ژوزف استالین - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
ژنرالیسیموس ژوزف استالین | |
---|---|
| |
دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی | |
دوره مسئولیت ۳ آوریل ۱۹۲۲ – ۱۶ اکتبر ۱۹۵۲[الف] | |
پس از | ویاچسلاو مولوتف (بهعنوان دبیر مسئول) |
پیش از | نیکیتا خروشچف (بهعنوان دبیر اول) |
رئیس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی[ب] | |
دوره مسئولیت ۶ مه ۱۹۴۱ – ۵ مارس ۱۹۵۳ | |
پس از | ویاچسلاو مولوتف |
پیش از | گئورگی مالنکوف |
وزیر دفاع شوروی[پ] | |
دوره مسئولیت ۱۹ ژوئیه ۱۹۴۱ – ۳ مارس ۱۹۴۷ | |
رئیس | خودش |
پس از | سیمیون تیموشنکو |
پیش از | نیکلای بولگانین |
کمیساریای خلق ملیتها | |
دوره مسئولیت ۸ نوامبر ۱۹۱۷ – ۷ ژوئیه ۱۹۲۳ | |
رئیس | ولادیمیر لنین |
پس از | ایجاد مقام |
پیش از | انحلال مقام |
اطلاعات شخصی | |
زاده | یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی[ت] ۱۸ دسامبر [سبک قدیمی: ۶ دسامبر] ۱۸۷۸[ث] گوری، فرمانداری تفلیس، امپراتوری روسیه |
درگذشته | ۵ مارس ۱۹۵۳ (۷۴ سال) مسکو، روسیه شوروی، اتحاد جماهیر شوروی |
آرامگاه |
|
حزب سیاسی | حزب کمونیست[ج] (از ۱۹۱۲) |
دیگر عضویتهای سیاسی |
|
همسر(ان) |
|
فرزندان | |
والدین | |
تحصیلات | مدرسه علوم دینی تفلیس |
جایزهها | فهرست کامل |
امضا | |
خدمات نظامی | |
لقب(ها) |
|
وفاداری | |
خدمت/شاخه | |
سالهای خدمت |
|
درجه | ژنرالیسیموس (از ۱۹۴۵) |
فرمانده | نیروهای مسلح شوروی (از ۱۹۴۱) |
جنگها/عملیات | |
عضویت در نهاد مرکزی
سایر سمتها
|
ژوزف ویساریونویچ اِستالین[چ] (با نام تولد یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی (گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე ჯუღაშვილი)؛ ۱۸ دسامبر [سبک قدیمی: ۶ دسامبر] ۱۸۷۸ – ۵ مارس ۱۹۵۳)، انقلابی و رهبر سیاسی اهل شوروی بود که این کشور را از ۱۹۲۴ تا هنگام مرگش در ۱۹۵۳ رهبری کرد. او بهعنوان دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۲۲–۱۹۵۲) و نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۴۱–۱۹۵۳) قدرت را در دست داشت. استالین نخست بهعنوان بخشی از رهبری جمعی بر کشور حکمرانی کرد و تا دههٔ ۱۹۳۰، قدرت خود را برای تبدیل به یک دیکتاتوری، تحکیم کرد. با اینکه استالین از نظر ایدئولوژیک به تفسیر لنینیستی از مارکسیسم پایبند بود، او این ایدهها را به شکل مارکسیسم–لنینیسم درآورد، و همچنین سیاستهایش استالینیسم نامیده میشود.
استالین در خانوادهای فقیر در گوری در امپراتوری روسیه (گرجستان کنونی) به دنیا آمد. او در مدرسهٔ علوم دینی تفلیس به تحصیل پرداخت و سپس به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه درآمد. او سردبیری روزنامهٔ این حزب، پراودا، را به عهده داشت و از طریق سرقت توأم با خشونت، آدمربایی و باجگیری، برای جناح بلشویکِ ولادیمیر لنین سرمایه جمعآوری کرد. او بارها دستگیر و چند بار متحملِ تبعید داخلی به سیبری شد. پس از اینکه بلشویکها در انقلاب اکتبر قدرت را به دست گرفتند و یک دولت تکحزبی تحت سلطهٔ حزب کمونیستِ جدید در سال ۱۹۱۷ ایجاد کردند، استالین به پلیتبوروی حاکم بر آن پیوست. او که پیش از نظارت بر پایهگذاری اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۲، در جنگ داخلی روسیه فعال بود، پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ رهبری کشور را بر عهده گرفت. در دوران استالین، سوسیالیسم در یک کشور به یک اصل مرکزی در ایدئولوژی حزب کمونیست تبدیل شد. در نتیجه برنامههای پنجسالهٔ او، کشور را دستخوش اشتراکیشدن کشاورزی و صنعتیشدن سریع کرد و منجر به ایجاد اقتصاد دستوریِ متمرکز شد. اختلالات شدید در تولید مواد غذایی در قحطی ۱۹۳۲–۱۹۳۳ نقش داشت و منجر به کشتهشدن میلیونها نفر شد. بهمنظور ریشهکن کردن «دشمنان طبقهٔ کارگر»، استالین پاکسازی بزرگ را آغاز کرد که در آن بیش از یک میلیون نفر عمدتاً در سیستم اردوگاههای کار اجباری گولاگ زندانی شدند و حداقل ۷۰۰٫۰۰۰ نفر بین سالهای ۱۹۳۴ و ۱۹۳۹ اعدام شدند. او تا سال ۱۹۳۷ سلطهٔ مطلقی بر حزب و دولت داشت. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ نزدیک به ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[۳]
استالین مارکسیسم–لنینیسم را در خارج از کشور از طریق انترناسیونال کمونیستی ترویج، و از جنبشهای ضدفاشیستی اروپا طی دههٔ ۱۹۳۰ (بهویژه در جنگ داخلی اسپانیا) اعلام پشتیبانی کرد. در سال ۱۹۳۹، رژیم او پیمان عدم تجاوزی را با آلمان نازی امضا کرد که نتیجهٔ آن تهاجم شوروی به لهستان بود. آلمان در سال ۱۹۴۱ با تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی به این پیمان پایان داد. با وجود مصیبتهای اولیه، ارتش سرخِ شوروی در مقابل تهاجم آلمان ایستادگی کرد و در سال ۱۹۴۵ برلین را تصرف کرد و به جنگ جهانی دوم در اروپا پایان داد. در بحبوحهٔ جنگ، شوروی کشورهای بالتیک و بیسارابیا و بوکوفینای شمالی را ضمیمهٔ خود کرد و سپس دولتهای همسو با شوروی را در سرتاسر اروپای مرکزی و شرقی و نیز در بخشهایی از شرق آسیا استقرار کرد. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده بهعنوان ابرقدرتهای جهانی ظهور کردند و وارد دورهای از تنش، جنگ سرد، شدند. استالین ریاست بازسازی شوروی پس از جنگ و ساخت بمب اتمی در سال ۱۹۴۹ را بر عهده داشت. طی این سالها، کشور قحطی بزرگ دیگری و کارزار یهودیستیزانهای که با توطئه پزشکها به اوج خود رسید را تجربه کرد. بهدنبال مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، نیکیتا خروشچف جانشین او شد؛ او انتقادات شدیدی به حکمرانی استالین وارد کرد و استالینزدایی از جامعه شوروی را به راه انداخت.
استالین بهطور گستردهای یکی از مهمترین چهرههای قرن بیستم بهشمار میرود. کیش شخصیتی فراگیری از او در جنبش بینالمللی مارکسیست-لنینیست شکل گرفت که او را بهعنوان قهرمان طبقه کارگر و سوسیالیسم مورد احترام قرار میدادند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، استالین محبوبیت خود را در روسیه و گرجستان بهعنوان رهبر جنگی پیروزمندانهای که موقعیت اتحاد جماهیر شوروی را بهعنوان قدرت جهانیِ پیشرو تثبیت کرد، حفظ کرده است. در نقطهٔ مقابل، رژیم او را تمامیتخواه توصیف کردهاند و بهدلیل نظارت بر سرکوب تودهای، پاکسازی قومی، اخراج گسترده، صدها هزار اعدام و قحطی که میلیونها نفر را کشت، بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است.
سالهای اولیهٔ زندگی
۱۸۷۸–۱۸۹۹: کودکی و نوجوانی
استالین در شهر گوری گرجستان به دنیا آمد[۴] که در آن زمان بخشی از فرمانداری تفلیس امپراتوری روسیه و محل زندگی ترکیبی از جوامع گرجی، آذری، ارمنی، روس و یهودی بود.[۵] او در ۱۸ دسامبر [سبک قدیمی: ۶ دسامبر] ۱۸۷۸[۶] متولد و در ۲۹ دسامبر غسل تعمید داده شد.[۷] نامش در زمان تولد یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی بود و ملقب سوسو.[۸] پدر و مادرش بسارین جوغاشویلی و اکترین گلادزه بودند.[۹] او تنها فرزندشان بود که از دوران شیرخوارگی جان به در برد و باقی در نوزادی مردند.[۱۰]
بسارین کفاشی بود که در کارگاه فرد دیگری استخدام شده بود؛[۱۱] این کار در ابتدا به لحاظ مالی سودآور بود اما بعدها به ضرر رفت[۱۲] و خانواده درگیر فقر گردید.[۱۳] بسارین الکلی شد[۱۴] و در مستی همسر و پسرش را کتک میزد.[۱۵] اکترین و استالین تا سال ۱۸۸۳ خانه را ترک کرده بودند و خانه به دوش زندگی میکردند، به طوری که در طول دههٔ آتی در ۹ اتاق اجارهای مختلف ساکن شدند.[۱۶] آنها در سال ۱۸۸۶ به خانهٔ یکی از دوستان خانوادگی به نام پدر کریستوفر چارکویانی نقل مکان کردند.[۱۷] اکترین به عنوان نظافتچی و رختشور در خانهها کار میکرد تا پسرش را به مدرسه بفرستد.[۱۸] استالین به کمک چارکویانی در سپتامبر ۱۸۸۸ در مدرسهٔ کلیسای گوری ارتدوکس ثبت نام کرد.[۱۹][۲۰] او همکلاسیانش بسیار دعوا میکرد،[۲۱] اما دانش آموز درسخوانی بود[۲۲] و در نقاشی و نمایشنامهنویسی استعداد داشت،[۲۳] شعر میگفت[۲۴] و در گروه کر آواز میخواند.[۲۵] دیری نپایید که درگیر چندین بیماری شدید شد: عفونت آبله در سال ۱۸۸۴ که زخمهایی بر روی صورتش به جا گذاشت[۲۶] و تصادف با درشکه در ۱۲ سالگی که به شدت مجروحش کرد و احتمالاً مسبب معلولیت مادامالعمر در بازوی چپش بود.[۲۷]
استالین در اوت ۱۸۹۴ در مدرسهٔ علوم دینی ارتدکس روس در تفلیس ثبتنام کرد؛ او بورسیه دریافت کرده بود و شهریهٔ کمتری میپرداخت.[۲۸] او میان ۶۰۰ کشیش جوانی که آنجا تحصیل میکردند، نمرات بالایی کسب کرد.[۲۹][۳۰] به نوشتن شعر ادامه داد و پنج شعر از او با موضوعهایی مانند طبیعت، زمین و میهنپرستی با تخلص «سوسلو» در روزنامهٔ ایوریا (گرجستان) که متعلق به ایلیا چاوچاوادزه بود، منتشر شد.[۳۱] به گفتهٔ سیمون سباگ مونته فیوره، زندگینامهنویس استالین، این اشعار به «اشعار کلاسیک کوچک شعر گرجی» تبدیل[۳۲] و در دیوانهای مختلف شعر گرجی در طول سالهای بعدی گنجانده شدند.[۳۲] چون سن استالین بیشتر شد، علاقهاش به کشیشی را از دست داد، نمراتش کاهش یافت[۳۳] و بارها به خاطر رفتار سرکشش در اتاقی حبس میشد.[۳۴] مجلهٔ مدرسه دربارهاش نوشت که او خود را خداناباور میداند، در عبادات حاضر نمیشود و کلاهش را به احترام راهبان برنمیدارد.[۳۵]
