تعمیر بوده و متابقی مکاتب خارج دره نجراب دارای تعمیر نیستند.
مشکلات معارف در نجراب
[ویرایش]دانش اموزان نجراب بنابر نداشتن تعمیر مشکلات زیادی را متحمل میشوند. در فصل بهار هوایی بارانی، در تابستان هوای گرم و آفتاب سوزان و در خزان و زمستان هوای سرد از جمله عواملی هستند که باعث آزار دادن شاگردان میگردند. این عوامل تأثیر ناگوار بالای دانش اموزان داشته و باعث ان میگردد که دانش آموز دلسرد گردیده و از ادامه تحصیل صرف نظر کند.
مسله دیگر نداشتن معلمین مسلکی و لیسانس است. اگرچه نجراب دارای دارالمعلمین است که هر سال معلمین ۱۴ پاس فارغ میدهد ولی با آن هم سویه تحصیلی این معلمین قناعت بخش نیست.
نبودن لابراتوار، کتابخانه و وسایل مدرن مانند کامپیوتر و اینترنت مشکلات دیگر در راه معارف در نجراب میباشد.
تاریخچه
[ویرایش]نجراب حتی در زمانههای بسیار پیشین جایی گزین در میان کتابهای تاریخنگاران داشتهاست؛ و آن به سببی که این منطقهٔ خوش آب و هوا نه تنها از دیدگاه زیبایی طبیعی ارزشمند است، بلکه به سبب داشتن مردمان شجاع و میهنپرست هم جای ویژهای را در میان تاریخ نگاران دارد. در کتابهای قدیم تار… یخ که با دریغ از گرد ایام به دور نماندهاند، روایتها از دلیری مردم نجراب در برابر اسکندر مقدونی آمدهاست، اما اگر از این روایتهای پیشین تاریخ بگذریم، «تزک بابری» یا «یادداشتهای ظهیرالدین محمد بابُر» شاه مغولی که به خودش شاه کابل لقب داده بود جای ویژهای در شناخت کابل آن روز و به خصوص نجراب را دارد. قابل دقت است که وقتی بابر از کابل آن روز در یادداشتهایش سخن میگوید، هدفش از کابلی نیست که ما با ابعاد امروزش میشناسیم؛ همان طوریکه کابلشاهان، تنها شاهان کابل امروز نبودهاند و آنها در حقیقت بر سرزمین بزرگی فرمانروایی میکردند که به کابلستان معروف است و فردوسی همزمانی که به کابل مینگریستهاست، مرامش همان کابلستان بودهاست.
در کابلستان آن روزگار، نجراب که فاصلهٔ بسیار کمی از شهر کابل دارد، توجه شاهان و فرمانروایان را به سبب زیبایی طبیعی، میوههای فراوان و حاصلات پربار زراعتی خود، جلب میکرد. قوه جذب نجراب تا زمان امیر حبیبالله خان فرزند امیر عبدالرحمان خان، همانطور مانند پیش نیرومند بود و امیر حبیبالله خان چه در زمانی که شهزاده بود و چه در زمانی که فرمانروای افغانستان شد، هماره به نجراب میآمد و به سیر و سیاحت و شکار میپرداخت.
باری پنج سده پیش، ظهیرالدین محمد بابُر در یادداشتهایش از ۱۴ شهرستان مهم اطراف کابل نام میبرد که آنها عبارت اند از ننگرهار، علیشنگ، الینگار، مندراو، کنر و نورگل، نجراو (نجراب)، پنجشیر، غوربند، کوهدامن، لوگر، غزنی، زرمت، برمل و بنگش.
شرح مفصلی در مورد کابلستان آن روز بهطور مثال طرز زندگی مردم، وضع اجتماعی و اقتصادی، طبیعت، سنت معماری، امور کشاورزی، دامداری، باغداری، موسیقی و طرح شهر سازی، در یادداشتهای بابر آمدهاست. شاید بعضی از تفصیلها و تحلیلهایی که وی دارد ممکن باعث واکنش در میان پژوهشگران امروز ما شود، اما اگر از همچو مسایل فراتر رویم و یادداشتهای بابر را اعتبار دیگری بدهیم، به صراحت میتوانیم گفت که تا زمان نوشتن با برنامه و حتی بعد از آن نویسندهای را نمیتوانیم یافت که چنان به تفصیل در مورد شهرهای کابلستان حرف زده باشد. تفسیر زیبای او در ستایش درهٔ استالف که بهشت روی زمین بودهاست و جاهای دیگری چون سنجد درهٔ قره باغ، لغمان و نجراو (نجراب)، چنان جذاب و در عین حال نزدیک به واقعیت است که انسان را برمیانگیزد که ای کاش میتوانست پنجصد سال پیش، در زمان حیات بابر، در کابلستان زندگی میکرد. البته شاعران چندی وجود داشتهاند که گاهی در قصیده یا غزل به وصف زیبایی کابل پرداختهاند، اما به جرأت میتوان گفت که کسی تا آن روز و بعد از آن شرح جامعی از محلات زیبای کابلستان ندادهاست. او مینویسد: «محلات نزدیک کابل هوای گرم و سرد دارند. با یک روز سوار بر اسب میشود به جایی رسید که آن سرزمین هیچ وقت برف را ندیدهاست و باز به فاصلهٔ یک ساعت به جای دیگری میتوان رسید که کوههایش همیشه پر از برف است.» منظور بابر از ذکر این دو محل زیبا، پغمان و ننگرهار بودهاست. در آن روزگار میوه در کابل و محلات نزدیک به آن وافر بود مثل انگور، توت، انجیر، خرما، زردآلو، بادام، پسته، چهار مغز، انار، سیب، ناک، خربوزه، شفتالو، آلو، سنجد وغیره. اما آنچه بیشتر از دیگر میوهها بابر را مفتون خود ساختهاست جلغوزهٔ نجراب است که او به تفصیل پیرامون این میوه که در آن روزگار تنها در نجراب پیدا میشد، نوشتهاست.
