نگرش مذهبی بهرام بیضایی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

اندیشه و معتقداتِ بهرام بیضایی دربارهٔ دستگاه‌های فکرِ الهیاتی (منتسب به «آیین» و «دین» و «قرونِ وسطی» و «ماورای طبیعت» و «حق» و «تکلیف») محلِّ توجّهِ پژوهندگان و دوایرِ دولتیِ روزگارش در ایران بوده است.[۱] بیضایی در خانواده‌ای بهایی زاده شد و پرورش یافت.[۲] ولی خود پایبندی و دلبستگیِ ایمانی نشان نداده است؛ و نه فقط نسبت به بهائیت. با این همه، و با این که شاید بشود او را ندانم‌گرایی[۳] چون برتراند راسل یا اندیشمندی آزاد، مثلاً هم‌فکرِ زکریای رازی یا جان رالز یا آمارتیا سن، شمرد، و بی گواهی از تشرّف یا تکفیرش در آیینی، شاید نشود در همهٔ طولِ زندگیش خداناباور یا لامذهب دانست. او نخستین بار به شیوهٔ بهایی ازدواج کرد (۱۳۴۴) و دستِ کم یک بار پس از آن ساواک دینش را اسلام شناخت (۱۳۴۷).[۴] بارها هم آماجِ بهایی‌ستیزی شد. علاقهٔ او به بعضِ پیشوایان یا پیروانِ بعضی مذهب‌ها در بعضی آثار و سخنانش پیداست، چنان که انتقادهایش نیز. بارها نیز اشارت‌هایی به احتمالِ وجودِ جهانی غیر از جهانِ محسوسات در سخنش رفته است، هرچند گاه به صورت‌هایی نزدیک به کلیشهٔ گفتاری.[الف] مطالعاتش در فقه‌اللّغة و ملل و نحل نیز گواهِ دلبستگیش به، و البته درگیریِ فکریش با، زبان‌ها و افسانه‌های مردمان است. خِردگرایی و باورِ اصالتِ وجود و محیطِ زیست‌گرایی نیز وجوهِ چشمگیری از تعلّقِ فکری و مذهبیِ او بوده است. غیر از این‌ها، بیضایی را دیگرانی به خداوندگاری یا حجّتی[۵] و پیامبریِ نمایش[۶] و منجی‌گری[۷] برکشیده‌اند، و گاه «عارف» نیز گفته‌اند[ب] و گاه این که فکرش «دقیقا مقابل تفکر دینی رایج می‌ایستد.»[۸]

پیشینهٔ خانوادگی[ویرایش]

بیضایی در خانواده‌ای بهایی در اواخرِ روزگارِ پهلویِ اوّل زاده شد. بهائیانِ ایران اغلب هوادارِ نوگراییِ فرهنگی و اجتماعیِ غیراسلامیِ رضا شاهی بودند، هرچند از آرمان‌های مشروطیت که نزدیکی با خواسته‌های بابیّه داشت[۹] دور می‌شد.[۱۰] پیشینهٔ بهائیت در خانوادهٔ پدریِ بیضایی به ادیب بیضایی می‌رسد، که بزرگ‌ترین عموی بهرام بیضایی بود و در کاشان به کیشِ نو گرویده بود.[۱۱][پ] او روابطِ حسنه با بعضِ نزدیکانِ دربار چون محمّدتقی بهار و سعید نفیسی و احتمالاً احمد قوام داشت. ولی در خانوادهٔ پدریِ بیضایی بستگیِ حکومتی دیده نمی‌شود. پدرِ بهرام بیضایی، که به پیروی از برادر به بهائیت گرویده بود، هرچند مدّتی به فرهنگستانِ ایران رفت و آمد داشت، به اسبابِ غیرسیاسی زندانی هم شد، و خیلی زود تبرئه. در واقع از گله‌های اداری او دچاری به بهایی‌ستیزی بوده است. بهار حتّی از ستمی که به خاطرِ اندیشهٔ متفاوت از اکثریت به ادیب رفته نیز سخن گفته است: «بود او نیز چو من در وطن خویش غریب».[۱۲] مادرِ بهرام بیضایی آیینِ بهایی را از مادرِ خود به ارث برده بود. بیضایی از برابریِ حقوقیِ زن و مرد در آیینِ خانوادگیش به نیکی یاد کرده است.[۱۳]