استالین به محفل کتب ممنوعهٔ مدرسه پیوست؛[۳۶] او به ویژه تحت تأثیر چه باید کرد؟ (چاپ ۱۸۶۳)، رمان انقلابی نیکلای چرنیشفسکی قرار گرفت.[۳۷] پدرکشی از الکساندر قازبگی دیگر اثر محبوب او بود و استالین لقب «کُبا» — نام قهرمان راهزن کتاب — را بر خود نهاد.[۳۸] این نام مستعار همچنین ممکن است ادای احترامی به یاکوبی «کبا» اگناتاشویلی، حامی نیکوکار ثروتمندش، بوده باشد که هزینه مدرسهاش را میپرداخت. (کبا مخفف گرجی یاکوب یا یعقوب است و استالین بعدها پسر اولش را به یاد او، یاکوف نام داد) [۳۹] او همچنین کتاب سرمایه (چاپ ۱۸۶۷) اثر کارل مارکس، نظریهپرداز و جامعهشناس آلمانی، را مطالعه[۴۰] و خود را وقف نظریهٔ سیاسی-اجتماعی مارکس موسوم به مارکسیسم — که در آن زمان محبوبیتش در گرجستان رو به افزایش بود — کرد.[۴۱] این فقط یکی از اشکال مختلف سوسیالیسم مخالف رژیم تزار بود.[۴۲] او شبها در جلسات مخفی کارگران شرکت میکرد[۴۳] و با سیلیباسترو سیلواً جیبلادزه، بنیانگذار گروهی مارکسیستی گرجی به نام «گروه سوم» آشنا شد.[۴۴] استالین مدرسه دینی را در آوریل ۱۸۹۹ ترک کرد و هرگز برنگشت.[۴۵]
۱۸۹۹–۱۹۰۴: حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه
استالین در اکتبر ۱۸۹۹ به عنوان هواشناس در رصدخانهٔ تفلیس شروع به کار کرد.[۴۶] حجم کار او زیاد نبود و به همین دلیل زمان زیادی برای فعالیت انقلابی داشت. او به واسطهٔ برگزاری کلاس آموزش سوسیالیسم، تعدادی هوادار جذب کرد[۴۷] و در سازماندهی نشست دستهجمعی مخفی کارگران برای روز کارگر سال ۱۹۰۰ همکاری کرد.[۴۸] در آن روز بسیاری از کارگران را به اعتصاب فراخواند.[۴۹] تا این زمان، اخرانا، پلیس مخفی تزار، به فعالیتهای استالین در محافل انقلابی تفلیس پی برده بود.[۴۹] آنها در مارس ۱۹۰۱ تلاش کردند دستگیرش کنند، اما او فرار کرد و مخفی شد[۵۰] و مدتی با کمکهای مالی دوستان و سمپاتهایش زندگی کرد.[۵۱] او که به زندگی زیرزمینی رو آورده بود، در تدارک تظاهراتی برای روز کارگر سال ۱۹۰۱ مشارکت کرد. در آن روز ۳ هزار معترض با پلیس درگیر شدند.[۵۲] استالین با بهرهگیری از نامهای مستعار و اقامت در مکانهای مختلف از دستگیری اجتناب میکرد.[۵۳] او در نوامبر ۱۹۰۱ برای عضویت در کمیتهٔ تفلیس حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (RSDLP)، که حزبی مارکسیست بود و در سال ۱۸۹۸ تأسیس شده بود، انتخاب شد.[۵۴]
در آن ماه استالین به شهر بندری باتومی سفر کرد.[۵۵] خطابههای ستیزهجویانهٔ او میان مارکسیستهای شهر تفرقه ایجاد کرد؛ برخی گمان میکردند ممکن است او عامل پرووکاتور دولت باشد و میخواهد در دردسر بیاندازدشان.[۵۶] او در فروشگاه روتشیلد استخدام شد و در آنجا دو اعتصاب کارگری را سازماندهی کرد.[۵۷] استالین پس از دستگیری چند تن از رهبران اعتصابات، در سازماندهی تظاهرات بزرگی که منجر به حمله به یک زندان شد، همکاری کرد. سربازان به سوی تظاهرکنندگان شلیک کردند و ۱۳ نفر را کشتند.[۵۸] استالین تظاهرات بزرگ دیگری را در روز تشییع جنازهشان سازماندهی کرد[۵۹] اما نهایتاً در آوریل ۱۹۰۲ دستگیر شد.[۶۰] ابتدا به زندان باتومی[۶۱] و سپس به زندان کوتاییسی انداخته شد،[۶۲] تا اینکه اواسط سال ۱۹۰۳ به سه سال تبعید در شرق سیبری محکوم شد.[۶۳]
استالین در ماه اکتبر باتومی را ترک کرد و در اواخر نوامبر ۱۹۰۳ به شهر کوچک نوایا اودا در سیبری رسید.[۶۴] در آنجا در خانهٔ دهقانی دو اتاقهای زندگی میکرد و در سردخانهٔ ساختمان میخوابید.[۶۵] او دو بار تلاش کرد فرار کند: بار اول تا شهر بالاگانسک رسید، اما به دلیل یخزدگی بازگشت.[۶۶] دومین تلاشش در ژانویهٔ ۱۹۰۴ موفقیتآمیز بود و خود را به تفلیس رساند.[۶۷] استالین آنجا با همکاری فیلیپ ماخارادزه روزنامهای به نام مبارزهٔ پرولتری منتشر کرد.[۶۸] او خواستار انشعاب جنبش مارکسیستی گرجی از همتای روسیاش بود و در نتیجه چند تن از اعضای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه او را متهم به ضدیت با انترناسیونالیسم مارکسیستی کردند و خواستار اخراجش از حزب شدند؛ لذا استالین خیلی زود نظراتش را پس گرفت.[۶۹] حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در دوران تبعید استالین بین «بلشویک» های ولادیمیر لنین و «منشویک» های ژولیوس مارتوف منشعب شده بود.[۷۰] استالین با بسیاری از منشویکهای گرجستان منازعه داشت و با بلشویکها همراه شد.[۷۱] اگرچه او در شهر معدنی چیاتورا مقری بلشویکی تأسیس کرده بود،[۷۲] اما بلشویسم در سپهر انقلابی گرجی در اقلیت بود و منشویکها غالب بودند.[۷۳]
۱۹۰۵–۱۹۱۲: انقلاب ۱۹۰۵ و پیامدهایش
در ژانویهٔ ۱۹۰۵ نیروهای دولتی معترضان را در سن پترزبورگ قتلعام کردند. ناآرامیها به زودی در سراسر امپراتوری روسیه گسترش یافت و انقلاب ۱۹۰۵ را رقم زد.[۷۴] گرجستان به ویژه از مراکز انقلاب بود.[۷۵] در فوریه که خشونتهای قومی بین ارمنیان و تاتارها در باکو رخ داد و دست کم ۲٬۰۰۰ نفر کشته شدند، استالین هم آنجا بود.[۷۶] او علناً «پوگرومها علیه یهودیان و ارمنیان» را بخشی از تلاشهای تزار نیکلای دوم برای حفظ «تاج و تخت حقیرش» دانست.[۷۷] استالین جوخهٔ نبردی بلشویکی تشکیل داد تا جناحهای قومی متخاصم باکو را از هم دور نگه دارد؛ او همچنین از ناآرامیها به عنوان پوششی برای سرقت تجهیزات چاپ استفاده میکرد.[۷۷] او همزمان با خشونت روزافزون در گرجستان، جوخههای نبرد بیشتری شکل داد – کاری که منشویکها نیز انجام میدادند.[۷۸] جوخههای استالین پلیس و سربازان محلی را خلع سلاح،[۷۹] به اسلحهخانههای دولتی حمله[۸۰] و در ازای حفاظت از کسب و کارهای بزرگ محلی و معادن پول جمعآوری میکردند.[۸۱] آنها به کمک منشویکها[۸۲] حملاتی علیه سربازان کازاک دولت و صدتاییهای سیاهِ طرفدار تزار ترتیب دادند.[۸۳]
در نوامبر ۱۹۰۵ بلشویکهای گرجی استالین را به عنوان یکی از نمایندگان خود برای کنفرانس بلشویکها در سن پترزبورگ انتخاب کردند.[۸۴] استالین آنجا با نادژدا کروپسکایا همسر لنین آشنا شد و او به استالین اطلاع داد که محل برگزاری به تامپره در دوکنشین بزرگ فنلاند منتقل شده است.[۸۵] در این کنفرانس استالین برای اولین بار لنین را ملاقات کرد.[۸۶] استالین عمیقاً به لنین احترام میگذاشت، اما علناً با نظر لنین — دربارهٔ فرستادن نامزدهای بلشویکی به انتخابات دومای دولتی — مخالف بود؛ استالین مناسبات پارلمانی را اتلاف وقت میدید.[۸۷] در آوریل ۱۹۰۶، استالین در کنگرهٔ چهارم حزب در استکهلم شرکت کرد – اولین سفرش به خارج از امپراتوری روسیه.[۸۸] در کنفرانس، اعضای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه — با اکثریتی منشویکی — توافق کردند که از سرقت مسلحانه برای جمعآوری بودجه استفاده نکنند.[۸۹] لنین و استالین با این تصمیم مخالف بودند[۹۰] و بعدها بهطور خصوصی در مورد چگونگی ادامه سرقتها برای کمک به بلشویکها بحث کردند.[۹۱]
استالین در ژوئیه ۱۹۰۶ در مراسمی در کلیسایی ارتدوکس در سناکی با کاتو سوانیدزه ازدواج کرد.[۹۲] در مارس ۱۹۰۷ او پسری به نام یاکوف زایید.[۹۳] تا آن سال — به گفتهٔ رابرت سرویس، مورخ — استالین «بلشویک پیشروی گرجستان» شده بود.[۹۴] او در پنجمین کنگرهٔ حزب که در تاریخ مه–ژوئن ۱۹۰۷ در کلیسای برادری لندن برگزار شد، شرکت کرد.[۹۵] استالین پس از بازگشت به تفلیس، سرقت از کاروان بزرگ انتقال پول به بانک امپراتوری را در ژوئن ۱۹۰۷ سازماندهی کرد. سارقانِ او با تیراندازی و بمبهای دستساز به کاروان مسلح در میدان اریوانسکی حمله بردند. حدود ۴۰ نفر کشته شدند اما همهٔ سارقان زنده فرار کردند.[۹۶] استالین پس از این سرقت، به همراه همسر و پسرش در باکو ساکن شد.[۹۷] در آنجا منشویکها به خاطر این سرقت با استالین درگیر شدند و رای به اخراج او از حزب سوسیال دموکرات دادند، اما او به ایشان محلی نداد.[۹۸]
استالین در باکو به سلطهٔ بلشویکها بر شاخه محلی حزب کمک[۹۹] و دو روزنامهٔ بلشویکی به نامهای باکینسکی پرولتاری و گودوک («سوت») منتشر کرد.[۱۰۰] در اوت ۱۹۰۷، او در کنگرهٔ هفتم بینالملل دوم — سازمانی سوسیالیستی بینالمللی — در اشتوتگارت آلمان شرکت کرد.[۱۰۱] در نوامبر ۱۹۰۷ همسرش بر اثر تیفوس درگذشت[۱۰۲] و استالین پسرش را نزد خانوادهٔ همسرش در تفلیس گذاشت.[۱۰۳] او در باکو گروهی مسلح گرد آورد[۱۰۴] و به حمله به صدتاییهای سیاه و جمعآوری پول از طریق حفاظت مسلحانه و جعل اسکناس ادامه داد.[۱۰۵] آنها همچنین فرزندان چند تن از ثروتمندان را برای باجگیری ربودند.[۱۰۶] او در اوایل ۱۹۰۸ به شهر ژنو سوئیس سفر کرد تا با لنین و گئورگی پلخانف مارکسیست برجستهٔ روس ملاقات کند، اگرچه پلخانف را نپسندید.[۱۰۷]