بهتر است آنچه که خود ظهیرالدین محمد بابُر در وصف نجراب نوشتهاست ذکر قول شود. او مینویسد: "یک دیگر تومان نجراو است. به طرف شرق شمال کابل در کوهستان واقع شده. عقب او در کوهستان تمام کافرانند و کافرستان طور گوشه ایست انگور و میوهٔ او بسیار. در زمستان مرغ را بسیار پرواز میکنند. در کوهستان او ناژو و جلغوزه و چوب بلوت و جنجک بسیار میشود. درخت ناژو بلوت و جلغوزه از این پایانتر میشود و در نجراو بالا اصلاً نمیشود. اینها از درختهای هندوستانند. چراغ تمام مردم کوهستان از چوب جلغوزهاست. مثل شمع روشن میشود و میسوزد خیلی غرابت دارد. "
کسی نمیتواند از طبیعت سرشار از زیبایی نجراب چشم پوشی کند. اگر طبیعت را چون دستی بینگاریم، پنج درهٔ نجراب میتواند پنج انگشت این دست زیبا باشد. بابر به تکرار از زیبایی طبیعی نجراب در کتابش یاد کردهاست و درهها، کوهها، جویبارها و دریای نجراب را میستاید و به سببی که خود چشم روشنی برای بینش طبیعت داشتهاست، هماره در ترصد بوده تا آنچه از زیبایی در خور ستایش است، از قلمش نیفتد. او نه تنها از عالم زیبای نباتی در نجراب سخن میگوید، بلکه عالم حیوانی آن را که شگفتی زاست از چشم دور نداشتهاست. او از وجود حیوانی که به نام روباه پرنده مشهور است از دهان سپاهیانش میشنود که این حیوان روباه گون میتواند از شاخهای به شاخهٔ دیگر درخت بپرد. ظهیر الدین بعد از شنیدن این داستان میخواهد هر طوریکه شده این حیوان را ببیند و امتحان کند که آیا میتواند بپرد یا نه. او مینویسد: «و در کوهستان نجراو روبه پران میشود. روبه پران یک جانوریست از موشک پران کلانتر. در میان هر دو دست و هر دو ران او پرده ییست در رنگ بال شبپره. دایم میآوردند میگویند که از درختی به درخت نشیب رو به یک گز انداز میپرد. من خود پریدن او را ندیدهام، اما به درختی گذاشته شد، چسپیده چست برآمد و از آن جا پراینده شد. مثل پرنده بالهای خود را گشاد، بیآزار فرود آمد. در این کوهستان جانور لوحه میشود. این جانور را بوقلمو میگویند. از سر تا دم او پنج شش رنگ مختلف دارد. مثل گردن کبوتر براقست. کلانی او برابر کبک دری میباشد. غالباً کبک دری هندوستان همینست. آن مردم عجب چیزی روایت کردند. در وقتی که زمستان میشود، در دامنهٔ کوهها فرود میآید، اگر پرانیدند، همین که از باغ بالای انگور گذشت، دیگر اصلاً نمیتواند پرید و میگیرند. در نجراو یک موش دیگر میشدهاست. موش مشکین میگویند که بوی مشک ازو میآید. آن را من دیدهام.»
از یادداشتهای بابر بر میآید که کوهستانهای نجراب پر از جانوران و پرندگان شگفت شمایل بودهاند؛ و جود همین حیوانات و پرندگان بودهاست که اشخاص مقتدری چون بابر و شاهان دیگر به شمول امیر حبیبالله خان را تحریک میکرد تا به غرض شکار به اینجا بیایند. با دریغ که به سبب بیتوجهی دولتمداران از این حیوانات و پرندگان شگفت شمایل دیگر خبری نیست و حتی آن پلنگ معروف نجراب که تا سی سال پیش، در زمستانها از کوهها به روستاهای نجراب میآمد و ترس در دل روستاییان ایجاد میکرد، از کوههای نجراب کوچیدهاست یا به دست مردمانی که اهمیت این گونه حیوانات را در زیبایی طبیعی منطقه درک نمیکنند، نابود شدهاست (نوشته داکتر سخاورز)
پانویس
[ویرایش]منابع
[ویرایش](نویسنده مطالب بعد از نوشته کریم پوپل و داکتر صاحب سخاورز داکتر مصطفی عظیم میباشد)