کودکیِ بیضایی مقارن بود با تبلیغاتِ ضدّبهاییِ اندیشندگانِ پرطرفداری چون احمد کسروی[۱۴] و عبدالحسین آیتی و فضل‌الله مهتدی صبحی[۱۵] و محمود حلبی و محمّدتقی فلسفی و فرهنگ نخعی و عواقبش؛ همچنان که جوانیش بعدها در دههٔ ۱۳۵۰ هم‌زمان بود با انتشارِ پژوهش‌های ضدّبهاییِ محمّد محیط طباطبایی.[ت]

در احضار و بازجوییِ سالِ ۱۳۸۱ در نیروی انتظامیِ تهران، بیضایی نپذیرفت که کتباً از مذهبِ پدر و مادرش تبرّی جوید.[۱۶]

خودشناسیِ مذهبی[ویرایش]

. . . خدایا چرا نمایش را دوست نداری؟
چرا در سرزمین‌های دیگر دوست داری و در میهن من نه؟ . . .

بیضایی، دیِ ۱۳۸۶[۱۷]

بیضایی هیچ‌گاه خود را بهائی و اساساً مذهبی نمی‌دانسته.

اسماعیل نوری‌علا[۱۸]

بیضایی جوانیِ خود را «مطلقاً بدون باورهای مذهبی»[۱۹] وصف کرده است. ولی بعدها خود را «التقاطی» گفته: «از تمام دین‌ها و فکرها چیزی در ذهن دارم.»[۲۰] بار دیگری «فرهنگ» را مذهبِ خود شمرده،[۲۱] و دنیا را به چشمِ خِردِ خویش دیدن را هم آیین و هم موضوعِ تبلیغِ فکریِ خود معرّفی کرده است.[۲۲] آزادی‌خواهی و محیطِ زیست‌گرایی[ث] و نکوهشِ واپس‌گراییِ عامّه هم بخش و برخِ مذهب و منشِ او بوده است.

بیضایی به صراحت دریغ‌خوارِ زوالِ آیین‌ها و سنّت‌هایی چون کابوکی و تعزیه بوده است که نشد آزادانه تکامل یابند و کارِ اجتماعی و فرهنگیِ خود را نو کنند.[۲۳] او به گرایش‌های فرهنگیِ چیرهٔ مدرنِ مذهبی و غیرمذهبی و ضدّمذهبی در ایران معترض بوده و در توقّفِ پویاییِ سنّت مقصّرشان می‌شناخته[۲۴] و فهمش از «خِرد»، که می‌ستوده‌اش، غیر از تجدّدگرایی در سرزمین‌های غیرمغربی بوده است و از لحاظِ سیاسی و مذهبی از ناقدانِ بیشترِ آنچه در آسیا و آفریقا منسوب است به مدرنیته و مدرنیسم و مدرنیزاسیون به شمار می‌رود.[۲۵] ولی در عینِ حال به نظر نمی‌رسد که ستایندهٔ غیرانتقادیِ فرهنگِ مغرب‌زمین چنان که در خودِ مغرب‌زمین بوده هم بوده باشد[۲۶] یا دریغش از گسستگیِ سنّت بازاندیشانه و در عینِ حال کوششگرانه در جهتِ پیوستگیِ سنجیده نباشد. در مقالهٔ «پس از صد سال» نشان می‌دهد که سنّتی که سزاوارِ سترونی شده بوده اصلاح می‌خواسته.[ج]

کردار[ویرایش]

من آن زمان، استاد دانشگاه بودم. از دانشگاه، اخراج شدم؛ به عنوان بهائی، به عنوان یک غیرمسلمان. پدر و مادرم بهائی بودند؛ من در یک خانوادهٔ بهائی، بزرگ شدم، منتهی، مذهب من، فرهنگ است؛ مذهب من، خودِ مذهب نیست؛ مذهب، اعتقاد شخصی است که به هیچ‌کس در جهان، مربوط نیست؛ من مذهبم فرهنگ است و در جلسهٔ بازجویی دانشگاه هم، این را گفتم و اخراج شدم.