در مارس ۱۹۰۸ استالین دستگیر و به زندان بایلوف باکو منتقل شد.[۱۰۸] در آنجا رهبر بلشویکهای زندانی شد، محافل بحث شکل داد و مظنونان به خبرچینی را میکشت.[۱۰۹] او سرانجام برای دو سال به روستای سولویچگودسک در استان ولوگدا تبعید شد و در فوریهٔ ۱۹۰۹ خود را به آنجا رساند.[۱۱۰] او در ماه ژوئن از روستا فرار کرد و با لباس مبدل زنانه به شهر کوتلاس و از آنجا به سن پترزبورگ رفت.[۱۱۱] در مارس ۱۹۱۰ دوباره دستگیر و به سولویچگودسک بازگردانده شد.[۱۱۲] در این زمان حداقل با دو زن رابطه داشت؛ ماریا کوزاکووا، صاحب خانهاش و بعدها مادر پسر دومش کنستانتین، یکی از این زنان بود.[۱۱۳] در ژوئن ۱۹۱۱ به استالین اجازهٔ نقل مکان به وولوگدا داده شد و در دو ماه اقامتش با پلاگیا اونفریوا رابطه داشت.[۱۱۴][۱۱۵] استالین باری دیگر به سن پترزبورگ فرار کرد[۱۱۶] تا اینکه در سپتامبر ۱۹۱۱ دستگیر و به تبعید سه سالهٔ دیگری در ولوگدا محکوم شد.[۱۱۷]
۱۹۱۲–۱۹۱۷: ترقی به کمیتهٔ مرکزی و سردبیری پراودا
در ژانویهٔ ۱۹۱۲ که استالین در تبعید بود، اولین کمیتهٔ مرکزی بلشویکی در کنفرانس پراگ انتخاب شد.[۱۱۸] اندکی پس از کنفرانس، لنین و گریگوری زینوویف تصمیم گرفتند استالین را وارد کمیته کنند.[۱۱۸] استالین که همچنان در وولوگدا به سر میبرد، موافقت کرد و تا پایان عمر عضو کمیتهٔ مرکزی باقی ماند.[۱۱۹] لنین معتقد بود استالینِ گرجی به جلب حمایت اقلیتهای قومی امپراتوری برای بلشویکها کمک خواهد کرد.[۱۲۰] در فوریهٔ ۱۹۱۲، استالین دوباره به سن پترزبورگ گریخت [۱۲۱] و موظف شد تا روزنامهٔ هفتگی بلشویکها به نام زوزدا (اختر) را به روزنامهای روزانه با نام پراودا (حقیقت) تبدیل کند.[۱۲۲] این روزنامهٔ جدید در آوریل ۱۹۱۲ منتشر شد،[۱۲۳] هرچند نقش استالین به عنوان سردبیر مخفی ماند.[۱۲۳]
در ماه مهٔ ۱۹۱۲، او دوباره دستگیر و در زندان اسپالرنی زندانی شد و سپس به سه سال تبعید در سیبری محکوم گردید.[۱۲۴] در ژوئیه، او به روستای ناریما در سیبری رسید.[۱۲۵] استالین آنجا با یاکوف اسوردلوف، بلشویکی دیگر، هماتاقی بود.[۱۲۶] پس از دو ماه، استالین و سوردلوف به سن پترزبورگ فرار کردند.[۱۲۷] در مدت کوتاه اقامت در تفلیس، استالین و گروه مسلح او برای حمله به یک کالسکهٔ پستی برنامهریزی کردند که در طی آن بیشتر اعضای گروه — اما نه خود استالین — توسط مقامات دستگیر شدند.[۱۲۸] استالین به سن پترزبورگ بازگشت و به ویراستاری و نوشتن مقالات پراودا ادامه داد.[۱۲۹]
پس از انتخابات دومای اکتبر ۱۹۱۲ که شش بلشویک و شش منشویک به آن راه یافتند، استالین مقالاتی در حمایت از آشتی بین دو جناح مارکسیستی نوشت که باعث شد لنین از او انتقاد کند.[۱۳۰] در اواخر سال ۱۹۱۲، استالین دو بار برای دیدار با لنین به کراکوف در اتریش-مجارستان رفت[۱۳۱] و سرانجام تسلیم مخالفت لنین با اتحاد مجدد با منشویکها شد.[۱۳۲] در ژانویهٔ ۱۹۱۳، استالین به وین سفر کرد[۱۳۳] و در آنجا به بررسی «مسئلهٔ ملی» پرداخت – اینکه بلشویکها باید چه سیاستی برای اقلیتهای ملی و قومی امپراتوری روسیه اتخاذ کنند.[۱۳۴] لنین که استالین را به نوشتن مقالهای در این زمینه تشویق میکرد،[۱۳۵] میخواست با پیشنهاد حق جدایی از دولت روسیه این گروهها را به سمت آرمان بلشویکها جذب کند، اما همچنین امیدوار بود که آنها بخشی از روسیهٔ آینده تحت حکومت بلشویکها باقی بمانند.[۱۳۶]
مقالهٔ استالین به نام مارکسیسم و مسئلهٔ ملی[۱۳۷] اولین بار در شمارههای مارس، آوریل و مهٔ ۱۹۱۳ مجلهٔ بلشویکی روشنگری منتشر شد و مورد پسند لنین قرار گرفت.[۱۳۸][۱۳۹] طبق گفتهٔ مونتفیوره، این «معروفترین اثر استالین» بود.[۱۳۶] این مقاله با نام مستعار «ک. استالین» منتشر شد،[۱۳۸] نامی که او از سال ۱۹۱۲ استفاده میکرد[۱۴۰] و از کلمهٔ روسی «فولاد» (استال) مأخوذ و «مرد پولادین» ترجمه شده است.[۱۴۱][۱۴۲] شاید استالین قصد داشته از نام مستعار لنین تقلید کند.[۱۴۳] او تا پایان عمر نام «استالین» را حفظ کرد، احتمالاً چون مقالهای که میان بلشویکها معروفش کرده بود تحت این نام منتشر شده بود.[۱۴۴]
مقامات تزاری در فوریهٔ ۱۹۱۳ استالین را پس از بازگشت به سن پترزبورگ دستگیر کردند.[۱۴۵] او به چهار سال تبعید به توروخانسک در سیبری محکوم شد که فرار از آن بس دشوار بود.[۱۴۶] استالین در اوت به روستای موناستیرسکویه رسید، هرچند پس از چهار هفته به آبادی کوستینو منتقل شد.[۱۴۷] در مارس ۱۹۱۴، مقامات به دلیل نگرانی از احتمال فرارش او را به روستای کورهیکا در مدار شمالگان منتقل کردند.[۱۴۸] استالین در این روستا با زنی به نام لیدیا پریپرگینا رابطه داشت که در آن زمان ۱۴ ساله بود.[۱۴۹] فرزند آنها حوالی دسامبر ۱۹۱۴ به دنیا آمد، اما زود درگذشت.[۱۵۰] دومین فرزندشان، الکساندر، حدود آوریل ۱۹۱۷ متولد شد.[۱۵۱] استالین در کورهیکا در میان مردم بومی تونگوز و اوستیاک زندگی میکرد[۱۵۲] و بخش زیادی از وقت خود را به ماهیگیری میگذراند.[۱۵۳]
۱۹۱۷: انقلاب روسیه
استالین در تبعید بود که روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. در اکتبر ۱۹۱۶ استالین و سایر بلشویکهای تبعیدی به ارتش روسیه فراخوانده شدند و موناستیرسکویه را ترک کردند.[۱۵۴] آنها در فوریهٔ ۱۹۱۷ به کراسنویارسک رسیدند[۱۵۵] اما پزشکی به دلیل معلولیت دست استالین او را برای خدمت نامناسب تشخیص داد.[۱۵۶] او که میبایست چهار ماه دیگر تبعید خود میگذراند، درخواست کرد این مدت را در شهر آچینسک نزدیک آنجا سپری کند که پذیرفته شد.[۱۵۷] در زمان وقوع انقلاب فوریه، استالین در این شهر بود؛ شورشهایی در پتروگراد — سن پترزبورگ سابق — درگرفت و تزار نیکلای دوم برای فرار از سرنگونی خشن، از سلطنت کنارهگیری کرد. امپراتوری روسیه به یک جمهوری دوفاکتو تبدیل گردید که توسط دولت موقتی تحت سلطهٔ لیبرالها اداره میشد.[۱۵۸] استالین با روحیهای سرخوش در ماه مارس با قطار به پتروگراد سفر کرد.[۱۵۹] در آنجا، استالین و رفیق بلشویکش لو کامنف پراودا را به دست گرفتند[۱۶۰] و استالین به عنوان نمایندهٔ بلشویکها در کمیتهٔ اجرایی شورای پتروگراد — شورای قدرتمند کارگران شهر — منصوب شد.[۱۶۱] در آوریل، استالین در انتخابات بلشویکها برای کمیته مرکزی حزب سوم شد؛ لنین اول شده بود و زینوویف دوم.[۱۶۲] این امر جایگاه ارشد استالین را در حزب نشان میداد.[۱۶۳]
استالین در سازماندهی قیام روزهای ژوئیه، نمایش مسلحانهٔ قدرت توسط بلشویکها، مشارکت کرد.[۱۶۴] پس از سرکوب تظاهرات، دولت موقت سرکوب بلشویکها را شدت بخشید و به پراودا حمله کرد.[۱۶۵] استالین در جریان این حمله لنین را مخفیانه از دفتر روزنامه بیرون برد و مسئولیت امنیت او را بر عهده گرفت. او لنین را ابتدا در خانههای امن پتروگراد پنهان و نهایتاً به رازلیف منتقل کرد.[۱۶۶] در غیاب لنین، استالین به نوشتن پراودا ادامه داد و رهبر موقت بلشویکها شد. او همچنین بر ششمین کنگرهٔ حزب که به صورت مخفی برگزار شد، نظارت داشت.[۱۶۷] لنین از بلشویکها درخواست میکرد قدرت را از طریق کودتا علیه دولت موقت در دست بگیرند. استالین و لئون تروتسکی — از بلشویکهای ارشد — هر دو از طرح لنین حمایت کردند، اما کامنف و سایر اعضای حزب در آغاز مخالف بودند.[۱۶۸] لنین به پتروگراد بازگشت و در جلسهٔ ۱۰ اکتبر کمیتهٔ مرکزی رای اکثریت را به نفع کودتا به دست آورد.[۱۶۹]
در ۲۴ اکتبر، پلیس به دفتر روزنامهٔ بلشویکها حمله کرد و ماشینآلات و دستگاههای چاپ را از بین برد؛ استالین توانست برخی از این تجهیزات را برای ادامه فعالیتهای خود حفظ کند.[۱۷۰] در سحرگاه ۲۵ اکتبر، استالین همراه با لنین در جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی در مؤسسهٔ اسمولنی حضور یافت. کودتای بلشویکی — انقلاب اکتبر — از آنجا هدایت میشد.[۱۷۱] شبهنظامیان بلشویکی ایستگاه برق پتروگراد، ادارهٔ پست اصلی، بانک دولتی، مرکز تلفن و چندین پل را تصرف کردند.[۱۷۲] کشتی بلشویکی آئورورا به سمت کاخ زمستانی آتش گشود؛ نمایندگان دولت موقت تسلیم و توسط بلشویکها دستگیر شدند.[۱۷۳] اگرچه از استالین خواسته شده بود نمایندگان بلشویکِ دومین کنگرهٔ شوراها را در جریان تحولات جاری قرار دهد، اما نقش او در کودتا روشن نبود.[۱۷۴] تروتسکی و دیگر مخالفان بعدی استالین از این موضوع به عنوان مدرکی بر کماهمیت بودن نقش او در کودتا استفاده میکردند، اما مورخان امروزه این ادعا را رد میکنند.[۱۷۵] به گفتهٔ اولگ خلوینیوک، استالین «در [انقلاب اکتبر] به عنوان بلشویکی ارشد، عضو کمیتهٔ مرکزی حزب و سردبیر روزنامهٔ اصلی آن، نقش مهمی ایفا کرد.» ؛[۱۷۶] بهطور مشابه، استفن کوتکین میگوید استالین در جریان مقدمات کودتا «در قلب رویدادها» بوده است.[۱۷۷]
در دولت لنین
۱۹۱۷–۱۹۱۸: تثبیت قدرت