بیضایی، دههٔ ۱۳۹۰[۲۷][۲۸][چ]

یک ازدواجِ بهایی (۱۳۴۴) و یک ازدواجِ اسلامی (۱۳۷۱) برای بیضایی ثبت شده است. جز این، حدودِ هفتاد سال در ایران تحتِ نظامِ حقوقیِ عمدتاً اسلامیِ روزگارش زندگی و کار و معامله کرده است، هرچند گاه به خاطرِ ناسازگاریِ مذهبی از کار محروم بوده است. وی دربارهٔ بهائیت کم سخن گفته است.[ح]

فکرِ بیضایی دربارهٔ نسبتِ زن و مرد در اجتماع نزدیکی با مذهبِ زن‌سالاری داشته است.

بیضایی بارها در زندگی از پاسخ به پرسش‌های ذات‌باورانه طفره رفته و به رسمیتشان نشناخته، مثلِ پرسش از چیستیِ سینما.[۲۹][خ]

«تکلیف»[ویرایش]

بیضایی دربارهٔ تکلیف، عنصرِ غالبِ اجتماعی در دستگاه‌های اندیشهٔ مذهبی، چند بحثِ مختصرِ نظری داشته، از جمله یک بار در سخنرانیِ ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۷ در تورنتو.

در آینهٔ آثار[ویرایش]

بیضایی دربارهٔ چند پیشوای عمدتاً منسوب به مذهب − مذهب‌هایی که پس از روزگارِ این پیشوایان بر اساسِ انتظار یا نوستالژیِ ظهورِ منجی شیعی و بابی شناخته شدند − نمایشنامه و فیلمنامه نوشته است: علی بن ابی‌طالب و حسین بن علی به ترتیب بخشی از موضوعِ فیلمنامهٔ روز واقعه و نمایشنامهٔ مجلس ضربت زدن هستند و طاهره قرّةالعین موضوعِ نمایشنامهٔ زرّین‌تاج. تضعیفِ شخصیتِ منجی − خلافِ دکترینِ سنّت‌های آریایی و سامیِ موعودگرای منتظِرِ مسیحا[د] و مسئولیت خواستن از توده‌ها از نخستین کارهای بیضایی (مثلِ آرش) از درون‌مایه‌های چشمگیر بوده است.

عیّارانی غیرتاریخی هم موضوعِ چند کارِ داستانیِ بیضایی بوده‌اند، مثلِ عیّارِ تنها (۱۳۴۹).

دربارهٔ مذهبی بودن یا نبودنِ کارِ بیضایی (فارغ از این که چه مذهبی) نظرها گوناگون بوده است. مثلاً مسعود اوحدی «جنبه دراماتیک داستان» را اولویتِ بیضایی شمرده و بر آن بوده که مثلاً در فیلمی چون باشو، غریبه‌ی کوچک «آنچه که به این بچه مربوط می‌شود، بیشتر در ردیف مسائل انسانی است تا جنبه‌های الهی و عرفانی.»[۳۰] از طرفِ دیگر مجید مدرسی «نوع نگاه» فیلم‌های بیضایی را «انسانی و شرعی» وصف کرده است.[۳۱]

در نظرِ دیگران[ویرایش]

تا آنجا که می‌دانم، او اهل هیچ دیانتی جز عالم قدسیِ هنر و تئاتر و سینما و اندیشه نیست.

عبّاس میلانی، ۱۴۰۲[۳۲]

با اینکه کسانی بیضایی را (بیشتر به علّتِ بهائی بودنِ پدر و مادرش) بهائی می‌دانند،[۳۳][۳۴] بعضی دیگر از او به عنوانِ دین‌ناباور یاد می‌کنند.[۳۵][۳۶][۳۷]

به نظرِ محمّد رحمانیان، بیضایی «بیشتر از همه ما و کسانی که ادّعا دارند اسلام را می‌شناسد.»[۳۸][۳۹] با این همه، اسلام‌گرایان کمتر به بیضایی روی خوش نشان داده‌اند. مثلاً جلال آل احمد غروب در دیاری غریب و قصّه‌ی ماه پنهان را دفاع از اقلیت شمرد و سرزنش کرد[۴۰] و در دههٔ ۱۳۶۰، به قولِ سیّد محمّد بهشتی شیرازی، «جماعتی احساس می‌کردند مخالفت با فیلم‌های او ثواب دارد».[۴۱] از استثنائاتِ برجسته می‌شود عطاءالله مهاجرانی را نام برد که سالِ ۱۳۷۸ در مجلسِ شورای اسلامی از گرایشِ مذهبیِ بیضایی دفاع کرد[۴۲] − هرچند، گرایشِ سیاسیش موضوعِ بازخواست بود.[۴۳]

بهرام جاسمی ردّی گنوسی‌وار در اندیشهٔ بیضایی تشخیص داده و چنین وصفش کرده است.[۴۴]

پانویس[ویرایش]

  1. مثلاً «خدا می‌داند» در مقدّمهٔ جلدِ دوّمِ دیوان نمایش (۱۳۸۲). بیضایی نه مانندِ ژان-پل سارتر و اومبرتو اکو از مذهب دوری جسته، نه مانندِ چارلز تیلور و راجر اسکروتن خود را به مذهبِ متعارفی منتسب کرده است.
  2. مثلاً منوچهر فرید. فرّخ غفّاری در پایانِ نمایشنامهٔ غروب در دیاری غریب عقیده‌ای مشابهِ عقیدهٔ صاحبِ منظومهٔ اُشترنامه سراغ کرده است. (Gaffary, Farrokh (1984). "Iranian Secular Theatre". In Hochman, Stanley (ed.). McGraw-Hill Encyclopedia of World Drama. Vol. 3 (2nd ed.). New York: McGraw-Hill Book Company. pp. 58–65.)
  3. گفته شده که پرتو بیضایی بهایی بودنِ پدرش را قبول نداشته است. (عاطفی، حسن (اسفند ۱۳۸۴). «فرّ جوانی گرفت طفل رضیع بهار». حافظ (۲۶): ۱۶.)
  4. دورهٔ زندگیِ بیضایی دورهٔ اوجِ بهایی‌ستیزی در کمابیش همهٔ صورت‌هایش در ایران بوده است؛ از انتشارِ خواندنی‌هایی علیهِ بهائیت تا قانون‌گذاری علیهِ بهائیت تا اقدامِ عملیِ سازمان‌یافته یا تصادفی علیهِ بهائیان و بهایی‌زادگانی که از جمله‌شان بیضایی و چندین کس از خویشاوندانش بوده‌اند. (علوی‌پور، محسن (آبان ۱۴۰۱). «بهرام بیضایی و سیالیّت مفهوم ایران». سیاست‌نامه (۲۴): ۱۸۴.)
  5. حفاظت‌گراییِ محیطِ زیستی را آرنولد جی. توینبی و دایساکو ایکدا نسبتی شناخته‌اند با پانتئیسم. (Toynbee, Arnold J.; Ikeda, Daisaku (1976). The Toynbee-Ikeda Dialogue: Man Himself Must Choose. Tokyo: Kodansha International Ltd. p. 298−299. ISBN 0-87011-268-6.) فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ پیش‌تر نظریّاتی نزدیک به این داده بود. ولی بوده‌اند دیندارانِ ابراهیمی هم که طرفداری و احترام و دفاع از محیطِ زیست را از نظرِ سنّتِ مذهبیِ خود ریشه‌یابی یا تبلیغ یا صورت‌بندی کرده‌اند، مثلِ فرانسیس آسیزی و سیّد حسین نصر. در واقع، نصر مخالفِ این معنی در اندیشهٔ مانندانِ توینبی و لین وایت بوده که حفاظتِ محیطِ زیست با یکتاپرستی سازگار نبوده است؛ (Nasr, Seyyed Hossein (1990). Man and Nature: The Spiritual Crisis in Modern Man. London: Mandala. p. 5. ISBN 0-04-440620-7.) و، با این همه، خودش بنیان‌گذارِ محیطِ زیست‌گراییِ اسلامی شناخته شد. ولی، در عینِ حال، تأیید کرده که مثلاً چنین نبوده که یهودیانِ معتقد جملگی توانسته باشند از خِردِ بوم‌شناختیِ کابالایی و حسیدی بهره برده باشند. (Religion and the Order of Nature. New York: Oxford University Press. 