لنین در ۲۶ اکتبر ۱۹۱۷ خود را رئیس دولت جدید موسوم به شورای کمیسرهای خلق (سوویناکوم) اعلام کرد.[۱۷۸] استالین از تصمیم لنین برای عدم تشکیل ائتلاف با منشویکها و حزب سوسیالیست انقلابی حمایت کرد، اگرچه آنها نهایتاً با سوسیالیستهای انقلابی چپ دولت ائتلافی تشکیل دادند.[۱۷۹] استالین به همراه لنین، تروتسکی و سووردلوف، بخشی از هیئت رهبری چهار نفرهٔ غیررسمی دولت شد.[۱۸۰] دفتر کار استالین در مؤسسهٔ اسمولنی، نزدیک دفتر کار لنین، قرار داشت[۱۸۱] و او و تروتسکی تنها افرادی بودند که بدون قرار ملاقات اجازهٔ ورود به اتاق مطالعهٔ لنین را داشتند.[۱۸۲] با اینکه استالین به اندازهٔ لنین یا تروتسکی شناخته شده نبود،[۱۸۳] اما اهمیتش میان بلشویکها افزایش یافته بود.[۱۸۴] او نیز فرمانهای لنین برای تعطیلی روزنامههای مخالف را امضا کرد[۱۸۵] و به همراه سووردلوف جلسات کمیتهای را ریاست میکرد که وظیفهٔ تدوین قانون اساسی برای جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی را بر عهده داشت.[۱۸۶] استالین قویاً از تصمیم لنین برای تشکیل سازمان امنیت چکا و «وحشت سرخ» که به دنبالش آمد، حمایت کرد. او میگفت خشونت دولتی برای قدرتهای سرمایهداری ابزار مؤثری بوده است و برای دولت شوروی نیز همینطور خواهد بود.[۱۸۷] استالین برخلاف بلشویکهای ارشد مانند کامنف و نیکلای بوخارین، هرگز نسبت به رشد سریع و گسترش چکا و وحشت سرخ ابراز نگرانی نکرد.[۱۸۷]
استالین پس از کنارهگیری از سردبیری پراودا[۱۸۸] به عنوان کمیسر خلق برای امور ملیتها منصوب شد.[۱۸۹] او نادژدا آلیلیوا را منشی خود و با او ازدواج کرد،[۱۹۰] اگرچه تاریخ دقیق ازدواجشان مشخص نیست.[۱۹۱] در نوامبر ۱۹۱۷، او «حکم ملیت» را امضا کرد که به اقلیتهای قومی و ملی ساکن در روسیه حق جدایی و تعیین سرنوشت داد.[۱۹۲] این صرفاً فرمانی استراتژیک بود؛ بلشویکها میخواستند حمایت اقلیتهای قومی را جلب کنند، اما امیدوار بودند که آنها عملاً استقلال نخواهند.[۱۹۳] همان ماه، او برای مذاکره با حزب سوسیال دموکرات فنلاند به هلسینکی سفر کرد و در دسامبر درخواست استقلال فنلاند را پذیرفت.[۱۹۳] ادارهٔ او بودجه برای تأسیس روزنامه و مدرسه به زبانهای اقلیتهای قومی اختصاص داد.[۱۹۴] سوسیالیستهای انقلابی از صحبتهای استالین دربارهٔ فدرالیسم و تعیین سرنوشت ملی به عنوان نمایشی برای سیاستهای متمرکز کننده و امپریالیستی سوویناکوم انتقاد میکردند.[۱۸۶]
به دلیل تداوم جنگ جهانی اول که روسیه در آن با قدرتهای مرکز — آلمان و اتریش-مجارستان — در جنگ بود، دولت لنین در مارس ۱۹۱۸ از پتروگراد به مسکو نقل مکان کرد. استالین، تروتسکی، سووردلوف و لنین در کرملین ساکن شدند.[۱۹۵] استالین از تمایل لنین برای امضای آتشبس با نیروهای مرکز علیرغم از دست رفتن اراضی روسیه حمایت کرد. [۱۹۶] او این امر را ضروری میدانست زیرا برخلاف لنین، متقاعد نشده بود که اروپا در آستانهٔ انقلاب پرولتری است.[۱۹۷] سرانجام لنین سایر بلشویکهای ارشد را متقاعد کرد که منجر به امضای پیمان برست-لیتوفسک در مارس ۱۹۱۸ شد.[۱۹۸] این معاهده مناطق وسیعی از سرزمین و منابع امپراتوری سابق روسیه را به نیروهای مرکز واگذار و بسیاری از مردم روسیه را خشمگین کرد. سوسیالیستهای انقلابی چپ به همین دلیل از دولت ائتلافی کنارهگیری کردند.[۱۹۹] حزب حاکم سوسیال دموکرات کارگری مدتی بعد به حزب کمونیست روسیه تغییر نام داد.[۲۰۰]
۱۹۱۸–۱۹۲۱: فرماندهی نظامی
پس از به قدرت رسیدن بلشویکها، لشکریان راستگرا و چپگرا علیه آنها متحد شدند که مسبب جنگ داخلی روسیه شد.[۲۰۱] در ماه مهٔ ۱۹۱۸، در بحبوحهٔ کمبود مواد غذایی، سووناکوم استالین را به تزاریتسین فرستاد تا مسئولیت تهیهٔ غذا در جنوب روسیه را بر عهده بگیرد.[۲۰۲] او که مشتاق بود خود را به عنوان یک فرمانده ثابت کند،[۲۰۳] به محض ورود کنترل عملیات نظامی منطقهای را به دست گرفت.[۲۰۴] او با دو نظامی — کلیمنت ووراشیلوف و سیمیون بودیونی — دوست شد که هستهٔ پایگاه حمایت نظامی و سیاسی او را تشکیل میدادند.[۲۰۵] استالین با این باور که پیروزی با برتری عددی تضمین میشود، تعداد زیادی از نیروهای ارتش سرخ را به نبرد علیه ارتشهای سفید ضد بلشویکی منطقه فرستاد که منجر به تلفات سنگین شد؛ لنین از این تاکتیک پرهزینه خشنود نبود.[۲۰۶] استالین در تزاریتسین به شاخهٔ محلی چکا دستور داد ضدانقلابهای مظنون را — گاه بدون محاکمه — اعدام کنند[۲۰۷] و بر خلاف دستور دولت، سازمانهای نظامی و جمعآوری غذا را از متخصصانی طبقهٔ متوسط پاکسازی و برخی از آنها را نیز اعدام کرد.[۲۰۸] استفادهٔ او از خشونت و وحشت دولتی در مقیاس بالاتری از آنچه مطلوب اکثر رهبران بلشویکی بود صورت میگرفت؛[۲۰۹] برای مثال، استالین دستور داد چندین روستا را به آتش بکشند تا مطمئن شود برنامهٔ تهیهٔ غذای او رعایت میشود.[۲۱۰]
در دسامبر ۱۹۱۸، استالین به پرم فرستاده شد تا تحقیقاتی انجام دهد در مورد اینکه چطور نیروهای سفید الکساندر کولچاک موفق شدند نیروهای سرخ مستقر در آنجا را از بین ببرند.[۲۱۱] او قبل از اینکه به جبههٔ غربی در پتروگراد منصوب شود بین ژانویه و مارس ۱۹۱۹ به مسکو بازگشت.[۲۱۲][۲۱۳] وقتی هنگ سوم سرخ فرار کرد، استالین دستور به اعدام علنی فراریهای دستگیر شده داد.[۲۱۲] در سپتامبر، او به جبههٔ جنوبی بازگردانده شد.[۲۱۲] استالین در طول جنگ، ارزش خود را به کمیتهٔ مرکزی ثابت کرد و قاطعیت، عزم و تمایل به بر عهده گرفتن مسئولیت در موقعیتهای درگیری نشان داد.[۲۰۳] همزمان، او دستورها را نادیده میگرفت و بهطور مکرر در واکنش به انتقادات تهدید به استعفا میکرد.[۲۱۴] لنین او را در هشتمین کنگرهٔ حزب به دلیل استفاده از تاکتیکهایی که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از سربازان ارتش سرخ شده بود، توبیخ کرد.[۲۱۵] با این وجود، دولت در نوامبر ۱۹۱۹ به دلیل خدماتش در زمان جنگ، نشان پرچم سرخ را به او اعطا کرد.[۲۱۶]
بلشویکها تا پایان سال ۱۹۱۹ در جنگ داخلی روسیه پیروز شدند.[۲۱۷] سووناکوم توجه خود را به گسترش انقلاب پرولتری در خارج از کشور معطوف کرد و به همین منظور در مارس ۱۹۱۹ کمینترن را تشکیل داد؛ استالین در مراسم افتتاحیهٔ آن شرکت کرد.[۲۱۸] اگرچه استالین اعتقاد لنین مبنی بر اینکه پرولتاریای اروپا در آستانهٔ انقلاب هستند را قبول نداشت، اما اذعان داشت که تا زمانی که روسیهٔ شوروی تنها کشور کمونیست باقی بماند، آسیبپذیر خواهد بود.[۲۱۹] پس از درگیریهای قبلی بین نیروهای لهستانی و روس، جنگ شوروی و لهستان در اوایل سال ۱۹۲۰ آغاز شد. قوای لهستانی در ۷ مه به اوکراین حمله و کییف را تصرف کردند.[۲۲۰] در ۲۶ مه، استالین به جبههٔ جنوب غربی در اوکراین منتقل شد.[۲۲۱] ارتش سرخ در ۱۰ ژوئن کییف را بازپس گرفت و نیروهای لهستان را به داخل کشورشان عقب راند.[۲۲۲] در ۱۶ ژوئیه، کمیتهٔ مرکزی تصمیم گرفت جنگ را به داخل خاک لهستان بکشاند.[۲۲۳] لنین معتقد بود که پرولتاریای لهستانی برای حمایت از روسها علیه دولت یوزف پیلسودسکی شورش خواهند کرد.[۲۲۳] استالین نسبت به این امر هشدار داده بود؛ او معتقد بود که احساسات ملیگرایانه باعث خواهد شد طبقهٔ کارگر لهستان از تلاشهای جنگی دولت خود حمایت کند.[۲۲۳] او همچنین معتقد بود ارتش سرخ آمادگی کافی برای جنگی تهاجمی ندارد و این فرصتی به ارتشهای سفید میدهد تا دوباره در کریمه جان بگیرند و احتمالاً جنگ داخلی را مجدداً شعلهور کنند.[۲۲۳] استالین در این موضوع راه به جایی نبرد. پس تصمیم لنین را پذیرفت و از آن حمایت کرد.[۲۲۴] در جبههٔ جنوب غربی، او مصمم به فتح لویو شد؛ با تمرکز بر این هدف، او در اوایل اوت از دستور انتقال نیروهای خود برای کمک به قوای میخائیل توخاچفسکی که به ورشو حمله میکردند سرپیچی کرد.[۲۲۵]
در اواسط اوت ۱۹۲۰، لهستانیها پیشروی روسها را عقب راندند و استالین برای شرکت در جلسهٔ پولیتبورو به مسکو بازگشت.[۲۲۶] توخاچفسکی شکست خود در نبرد ورشو را به گردن استالین انداخت.[۲۲۷] در مسکو، لنین و تروتسکی نیز به دلیل رفتار او در جنگ لهستان و شوروی از او انتقاد کردند.[۲۲۸] استالین احساس تحقیر و قدر نادیدن میکرد؛ در ۱۷ اوت، او از ارتش استعفا داد که در ۱ سپتامبر پذیرفته شد.[۲۲۹] در کنفرانس نهم بلشویکی در اواخر سپتامبر، تروتسکی استالین را به «اشتباهات استراتژیک» در جنگ متهم کرد.[۲۳۰] تروتسکی ادعا کرد که استالین با سرپیچی از دستور انتقال نیرو، این کارزار را خراب کرده است.[۲۳۱] لنین طرف تروتسکی را گرفت و هیچکس در این کنفرانس از استالین دفاع نکرد.[۲۳۲] استالین احساس رسوا شدن کرد و بیزاریاش از تروتسکی افزایش یافت.[۲۱۵] جنگ لهستان و شوروی در ۱۸ مارس ۱۹۲۱ با امضای معاهدهٔ صلح ریگا به پایان رسید.[۲۳۳]
۱۹۲۱–۱۹۲۳: سالهای پایانی لنین
شوروی کشورهای همسایه را تحت سلطهٔ خود میخواست؛ در فوریهٔ ۱۹۲۱ به گرجستانِ تحت حکومت منشویکها حمله کرد.[۲۳۴] در آوریل ۱۹۲۱، استالین به ارتش سرخ دستور داد تا برای بازگرداندن کنترل دولت روسیه به ترکستان اعزام شود.[۲۳۵] استالین به عنوان کمیسر خلق برای ملیتها، معتقد بود که هر گروه ملی و قومی باید حق ابراز خویش داشته باشد،[۲۳۶] اما از طریق «جماهیر خودمختار» درون دولت روسیه که در آن میتوانستند بر امور مختلف منطقهای نظارت داشته باشند.[۲۳۷] برخی از مارکسیستها به دلیل این دیدگاه او را متهم کردند بیش از حد به ملیگرایی بورژوایی امتیاز داده است، حال آنکه برخی دیگر متهمش میکردند با تلاش برای حفظ این ملتها در درون دولت روسیه، بیش از حد روسگراست.[۲۳۶]