1996. p. 55. ISBN 0-19-510274-6.) محمّدعلی موحّد نیز در سنّتِ اسلامی مسئولیت‌خواهیِ محیطِ زیستی یافته و نشان داده است. (انتظار حجت، مینا؛ گلستانی، سینا, ویراستاران (۱۳۹۹). تأملات: در باب حقوق و شریعت، تاریخ و سیاست. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. ص. ۳۰۶. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۵۳-۵۲۰-۷.)
  6. طلبِ بازاندیشی در سنّت‌های گوناگون فکرِ بیضایی را از مکتبِ سنّت‌گرایی متفاوت می‌کند. بیضایی علاقمندِ بسیاری سنّت‌های مذهبی بوده، بی آن که تقدیسشان کند و، به طریقِ اولی، بی آن که مغالطهٔ توسّل به سنّت کند. تجربه‌گراییِ استقراییِ ارسطویی بیش از استنتاجِ افلاطونیِ ذات‌باورانه شیوهٔ بیضایی بوده است.
  7. فیلمِ یک گفتارِ بیضایی دربارهٔ مذهبِ خود در آپارات
  8. مثلاً در فیلم‌های مستندِ ریشه‌ها (۱۳۷۷) و عیّار تنها (۱۳۹۹)
  9. با این همه، صورت‌بندیِ فکرِ اصالتِ ماهوی را می‌شود در گفتگوهای شخصیتی در سلطان مار سراغ گرفت، آنجا که می‌گوید: «نام‌ها از آسمان می‌آیند.»
  10. هرچند، بوده‌اند یهودیانی مانندِ جرج اشتاینر هم که خود را «فرامهدیگرا» معرّفی کرده‌اند (استاینر، جورج؛ جهانبگلو، رامین (۱۳۷۸). وجدان زندگی: گفت‌وگو با جورج استاینر. ترجمهٔ پروین ذوالقدری. تهران: نشر نی. ص. ۴۹. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۴۷۵-۴.) و کمونیسمِ مارکسیستی و مسیحیت را ارتداد از یهودیت (نولته، ارنست (۱۳۹۹). اسلام‌گرایی: سومین جنبش مقاومت رادیکال. ترجمهٔ مهدی تدینی. تهران: نشر ثالث. ص. ۳۸۰. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۴۰۵-۵۴۵-۱.) و پژوهندگانی که در سنّتِ زرتشتی اشاراتی در امر به کوششِ مصلحانه یافته‌اند. (اذکائی، پرویز (۱۳۸۴). حکیم رازی: حکمت طبیعی و نظام فلسفی محمد بن زکریای صیرفی. تهران: انتشارات طرح نو. ص. ۶۹۱. شابک ۹۶۴-۷۱۳۴-۸۳-۵.) موضوعِ ترجیحِ ابتکارِ عمل (در مقابلِ انتظارِ منجیِ موعود) در متونِ اسلامی و بهایی، از سورهٔ «بقره» تا رسالهٔ مدنیّه، نیز سنجش‌پذیر است. مثلاً یک نمونه از کارکردِ اندیشهٔ مسیحایی در قلمروِ تمدّنِ اسلامی چیزی بوده که ناصر خسرو پس از مرگِ بوسعیدنامی در لحسا دیده و بازگفته است: «و گویند بوسعید گفته است فرزندان خویش را که: «چون من بیایم و شما مرا بازنشناسید، نشان آن باشد که مرا با شمشیرِ من بر گردن بزنید، اگر من باشم در حال زنده شوم». و آن قاعده بدان سبب نهاده است تا کسی دَعویِ بُوسَعیدی نکند.» (دبیرسیاقی، محمد, ویراستار (۱۳۸۷). سفرنامه. تهران: انتشارات زوّار. ص. ۱۵۰. شابک ۹۶۴-۴۰۱-۰۰۹-۴.)

منابع[ویرایش]

  1. خجسته‌پور، آدینه (۲۳ آذر ۱۳۹۵). «پاسخ به ادعاهایی درباره بیضایی». همدلی (۴۸۵): ۱ و ۱۲.
  2. ملک‌پور، جمشید (۱۴۰۲). ملک‌پور، جمشید، ویراستار. ادبیات نمایشی در ایران. ج. ۵: فراز و فرود نمایش در ایران (۱۳۵۷−۱۳۳۲). تهران: انتشارات توس. ص. ۱۲۶. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۵-۷۵۱-۷.
  3. Talajooy, Saeed. "BAHRAM BEYZAIE." Directory of World Cinema: Iran: 2. Edited by Parviz Jahed. Bristol: Intellect LTD. 2017.
  4. − (۱۳۸۲). کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. ص. ۷۶. شابک ۹۶۴-۵۷۹۸-۷۷-۹.
  5. رادی، اکبر (۵ دی ۱۳۸۶). «تو آن درخت روشنی». اعتماد (۱۵۷۵): ۲۰.
  6. مهیّجی، سودابه (پاییز و زمستان ۱۴۰۲). «بیضایی: راوی رویاهای جمعی مردم ایران زمین». مامطیر (۱۵ و ۱۶): ۷۸.
  7. «یادنامه بهرام بیضایی، «عیّار تنها»». رادیو فردا. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۲-۳۱.
  8. بهاری، مسعود. مرد آرام پرده نقره‌ای. تهران. ص. ۱۲۴.
  9. ملک‌زاده، مهدی (۱۳۸۳). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. ۱. تهران: انتشارات سخن. ص. ۶۹. نیز: یحیی دولت‌آبادی در آیین در ایران.
  10. فروغی، محمّدعلی. سخنرانی از رادیو طهران به تاریخِ ۱۴ مهرِ ۱۳۲۰. (فروغی، محمدعلی (۱۳۸۹). افشار، ایرج؛ همایون‌پور، هرمز، ویراستاران. سیاست‌نامهٔ ذکاءالملک: مقاله‌ها، نامه‌ها، و سخنرانیهای سیاسی. تهران: کتاب روشن. ص. ۲۲۷. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۲۳۴-۰۷-۷.)
  11. ذکائی بیضائی، نعمت‌الله. تذکرهٔ شعرای قرن اوّل بهائی. ج. ۱. تهران: مؤسّسه ملّی مطبوعات امری. ص. ۸۷-۹۰.
  12. ملک‌الشعرای بهار (۱۳۹۴). بهار، چهرزاد، ویراستار. دیوان اشعار. ج. ۱. تهران: انتشارات توس. ص. ۶۱۲. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۵-۳۰۹-۰.
  13. ریشه‌ها (۱۳۷۷)
  14. بهائی‌گری (۱۳۲۲)
  15. پیام پدر (۱۳۳۵)
  16. نورایی، جهانبخش. سخنرانی در خانهٔ هنرمندانِ ایران به مناسبتِ هشتادسالگیِ بیضایی، ۱۲ دیِ ۱۳۹۷.
  17. بیضایی، بهرام (زمستان ۱۳۸۶). «یادداشتِ بهرام بیضایی در سوگِ اکبر رادی». سیمیا (۲): ۱۲-۱۳.
  18. «بهرام بیضایی؛ استعاری‌ترین سینماگر متنفر از سیاست». رادیو فردا.
  19. بیضایی، بهرام؛ قوکاسیان، زاون (۱۳۷۱). گفت‌وگو با بهرام بیضایی. تهران: انتشارات آگاه. ص. ۱۵.
  20. بیضایی، بهرام؛ معصومی، پروانه؛ تسلیمی، سوسن؛ شمسایی، مژده؛ مقصودلو، بهمن (۱۴۰۲). موزاییک استعاره‌ها: گفت‌وگو با بهرام بیضایی و زنان فیلم‌هایش. تهران: برج. ص. ۹۷. شابک ۹۷۸-۶۲۲-۵۶۹۶-۵۷-۰.
  21. https://www.film-foundation.org/wcp-3-set
  22. تواضعی، جابر, ویراستار (۱۳۸۳). سر زدن به خانه‌ی پدری. تهران: روشنگران و مطالعات زنان. ص. ۹۸. شابک ۹۶۴-۸۵۶۴-۱۰-۸.
  23. مثلاً در سخنانِ ۲۵ دسامبرِ ۲۰۲۱
  24. تعزیه به روایتِ دیگر