قفقاز زادگاه استالین به دلیل ترکیب پیچیدهٔ چند قومیتیاش مشکل خاصی به وجود آورد.[۲۳۸] استالین با ایدهٔ جمهوریهای خودمختار جداگانهٔ گرجستانی، ارمنی و آذربایجانی مخالف بود و استدلال میکرد که اینها احتمالاً به اقلیتهای قومی قلمروهای خود تحت ستم خواهند کرد. در عوض، او خواستار «جمهوری سوسیالیستی فدرال ماورای قفقاز» بود.[۲۳۹] حزب کمونیست گرجستان با این امر مخالفت کرد که منجر به «مسئلهٔ گرجستان» شد.[۲۴۰] در اواسط سال ۱۹۲۱، استالین به قفقاز جنوبی بازگشت و در آنجا از کمونیستهای گرجستانی خواست تا از ملیگرایی شوونیستی گرجستانی که اقلیتهای آبخازی، آسی و آجارستانی را در گرجستان به حاشیه رانده، اجتناب کنند.[۲۴۱] استالین در این سفر با پسرش یاکوف ملاقات کرد و او را به مسکو بازگرداند.[۲۴۲] نادژدا پسر دیگری به نام واسیلی در مارس ۱۹۲۱ به دنیا آورده بود.[۲۴۲]
اعتصابات کارگری و قیامهای دهقانی پس از جنگ داخلی در سراسر روسیه به راه افتاد. اینان عمدتاً مخالف پروژهٔ جمعآوری غذا توسط سووناکوم بودند. لنین در پاسخ به این موضوع اصلاحاتی به نام «سیاستهای نوین اقتصادی» اعمال کرد که به بازار آزاد میمانست.[۲۴۳] در حزب کمونیست نیز آشفتگی داخلی وجود آمده بود، زیرا تروتسکی جناحی را رهبری میکرد که خواستار لغو اتحادیههای کارگری بود. لنین با این کار مخالف بود و استالین از فرصت برای بسیج مخالفانِ تروتسکی استفاده کرد.[۲۴۴] استالین همچنین پذیرفت مدیریت بخش تحریک و پروپاگاندا در دبیرخانهٔ کمیتهٔ مرکزی را بر عهده بگیرد.[۲۴۵] در کنگرهٔ یازدهم حزب در سال ۱۹۲۲، لنین استالین را به عنوان دبیرکل جدید حزب معرفی کرد. اگرچه نگرانیهایی وجود داشت که تصدی این پست جدید علاوه بر پستهای دیگرش، فشار کاری او را بیش از حد افزایش و قدرت زیادی به او دهد، اما استالین در هر حال به این سمت منصوب شد.[۲۴۶] لنین داشتن متحدی کلیدی در این منصب مهم را سودمند مییافت.[۲۴۷]
در ماه مهٔ ۱۹۲۲، سکتهٔ مغزی شدیدی لنین را تا حدی فلج کرد.[۲۴۸] با اقامت در داچای گورکی، ارتباط اصلی لنین با سووناکوم از طریق استالین بود که منظما از آنجا بازدید میکرد.[۲۴۹] لنین دو بار از استالین خواست به تا تهیهٔ سم برای خودکشی کمک کند، اما استالین نپذیرفت.[۲۵۰] با وجود این رفاقت، لنین از آنچه رفتار «آسیایی» استالین مینامید خوشش نمیآمد و به خواهرش ماریا گفت استالین «باهوش نیست.»[۲۵۱] لنین و استالین بر سر تجارت خارجی با هم بحث میکردند. لنین معتقد بود دولت شوروی باید بر تجارت خارجی انحصار داشته باشد، اما استالین نظر گریگوری سوکولنیکف را مقبول مییافت مبنی بر اینکه که چنین انحصاری در این مرحله عملی نیست.[۲۵۲] اختلاف دیگری بر سر مسئلهٔ گرجستان رخ داد و لنین از تمایل کمیتهٔ مرکزی گرجستان برای یک جمهوری سوسیالیستی گرجی به جای ایدهٔ استالین برای یک جمهوری ماورای قفقاز حمایت کرد.[۲۵۳]
آنها بر سر ماهیت دولت شوروی هم اختلاف داشتند. لنین خواستار تشکیل فدراسیون جدیدی به نام «اتحاد جماهیر شوروی اروپا و آسیا» بود که تمایل او به گسترش ارضی در دو قاره را نشان میداد. او اصرار داشت که دولت روسیه باید بهطور مساوی با سایر کشورهای شوروی به این اتحادیه بپیوندد.[۲۵۴] استالین اما معتقد بود که این امر احساس استقلالطلبی را در میان غیرروسها تشویق میکند. استالین در عوض استدلال میکرد اقلیتهای قومی به «جمهوریهای خودمختار» درون جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه شوروی راضی خواهند بود.[۲۵۵] لنین، استالین را به «شوونیسم روس بزرگ» و استالین، لنین را به «لیبرالیسم ملی» متهم کرد.[۲۵۶] سرانجام به مصالحه رسیدند و فدراسیون به «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» تغییر نام داد.[۲۵۴] تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۲۲ تصویب شد. اگرچه رسماً یک نظام فدرال بود، اما تمام تصمیمات عمده توسط پلیتبوروی حاکم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در مسکو گرفته میشد.[۲۵۷]
اختلافات استالین و لنین شخصی هم شد؛ به ویژه زمانی که استالین در مکالمهای تلفنی با کروپسکایا، همسر لنین، بیادبی کرد، لنین از او عصبانی شد.[۲۵۸] در سالهای آخر زندگی لنین، کروپسکایا وصیتنامهٔ لنین را به رهبران حکومت ارائه کرد که حاوی یادداشتهایی تحقیرآمیز دربارهٔ استالین بود. این یادداشتها از رفتارهای بیادبانه و قدرت مفرط استالین انتقاد و پیشنهاد میکردند استالین از منصب دبیرکلی برکنار شود.[۲۵۹] برخی از مورخان صحت این متون را زیر سؤال بردهاند و بر آناند که ممکن است توسط کروپسکایا نوشته شده باشند، زیرا او با استالین اختلافات شخصی داشت؛[۲۶۰] با این حال، استالین هرگز بهطور علنی تردیدی دربارهٔ اصالت وصیتنامهٔ لنین ابراز نکرد.[۲۶۱] اکثر مورخان این سند را بازتابی دقیق از دیدگاههای لنین میدانند.[۲۶۲] به گفتهٔ بوریس باژانوف، منشی استالین، لنین «بهطور کلی به رهبری جمعی با تروتسکی در صدر گرایش داشت.»[۲۶۳]
رسیدن به قدرت
در ۱۹۱۲ استالین در کنفرانس حزبی پراگ شرکت داشت و به عضویت در کمیته مرکزی بلشویکها انتخاب شد. در ۱۹۱۷ رهبر بلشویکها در تبعید بودند، او سردبیر پراودا، روزنامه رسمی حزب، بود. پس از انقلاب فوریه، استالین و هیئت تحریریه به دفاع از دولت موقت کرنسکی برخاستند در حالی که لنین و اکثریت مخالف بودهاند. میگویند این اختلاف تا جایی بوده است که استالین گاهبیگاه حاضر به چاپ مقالات لنین در طرفداری از سرنگونی دولت موقت نبوده است.
در سال ۱۹۱۳ جوغاشویلی به دستور لنین مقاله مهمی در مورد مارکسیسم و مسئله ملی منتشر کرد. در این مقاله، او نام استالین را برگرفته از واژه stal روسی (به معنای "فولاد") برای خویش برگزیده بود. او همچنین بهطور خلاصه روزنامه بلشویکی تازه تأسیس پراودا را قبل از گذراندن طولانیترین دوره تبعیدش، در سیبری از ژوئیه ۱۹۱۳ تا مارس ۱۹۱۷، ویرایش کرد.[۲۶۴]
در آوریل ۱۹۱۷ استالین سومین رأی بالا را داشت و به کمیته مرکزی انتخاب شد و بعدها در مه ۱۹۱۷ به عضویت در دفتر سیاسی کمیته مرکزی هم انتخاب شد. این عناوین تا آخر عمر برای او باقیماندند.
بنا به گزارشهای بسیاری نقش استالین در روز انقلاب اکتبر، بسیار محدود بود. بعضی نویسندگان دیگر (همچون آدام اولام) ادعا میکنند که هر عضو کمیته مرکزی وظایف مشخصی در آن روز به عهده داشته است.
استالین در ۶ نوامبر ۱۹۱۸، در اولین سالگرد انقلاب، در پراودا در مورد انقلاب و نقش تروتسکی نوشت: «تمامی قیام زیر فرماندهی مستقیم رفیق تروتسکی، رئیس شورای پتروگراد بوده است. میتوان با قاطعیت گفت که این حزب اساساً و اصولاً برای کشاندن وسیع سربازان به سمت شوروی و سازماندهی کمیته انقلابی نظامی، به رفیق تروتسکی مدیون است.» (این قطعه در کتاب «انقلاب اکتبر» از استالین در ۱۹۳۴ منتشر شد اما در مجموعه آثار استالین در ۱۹۴۹ حذف شده بود).
بعدها در ۱۹۲۴، استالین مدعی شد که در روز انقلاب، «مرکز حزب» بوده که تمام کار عملی شورش را «فرماندهی» میکرده است و این مرکز متشکل از خود او، اسوردلوف، دژیرنسکی، اوریتسکی و بابنوف بوده است. با این حال هیچ مدرکی برای وجود چنین مرکزی ارائه نشده است و اگر هم چنین چیزی بوده قاعدتاً باید تحت فرمان شورای انقلابی نظامی، به فرماندهی تروتسکی، میبوده است.
استالین در جنگ داخلی روسیه و جنگ شوروی و لهستان به عنوان کمیسر سیاسی در جبهههای مختلف ارتش سرخ حضور داشت. اولین پست دولتی استالین «کمیسر خلق برای مسائل ملل» بود که از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ در اختیار داشت.
او در ضمن از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲و دهقانان، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ عضوی از شورای نظامی انقلابی، و از ۱۹۱۷ به بعد عضو کمیته اجرایی مرکزی کنگره شوراها بود.
کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ
در ۳ آوریل ۱۹۲۲ استالین به دبیر کلی کمیته کمیسر خلق برای بازرسی کارگران مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویکها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی میگویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کرده است. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمیشد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب برای خود طرفداران زیادی پیدا کند.
محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید. این باعث تعجب لنین در حال احتضار شد که در آخرین نوشتههایش خواهان برکناری استالین «بینزاکت» شد. اعتبار این سند در کنگره حزب به رأی گذشته شد و کنگره به اتفاق آرا به عدم اعتبار آن رأی داد.
پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آنها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تأکید سنتی بلشویکها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود.
در نبرد برای رهبری، وفاداری به لنین یک لازمه از پیش مشخص بود. استالین تشییع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و میگویند استالین در مورد تاریخ تشییع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد. نهایتاً تروتسکی که نزدیکترین فرد به لنین بود، مبارزه را به استالین باخت. استالین از این واقعیت که تروتسکی درست قبل از انقلاب به بلشویکها پیوسته بود به نحو احسن استفاده کرد و توجه عموم را به اختلافات پیش از انقلاب بین تروتسکی و لنین جلب کرد. یکی از سایر دلایل قدرتگیری استالین این واقعیت بود که تروتسکی با انتشار وصیتنامه لنین مخالفت کرد. در این وصیتنامه با این که تروتسکی در روزهای اول رژیم شوروی لنین به ضعفها و قدرتهای استالین و تروتسکی و سایرین پرداخته بود، پیشنهاد کرده بود که پس از او، گروهی کوچک به رهبری حزب گماشته شوند.
یکی از جنبههای مهم قدرتگیری استالین شیوهای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد میکرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف تروییکایی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد (در اینجا او بر رأی آنها وه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶ اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند. در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسیاش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب اپوزیسیون بر علیه قیام در ۱۹۱۷ تأکید کرد). زیوونیف و کامنف سپس به ریاست متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید.
استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت. وی بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیونهای رهبر حزب مخالفت کرد. تا سال ۱۹۲۸ (سال اول از برنامههای پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با آن، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمیتوانست با سیاست دفاع از کلکتیویزاسیون و صنعتی سازی مخالفت کند و او کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد. با این حال محبوبیت سایر سران شوروی همچون سرگئی کیروف و ماجرای ریوتین ثابت کرد که استالین هنوز قدرت کامل را به دست نیاورده است و این تا تصفیه کبیر در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ طول کشید.
فعالیتهای جاسوسی و پلیس مخفی استالین
فعالیتهای جاسوسی و پلیس مخفی استالین قدرت نیروهای پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردار بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید.
در ضمن فعالیتهای او بود که باعث شد شبکههای اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شوند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیا، فرانسه، امپراتوری ژاپن و ایالات متحده. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی و خشونت دولتی نمیدید و تمام اینها را به انکاوهده (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بینالملل سوم هم برای این اهداف استفاده میکرد و همیشه اطمینان کسب مینمود که احزاب کمونیست خارجی پیرو شوروی و استالین باقی بمانند.
یکی از نخستین نمونههای کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند.
استالین و تغییرات جامعه شوروی
صنعتیسازی
جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در ۱۹۲۲ سیزده در برنامههای پنج ساله» تعویض شد. این برنامهها، برنامههایی بسیار جاهطلبانه برای صنعتیسازی دولتی و اشتراکیسازی کشاورزی بودند. با تجارت بینالمللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتیسازی را با اعمال محدودیت برصد۱۹۱۴ بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد. تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه ۲۰ با نظامی از «برنا» شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاکها تأمین میکرد.
در ۱۹۳۳ درآمد واقعی کارگرانمونیستها و اعضای کومسومول و در ضمن کار بدون مزد در اردوگاههای کار اجباری و کمپینهای «بسیج» برای پروژههای مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده میکرد برای مثال مهندس کار بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک میکرد. با وجود شکستهای اولیه دو برنامه پنج سالهٔ اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتیسازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخدانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیرهکننده اقتصادی رسیده است و فقط در نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است.[۲۶۵]
تخمینهای رسمی شوروی حدود ۱۳٫۹ درصد است، تخمینهای روسی و غربی حدود ۵٫۸ درصد و حتی ۲٫۹ درصد. حتی یکی از تخمینها میگوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بوده است.
اشتراکیسازی (کلکتیویزاسیون)
رژیم اشتراکی از ۱۸۶۱ به این طرف دیده نشده بود. اشتراکیسازی اجباری در کشاورزی با هدف افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود؛ و در ضمن موجب اعمال بیشتر کنترل سیاسی روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمعآوری مالیات میشد.
اشتراکیسازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود که باعث واکنش خشونتآمیز بعضی از آنها شد.
در سالهای اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب ۲۰۰ درصد و ۵۰ درصد رشد میکند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاکها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکیسازی مخالفت میکردند. از همین رو هر کس برچسبهای «کولاک»، «حامی کولاک»، یا «کولاک سابق» میخورد، یا دستگیر میشد، یا به قتل میرسید، یا به اردوگاههای کار اجباری گولاگ یا مناطق دورافتادهٔ کشور تبعید میشد.
بعضی از تاریخدانان معتقدند اشتراکیسازی از دلایل اصلی قحطیهای بزرگ پس از آن بوده است.
در سالهای قحطی ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک» ها نبودند که به قتل میرسیدند و زندانی میشدند. کتابهای مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تأکید داشتهاند. با این حال قحطی بر بخشهای دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان میکنند. مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکیسازی سریع کشاورزی برای صنعتیسازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاورزی کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن باشد.
علوم
علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده میشد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متأسفکنندهای هم داشت؛ مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم میشدند. در اواخر دهه ۱۹۴۰ تلاشهایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایدئالیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوریها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود.
تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبانشناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبانشناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین میشود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبانشناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبانشناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبانشناسی» است. گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبانشناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبانشناسی نداشت. حتی میتوان گفت که نفوذ او عملاً زبانشناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد.
تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاههای کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سالهای ۳۸ و ۳۹ در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام میشدند (مانند لو شوبنیکوف در ۱۹۳۷). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینهها رشد بسیاری داشتند. این پایهای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه ۵۰ بود؛ مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ ب اٍ اس ام ۱ (БЭСМ) در ۱۹۵۳ یا برپایی اسپوتنیک ۱ در ۱۹۵۷. در واقع بسیاری از سیاستمداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند.
خدمات اجتماعی
مردم شوروی در زمان استالین به درجهای از لیبرالیزاسیون اجتماعی رسیدند که زنان نیز تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر هنگام کار داشتند. در ضمن پیشرفتهای پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروندان شوروی و کیفیت زندگی آنان را بسیار افزایش داد. سیاستهای استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را بهطور وسیع در اختیار مردم قرار داد و عملاً نخستین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این بیماریها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت.
در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان میتوانستند بچهها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد میشد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده میشدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه میآمدند. راههای حمل و نقل پیشرفت یافت و راهآهنهای جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید میکردند، استاخانویستها، پاداشهای ویژهٔ بسیاری دریافت میکردند و در نتیجه میتوانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم میکرد. با وجود صنعتیسازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوبها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیتهای شغلی، بهخصوص برای زنان، بود.
مذهب و فرهنگ و هنر
در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبکهای «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیتهای مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولد مایرهولد و اسیپ ماندلشتام از این سری هستند.
شخصیتهای جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳.
شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخدان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود.[نیازمند منبع]
این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بوده است مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر میکرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود.
مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند؛ مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامهنویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامهاش، روزهای توربینها، که قهرمانانش خانوادهای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیرشده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.
میگویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بوده است. این رمانی تاریخی در مورد مکانیسمهای قدرت سیاسی است. بعضیها به شباهتهای این رمان و فیلمی که آیزنشتاین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کردهاند.
در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی میشود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت.
نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیده است. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و دهها هزار کشیش و راهبه دستگیرشده بودند. اما در جنگ جهانی دوم کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند. پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.
مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیستها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوبهای مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.
تصفیه
استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیستها (فرصت طلبها) و ضد انقلابیون توجیه میکرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج میشدند اما مجازاتهای بیشتری از اردوگاههای کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان.ک.و. د و اعدام انتظار بسیاری را میکشید.
دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب در لنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که میگویند میترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد.
محاکمههای اصلی که به ریاست آندره ویشینسکی برگزار میشد، به «محاکمههای مسکو» معروف شدند، اما محاکمههای مشابهی در تمام کشور برگزار شد. چهار محاکمه در این مدت از اهمیت خاصی برخوردار است. محاکمه شانزده نفر (اوت ۱۹۳۶)، محاکمه هفده نفر (ژانویه ۱۹۳۷)، محاکمه مارشال توخاچفسکی و سایر ژنرالهای ارتش سرخ (ژوئن ۱۹۳۷) و نهایتاً محاکمه ۲۱ نفر (منجمله بوخارین) در مارس ۱۹۳۸.
یکی از نمونههای مهم محاکمه توخاچاوسکی به عنوان همکاری با نازیها بود. بعضی معتقدند محاکمه بسیاری از مهمترین رهبران نظامی بعدها در جنگ جهانی دوم و اشغال روسیه توسط آلمان نقشی منفی داشت.
سرکوب بسیاری از انقلابیون و اعضای برجسته حزب باعث شد که لئون تروتسکی اعلام کند رژیم استالین با «رودخانهای از خون» از رژیم لنین جدا است. کسانی مثل سولژنیتسن معتقدند که استالین عقاید خود را از لنین و اعمالی مثل اعدام مخالفان سیاسی در جنگ داخلی روسیه گرفته است. قتل تروتسکی در اوت ۱۹۴۰ در مکزیک (جایی که او از ژانویه ۱۹۳۷ در تبعید زیسته بود) آخرین و مشهورترین مخالف استالین در رهبری قدیمی حزب را نیز از جای برداشت. حالا تنها سه نفر از «بلشویکهای قدیمی» (دفتر سیاسی زمان لنین) به جا مانده بودند. خود استالین، میخائیل کالینین، و مولوتوف. [نیازمند منبع]
دوران تصفیه مختص به مقامات حزبی نبود و بسیاری به جرم «فعالیت ضد شوروی» و به عنوان «دشمن خلق» دستگیر و محاکمه میشدند. در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان.ک.و. د را برکنار و بعدها اعدام کرد. بعضی تاریخ دانان همچون امی نایت و رابرت کانکوئست معتقدند که این عمل از سوی استالین و برای پاک کردن جرم از نام خود بوده است. ضمن تصفیه تلاشهای بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتابهای درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتابها و عکسها بیرون گذاشته میشدند که گویی هرگز وجود نداشتهاند. نهایتاً تاریخ انقلاب به گونهای روایت میشد که گویی تنها دو شخصیت داشته است. لنین و استالین.
تبعیدها
استالین، بهخصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را عوض کردند. بیش از یک و نیم میلیون نفر به سیبری و جمهوریهای آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانیهای اشغالگر عنوان میشدند.
گروههای قومی ذیل بیشتر از همه قربانی این تبعیدها شدند: اکراینیها، لهستانیها، کره ایها، آلمانیهای ولگا، تاتارهای کریمه، کالمیکها، چچنیها، بالکارها، کاراچایاها، ترکهای مشکیتی، فنلاندیها، بلغاریها، یونانیها، ارمنیها، لاتویاییها، لیتوانیاییها، استونیاییها و یهودیها. بسیاری از کولاکها نیز به سیبری و آسیای مرکزی تبعید شدند.
در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آنها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آنها را به جای خود بازگرداند. اهمیت تاریخی این تبعیدهای دسته جمعی بسیار است و همین امروز نیز اهمیت خاصی برای جنبشهای جدایی طلب در دولتهای بالکان، تاتارستان، و چچن دارد.
تعداد قربانیان
تعداد قربانیان رویدادهایی که در بالا توضیح داده شد مورد اختلاف بسیار است. در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا میبردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (سیاسی و غیر سیاسی) در زمان استالین بود که با قربانیان عملی کلکتیویزاسیون و تبعید گولاگها و غیره به ۳ میلیون نفر میرسید.
بههرحال هنوز اختلافات بسیاری در این زمینه موجود است و خط عمومی این است که «رقم دقیقی نمیشود داد». اینجا به تخمینهای مختلف اشاره میشود.
نویسنده روسی، وادیم ارلیکمان، از کسانی است که کل کشته شدگان را حدود ۹ میلیون نفر میداند. ۱٫۵ میلیون نفر اعدام، ۵ میلیون قربانی گولاگ، ۱٫۷ میلیون قربانی تبعید دسته جمعی (از مجموع ۷٫۵ میلیون تبعیدی)، و ۱ میلیون سایر. رابرت کانکوئیست تعداد کل قربانیان را ابتدا ۳۰ میلیون میدانست و بعدها ۲۰ میلیون اعلام کرد.