  25. قلی‌پور، علی (۱۳۹۷). پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی. تهران: نظر. ص. ۲۵۴. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۵۲-۲۶۳-۵.
  26. مثلاً گفتار در دانشگاهِ سنت اندروز، ۱۳۹۷
  27. «روایت بهرام بیضایی از سوختن نگاتیو فیلم‌ها در شورآباد». khabar.us. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۱.
  28. «روایت بهرام بیضایی از سوختن نگاتیو فیلم‌ها در شورآباد». IranWire. ۲۰ مهر ۱۳۹۹.
  29. بیضائی، بهرام (۱۳۷۴). هیچکاک در قاب. تهران: انتشارات روشنگران. ص. ۱۳. شابک ۹۶۴-۵۵۱۲-۱۷-۴.
  30. − (۱۳۸۰). سینما، دین، ایران: سینمای دینی از نگاه سینماگران. تهران: سوره مهر. ص. ۱۱۶. شابک ۹۶۴-۴۷۱-۶۶۲-۰.
  31. − (۱۳۸۰). سینما، دین، ایران: سینمای دینی از نگاه سینماگران. تهران: سوره مهر. ص. ۱۷۵. شابک ۹۶۴-۴۷۱-۶۶۲-۰.
  32. میلانی، عباس (۱۴۰۲). سی چهره. ج. ۲. تورنتو: پرشین سیرکل. ص. ۱۴۰. شابک ۹۷۸-۰-۹۹۱۸۹۶۴-۷-۹.
  33. «۴۰ کتاب از کارگردان بهایی در نمایشگاه کتاب». ehavadar. بایگانی‌شده از اصلی در ۸ آوریل ۲۰۲۳.
  34. «بیضایی و عقاید فرقه‌ای؛ دانشی که برای ساختن یک جهان وهمی در سینما، تئاتر یا متون نمایشی به کار آمده‌است». cinemapress.news.
  35. «بهرام بیضایی؛ استعاری‌ترین سینماگر متنفر از سیاست». radiofarda.
  36. «روایت بهرام بیضایی از سوختن نگاتیو فیلم‌ها در شورآباد». khabar.us.news. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۱.
  37. نقد تخصصی بهائیت. حسن ارشاد (ناصرالدین). جلسهٔ ۷۷۴: آیا بهرام بیضایی بهایی است؟ اگر بله به چه دلیل و اگر خیر چرا؟ در آپارات
  38. %7B%7Bیادکرد وب | عنوان = استقبال از «روز واقعه» به یمن امام حسین (ع) است/ روایتی از بیضایی | ناشر = خبرگزاری مهر | نشانی = http://www.mehrnews.com/news/2941266/استقبال-از-روز-واقعه-به-یمن-امام-حسین-ع-است-روایتی-از-بیضایی | تاریخ بازدید = ۱۲ شهریور ۱۳۹۵ - کد مطلب: 2941266 }}
  39. %7B%7Bیادکرد وب | عنوان = استقبال از نمایشنامه‌خوانی «روز واقعه» | ناشر = روزنامه دنیای اقتصاد | نشانی = http://donya-e-eqtesad.com/news/946699 بایگانی‌شده در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine | تاریخ بازدید = ۱۲ شهریور ۱۳۹۵ - کد مطلب: 946699 }}
  40. آل احمد، جلال (خرداد و تیر ۱۳۴۵). «کارنامهٔ دوماهه − ۲». انتقاد کتاب (۷): ۱۴−۲۱.
  41. بهشتی، سید محمد؛ شیربانی، بهناز (۱۲ آذر ۱۴۰۱). «قرنطینه‌سازی سینما و سیاستی که مقطعی نماند». شرق (۴۴۳۶): ۱۱.
  42. مهاجرانی، سید عطاءالله, ویراستار (۱۳۷۸). استیضاح. تهران: انتشارات اطلاعات. ص. ۱۸۸. شابک ۹۶۴-۴۲۳-۴۱۸-۹.
  43. مهاجرانی، سید عطاءالله, ویراستار (۱۳۷۸). استیضاح. تهران: انتشارات اطلاعات. ص. ۱۷۳. شابک ۹۶۴-۴۲۳-۴۱۸-۹.
  44. جاسمی، بهرام (بهار ۱۳۷۷). «بهرام بیضائی، گنوستی‌سیسم مدرن و کاربرد اجتماعی». فصل تئاتر (۵): ۱۸-۲۰.