طرفداران استالین نظرات متفاوتی در زمینه تعداد کشتهها و همچنین روند عملی محاکمهها و تاریخ تصفیه کبیر دارند.
جنگ جهانی دوم
پس از بینتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهدهای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در ۱۹ اوت ۱۹۳۹ در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولتهای غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن میشود. سندی بر این ادعا در دست نیست.
با این که معاهده مولوتوف-ریبن تروپ رسماً تنها قول عدم اشغال مقابل بود اما بندی مخفی نیز در آن موجود بود که بر طبق آن اروپای مرکزی به دو منطقه کنترل بین دو قدرت تقسیم میشد. قرار بود که اتحاد شوروی بخش شرقی لهستان (که عموماً اکراینیها و بلاروسها در آن زندگی میکردند) و لیتوانی و لاتویا و استونی و فنلاند را در اختیار گیرد. بند مخفی دیگر در مورد بساربیا، بخشی از رومانی، بود که قرار بود به شوروی اضافه شود.
در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در ۱۷ سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولتهای بالتیک را اشغال کرد.
در نوامبر ۱۹۳۹ استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سختتر از آنچه استالین فکر میکرد از آب درآمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس ۱۹۴۰ نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیتهای ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود.
در ۵ مارس ۱۹۴۰ رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از ۲۵٬۷۰۰ فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخشهایی از جمهوریهای اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است.
در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل میدانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود. ویکتور سووروف در این زمینه نیز نظری متفاوت دارد. او مدعی است که استالین از اواخر دهه ۱۹۳۰ آماده شده بود و خود تصمیم داشت در تابستان ۱۹۴۱ آلمان را اشغال کند. از این رو سووروف معتقد است حمله هیتلر به نوعی «اقدام پیشگیرانه» بوده است. این تئوری مورد قبول ایگور بونیچ، میخائیل ملتویکوف، و ادوارد رادزینسکی بوده است اما اکثر تاریخ دانان غربی با آن مخالفند.
اما هیتلر هیچگاه در نظر نداشت به پیمان عدم تجاوز متعهد بماند، چون روسیه را مکانی برای کشور گشایی آلمان میدانست.
همچنین به محصولات کشاورزی و منابع سوخت روسیه نیاز داشت. هیتلر در سرتاسر جنگ منابع را از سرزمینهایی به دست میآورد که فتح کرده بود.
ژنرال فدر فون بک در خاطراتش میگوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بوده است و این حمله را تا حداکثر ۱۹۴۲ انتظار میکشیده است. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید.
پناهگاههای استالین
نزدیک به نیم قرن است که داستانها و افسانههایی دربارهٔ سازهای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره ۱" به گوش میخورد. در این رابطه حرفهایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه، تونلها و اتاقهای مخفی به میان میآید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "ساماراً در عمق ۳۷ متری خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است.[۲۶۶]
مرگ
استالین در روز پنج مارس ۱۹۵۳ از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحهای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده است. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری میشده است و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفته است. در این گزارش، آمده که سکتهای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس ۱۹۵۳ رخ داده بوده است و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده است. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق، یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که ۷۴ سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگها در مغز و قلب رنج میبرد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خونریزی معده باعث خفگی وی شده بود.[۲۶۷] روایتهایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکیتا خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد.[۲۶۸]
شخصیت
استالین به معنای مرد پولادین، نامی است که ژوزف استالین بر خود نهاده است.[۲۶۹]
سفیر ایالات متحده آمریکا آورل هریمن[۲۷۰] دربارهٔ استالین میگوید:
برایم سخت است که احترام و حسن نیتی که شخصاً به من نشان میداد را با خشونتهای بیرحمانه برنامههای تصفیهاش تطبیق دهم. آنهایی که بهطور خصوصی نمیشناختندش او را یک خودکامهٔ ستمگر میدیدند. اما من وجه دیگر شخصیتش را هم دیدم - هوش فوقالعادهاش، درک اعجاب آورش از جزئیات، زیرکیش و تواناییاش در نشان دادن حساسیتهای بالای انسانی- حداقل در سالهای جنگ. او را از روزولت مطلعتر یافتم و از چرچیل واقعنگرتر و شاید از جهاتی مؤثرترین رهبر جنگی. باید اعتراف کنم که استالین از مرموزترین و متناقضترین شخصیتهای عمرم باقی ماند و قضاوت نهایی را به تاریخ میسپارم.
آثار و مکتوبات استالین
بخشی از مجموعه مباحث درباره |
مارکسیسم–لنینیسم |
---|
بخشی از مجموعه مباحث درباره |
کمونیسم |
---|
در زیر جزوات، سخنرانیهای مکتوب شده و کتابهای نگارش یافته توسط جوزف استالین را مشاهده میکنید:[۲۷۱][۲۷۲][۲۷۳][۲۷۴]
- اشعار استالین : استالین پیش از انقلابی شدن و در زمان نوجوانی اشعاری سروده بود.
نمونهٔ اشعار
گرجستانم شکوفه کن
که صلح در این زادبوم حاکم گردد!
و شما، ای دوستان بیاموزید
سرزمین مادریتان را بستایید![۲۷۵] - آنارشیسم یا سوسیالیسم؟ (Ananrchism or socialism) سال ۱۹۰۷-استالین در این نوشتار سعی در تبیین مارکسیستیِ آنارشیسم داشته است.
- مارکسیسم و مسئله ملی (Marxism and the National Question). این کتاب در سال ۱۹۱۳ زمانیکه استالین در وین سکونت داشت نگاشته شده است و در زمان حکومت وی بهعنوان مهمترین منبع دربارهٔ مسئله مارکسیسم و ملیت بود.
- مبانی لنینیسم (Foundations of leninism) سال ۱۹۲۴- این نوشتار در واقع مجموعهٔ ۹ سخنرانی مکتوب شدهٔ استالین در دانشگاه سوردلوف روسیه میباشد.
- لنینیسم-دوجلدی (Leninism) سال ۱۹۲۸- این دو اثر در ادامه مباحث جزوه مبانی لنینیسم است. مسائلی که در این دو کتاب بحث میشود شامل مبانی ایدئولوژی لنینیسم، مشکلات این ایدئولوژی، تحلیل انقلاب روسیه و چالشهای پیشروی شوروی میباشد.
- مسیر قدرت (The road of Power) سال ۱۹۳۷
- ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی (Dialectical and Historical Materialism) سال ۱۹۳۸-این اثر که تحت تأثیر تفکرات لنین نگارش شده سعی در تبیین مسائل فلسفیِ ماتریالیستی دارد.
- تاریخ حزب کمونیست شوروی (History of the Communist Party of the Soviet Union (Bolsheviks)) سال ۱۹۳۸- این کتاب که به سفارش استالین اما با نام خود او نوشته شده است، در پی تشریح و تحلیل تاریخ حزب کمونیست شوروی یا بلشویکها را دارد و در زمان استالین به عنوان منابع درسی در مدارس شوروی تدریس میشد.
- مشکلات اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی (Economic Problems of Socialism in the USSR) سال ۱۹۵۱- این کتاب آخرین اثر استالین پیش از مرگ اوست و در حیطهٔ اقتصاد سیاسی میباشد.
نگارخانه
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ژوزف استالین موجود است. |
- استالین (چپ) روزولت (وسط) چرچیل (راست) در کنفرانس تهران؛ اوت ۱۹۴۳
- محمدرضا پهلوی در کنار استالین
- استالین در کنفرانس یالتا
جستارهای وابسته
توضیحات
- ↑ مقام دبیرکل در سال ۱۹۵۲ منحل شد، اما استالین به عنوان عالیترین عضو دبیرخانهٔ حزب به اعمال قدرت آن ادامه داد.
- ↑ تا پیش از سال ۱۹۴۶، عنوان این مقام، رئیس شورای کمیسرهای خلق بود.
- ↑ تا پیش از سال ۱۹۴۶، عنوان این مقام کمیسر خلق برای دفاع و بهطور خلاصه، کمیسر خلق برای نیروهای مسلح بود.
- ↑ (گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე ჯუღაშვილი). طی سالهای انقلابیاش، او نام مستعار «استالین» را برگزید و پس از انقلاب اکتبر، آن را نام قانونی خود کرد.
- ↑ ۲۱ دسامبر [سبک قدیمی: ۹ دسامبر] ۱۸۷۹ (ثبت شوروی)
- ↑ Founded as the RSDLP(b) in 1912; renamed the RCP(b) in 1918, AUCP(b) in 1925, and CPSU in 1952.
- ↑ روسی: Ио́сиф Виссарио́нович Ста́лин، آوانگاری Iósif Vissariónovich Stálin؛ IPA: [ɪˈosʲɪf vʲɪssərʲɪˈonəvʲɪtɕ ˈstalʲɪn] ( شنیدن)
پانویس
- ↑ Montefiore 2007, pp. 365–366.
- ↑ Montefiore 2007, p. 366.
- ↑ Shelton, Dinah (2005). Encyclopedia of Genocide and Crimes Against Humanity. Detroit ; Munich: Macmillan Reference, Thomson Gale. pp. ۱۰۵۹. ISBN 0028658507.
- ↑ Conquest 1991، p. 2; Khlevniuk 2015، p. ۱۱.
- ↑ Service 2004, p. 15.
- ↑ Service 2004، p. 14; Montefiore 2007، p. ۲۳.
- ↑ Service 2004, p. 16.
- ↑ Conquest 1991، p. 11; Service 2004، p. 16; Montefiore 2007، p. 23; Kotkin 2014، p. ۱۷.
- ↑ Conquest 1991، pp. 1–2; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 14; Montefiore 2007، p. 19; Khlevniuk 2015، p. 11; Deutscher 1966، p. ۲۶.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 16; Montefiore 2007، p. 22; Kotkin 2014، p. 17; Khlevniuk 2015، p. ۱۱.
- ↑ Conquest 1991، p. 5; Service 2004، p. 14; Montefiore 2007، p. 22; Kotkin 2014، p. ۱۶.
- ↑ Service 2004، p. 16; Montefiore 2007، pp. ۲۲, ۳۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 11; Service 2004، p. ۱۹.
- ↑ Service 2004، p. 17; Montefiore 2007، p. 25; Kotkin 2014، p. 20; Khlevniuk 2015، p. ۱۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 10; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 17; Montefiore 2007، p. 29; Kotkin 2014، p. 24; Khlevniuk 2015، p. ۱۲.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 30–31; Kotkin 2014، p. ۲۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Montefiore 2007، p. 31; Kotkin 2014، pp. ۲۰–۲۱.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 31–32.
- ↑ Conquest 1991، p. 11; Service 2004، p. 20; Montefiore 2007، pp. 32–34; Kotkin 2014، p. 21.
- ↑ Dović & Helgason 2019, p. 256.
- ↑ Service 2004، p. 20; Montefiore 2007، p. ۳۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Service 2004، p. 30; Montefiore 2007، p. 44; Kotkin 2014، p. ۲۶.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 43–44.
- ↑ Montefiore 2007, p. 44.
- ↑ Conquest 1991، p. 13; Service 2004، p. 30; Montefiore 2007، p. 43; Kotkin 2014، p. ۲۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، p. 19; Montefiore 2007، p. 31; Kotkin 2014، p. ۲۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 12; Service 2004، p. 25; Montefiore 2007، pp. 35, 46; Kotkin 2014، pp. ۲۰–۲۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 28; Montefiore 2007، pp. 51–53; Khlevniuk 2015، p. ۱۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 19; Service 2004، p. 36; Montefiore 2007، p. 56; Kotkin 2014، p. 32; Khlevniuk 2015، p. 16.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 54–55.
- ↑ Conquest 1991، p. 18; Service 2004، p. 38; Montefiore 2007، p. 57; Kotkin 2014، p. ۳۳.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Montefiore 2007, p. 58.
- ↑ Montefiore 2007، p. 69; Kotkin 2014، p. 32; Khlevniuk 2015، p. ۱۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 19; Montefiore 2007، p. 69; Kotkin 2014، pp. 36–37; Khlevniuk 2015، p. ۱۹.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 70–71.
- ↑ Conquest 1991، p. 19; Montefiore 2007، p. 62; Kotkin 2014، pp. 36, 37; Khlevniuk 2015، p. ۱۸.
- ↑ Montefiore 2007, p. 63.
- ↑ Conquest 1991، p. 14; Volkogonov 1991، p. 5; Service 2004، pp. 27–28; Montefiore 2007، p. 63; Kotkin 2014، pp. 23–24; Khlevniuk 2015، p. ۱۷.
- ↑ Brackman 2004، p. 7; Montefiore, 6 September 2007.
- ↑ Deutscher 1966، p. 38; Montefiore 2007، p. ۶۴.
- ↑ Montefiore 2007, p. 69.
- ↑ Service 2004، p. 40; Kotkin 2014، p. ۴۳.
- ↑ Montefiore 2007, p. 66.
- ↑ Montefiore 2007، p. 65; Kotkin 2014، p. ۴۴.
- ↑ Service 2004، p. 41; Montefiore 2007، p. ۷۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 54; Conquest 1991، p. 27; Service 2004، pp. 43–44; Montefiore 2007، p. 76; Kotkin 2014، pp. ۴۷–۴۸.
- ↑ Montefiore 2007, p. 79.
- ↑ Deutscher 1966، p. 54; Conquest 1991، p. 27; Montefiore 2007، p. ۷۸.
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ Montefiore 2007, p. 78.
- ↑ Conquest 1991، p. 27; Service 2004، p. 45; Montefiore 2007، pp. 81–82; Kotkin 2014، p. ۴۹.
- ↑ Montefiore 2007, p. 82.
- ↑ Conquest 1991، p. 28; Montefiore 2007، p. 82; Kotkin 2014، p. ۵۰.
- ↑ Montefiore 2007, p. 87.
- ↑ Deutscher 1966، p. 63; Rieber 2005، pp. 37–38; Montefiore 2007، pp. ۸۷–۸۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 52; Rieber 2005، p. 39; Montefiore 2007، p. 101; Kotkin 2014، p. ۵۱.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 91, 95; Kotkin 2014، p. ۵۳.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 90–93; Kotkin 2014، p. 51; Khlevniuk 2015، pp. ۲۲–۲۳.
- ↑ Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 49; Montefiore 2007، pp. 94–95; Kotkin 2014، p. 52; Khlevniuk 2015، p. ۲۳.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 97–98.
- ↑ Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 49; Rieber 2005، p. 42; Montefiore 2007، p. 98; Kotkin 2014، p. ۵۲.
- ↑ Deutscher 1966، p. 67; Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، p. ۱۰۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 67; Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، p. ۱۰۵.
- ↑ Deutscher 1966، p. 68; Conquest 1991، p. 29; Montefiore 2007، p. 107; Kotkin 2014، p. 53; Khlevniuk 2015، p. ۲۳.
- ↑ Deutscher 1966، p. 75; Conquest 1991، p. 29; Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، pp. ۱۰۸–۱۱۰.
- ↑ Montefiore 2007, p. 111.
- ↑ Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، pp. ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ Service 2004، p. 52; Montefiore 2007، pp. 115–116; Kotkin 2014، p. ۵۳.
- ↑ Service 2004، p. 57; Montefiore 2007، p. ۱۲۳.
- ↑ Service 2004، p. 54; Montefiore 2007، pp. 117–118; Kotkin 2014، p. ۷۷.
- ↑ Conquest 1991، pp. 33–34; Service 2004، p. 53; Montefiore 2007، p. 113; Kotkin 2014، pp. 78–79; Khlevniuk 2015، p. ۲۴.
- ↑ Deutscher 1966، p. 76; Service 2004، p. 59; Kotkin 2014، p. 80; Khlevniuk 2015، p. ۲۴.
- ↑ Montefiore 2007, p. 131.
- ↑ Conquest 1991، p. 38; Service 2004، p. ۵۹.
- ↑ Deutscher 1966، p. 80; Service 2004، p. 56; Montefiore 2007، p. ۱۲۶.
- ↑ Deutscher 1966، pp. 84–85; Service 2004، p. ۵۶.
- ↑ Service 2004، p. 58; Montefiore 2007، pp. ۱۲۸–۱۲۹.
- ↑ ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ Montefiore 2007, p. 129.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 131–132.
- ↑ Montefiore 2007, p. 132.
- ↑ Montefiore 2007, p. 143.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 132–133.
- ↑ Montefiore 2007, p. 137.
- ↑ Deutscher 1966، p. 87; Montefiore 2007، pp. ۱۳۵, ۱۴۴.
- ↑ Deutscher 1966، pp. 89–90; Service 2004، p. 60; Montefiore 2007، p. ۱۴۵.
- ↑ Montefiore 2007, p. 145.
- ↑ Deutscher 1966، p. 90; Conquest 1991، p. 37; Service 2004، p. 60; Kotkin 2014، p. ۸۱.
- ↑ Deutscher 1966، p. 92; Montefiore 2007، p. 147; Kotkin 2014، p. ۱۰۵.
- ↑ Deutscher 1966، p. 94; Conquest 1991، pp. 39–40; Service 2004، pp. 61, 62; Montefiore 2007، p. ۱۵۶.
- ↑ Deutscher 1966، p. 96; Conquest 1991، p. 40; Service 2004، p. 62; Khlevniuk 2015، p. ۲۶.
- ↑ Deutscher 1966، p. 96; Service 2004، p. 62; Kotkin 2014، p. ۱۱۳.
- ↑ Montefiore 2007، p. 168; Kotkin 2014، p. ۱۱۳.
- ↑ Service 2004، p. 64; Montefiore 2007، p. 159; Kotkin 2014، p. 105; Semeraro 2017، p. ??.
- ↑ Service 2004، p. 64; Montefiore 2007، p. 167; Kotkin 2014، p. 106; Khlevniuk 2015، p. ۲۵.
- ↑ Service 2004, p. 65.
- ↑ Conquest 1991، p. 41; Service 2004، p. 65; Montefiore 2007، pp. 178–180; Kotkin 2014، p. ۱۰۸.
- ↑ Conquest 1991، pp. 41–42; Service 2004، p. 75; Kotkin 2014، p. ۱۱۳.
- ↑ Deutscher 1966، p. 100; Montefiore 2007، p. 180; Kotkin 2014، p. ۱۱۴.
- ↑ Deutscher 1966، p. 100; Conquest 1991، pp. 43–44; Service 2004، p. 76; Montefiore 2007، p. ۱۸۴.
- ↑ Montefiore 2007, p. 190.
- ↑ Montefiore 2007, p. 186.
- ↑ Montefiore 2007, p. 189.
- ↑ Montefiore 2007، p. 191; Kotkin 2014، p. ۱۱۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 44; Service 2004، p. 71; Montefiore 2007، p. 193; Kotkin 2014، p. ۱۱۶.
- ↑ Montefiore 2007, p. 194.
- ↑ Service 2004، p. 74; Montefiore 2007، p. 196; Kotkin 2014، p. ۱۱۵.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 197–198; Kotkin 2014، p. ۱۱۵.
- ↑ Montefiore 2007, p. 195.
- ↑ Conquest 1991، p. 44; Service 2004، p. 68; Montefiore 2007، p. 203; Kotkin 2014، p. ۱۱۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 45; Montefiore 2007، pp. ۲۰۳–۲۰۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 45; Service 2004، p. 68; Montefiore 2007، pp. 206, 208; Kotkin 2014، p. ۱۱۶.
- ↑ Conquest 1991، p. 46; Montefiore 2007، p. 212; Kotkin 2014، p. ۱۱۷.
- ↑ Conquest 1991، p. 46; Montefiore 2007، pp. 222, 226; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Service 2004، p. 79; Montefiore 2007، pp. 227, 229, 230–231; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Conquest 1991، p. 47; Service 2004، p. 80; Montefiore 2007، pp. 231, 234; Kotkin 2014، p. 121.
- ↑ Service 2004، p. 79; Montefiore 2007، p. 234; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Montefiore 2007، p. 236; Kotkin 2014، p. ۱۲۱.
- ↑ Montefiore 2007، p. 237; Kotkin 2014، pp. ۱۲۱–۲۲.
- ↑ ۱۱۸٫۰ ۱۱۸٫۱ Service 2004، p. 83; Kotkin 2014، pp. ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ Conquest 1991، p. 48; Service 2004، p. 83; Montefiore 2007، p. 240; Kotkin 2014، pp. ۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ Montefiore 2007, p. 240.
- ↑ Montefiore 2007, p. 241.
- ↑ Service 2004، p. 84; Montefiore 2007، p. ۲۴۳.
- ↑ ۱۲۳٫۰ ۱۲۳٫۱ Service 2004، p. 84; Montefiore 2007، p. ۲۴۷.
- ↑ Conquest 1991، p. 51; Montefiore 2007، p. ۲۴۸.
- ↑ Montefiore 2007، p. 249; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ Service 2004، p. 86; Montefiore 2007، p. 250; Kotkin 2014، p. ۱۵۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 51; Service 2004، pp. 86–87; Montefiore 2007، pp. ۲۵۰–۲۵۱.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 252–253.
- ↑ Montefiore 2007, p. 255.
- ↑ Montefiore 2007, p. 256.
- ↑ Conquest 1991، p. 52; Service 2004، pp. 87–88; Montefiore 2007، pp. 256–259; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ Montefiore 2007, p. 263.
- ↑ Conquest 1991، p. 54; Service 2004، p. 89; Montefiore 2007، p. ۲۶۳.
- ↑ Service 2004، p. 89; Montefiore 2007، pp. ۲۶۴–۲۶۵.
- ↑ Service 2004, p. 59.
- ↑ ۱۳۶٫۰ ۱۳۶٫۱ Montefiore 2007, p. 266.
- ↑ Conquest 1991، p. 53; Service 2004، p. 85; Montefiore 2007، p. 266; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ ۱۳۸٫۰ ۱۳۸٫۱ Montefiore 2007, p. 267.
- ↑ Kotkin 2014, p. 133.
- ↑ Himmer 1986، p. 269; Volkogonov 1991، p. 7; Service 2004، p. ۸۵.
- ↑ Himmer 1986، p. 269; Service 2004، p. 85.
- ↑ Himmer 1986، p. 269; Volkogonov 1991، p. 7; Montefiore 2007، p. 268; Kotkin 2014، p. ۱۳۳.
- ↑ Himmer 1986, p. 269.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 267–268.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 268–270; Khlevniuk 2015، p. ۲۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 54; Service 2004، pp. 102–103; Montefiore 2007، pp. 270, 273; Khlevniuk 2015، p. ۲۹.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 273–274.
- ↑ Conquest 1991، p. 55; Service 2004، pp. 105–106; Montefiore 2007، pp. 277–278; Khlevniuk 2015، p. ۲۹.
- ↑ Suny 2020، p. 559; Khlevniuk 2015، p. ۳۰.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 292–293.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 298, 300.
- ↑ Montefiore 2007, p. 287.
- ↑ Conquest 1991، p. 56; Service 2004، p. 110; Montefiore 2007، pp. ۲۸۸–۲۸۹.
- ↑ Conquest 1991، p. 57; Service 2004، pp. 113–114; Montefiore 2007، p. 300; Kotkin 2014، p. ۱۵۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 57; Montefiore 2007، pp. 301–302; Kotkin 2014، p. ۱۵۵.
- ↑ Service 2004، p. 114; Montefiore 2007، p. 302; Kotkin 2014، p. ۱۵۵.
- ↑ Service 2004، p. 114; Montefiore 2007، p. ۳۰۲.
- ↑ Conquest 1991، pp. 57–58; Service 2004، pp. 116–117; Montefiore 2007، pp. 302–303; Kotkin 2014، p. 178; Khlevniuk 2015، p. ۴۲.
- ↑ Volkogonov 1991، pp. 15, 19; Service 2004، p. 117; Montefiore 2007، p. 304; Kotkin 2014، p. ۱۷۳.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 19; Service 2004، p. 120; Montefiore 2007، p. ۳۱۰.
- ↑ Conquest 1991، pp. 59–60; Montefiore 2007، p. ۳۱۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 64; Service 2004، p. 131; Montefiore 2007، p. 316; Kotkin 2014، p. 193; Khlevniuk 2015، p. ۴۶.
- ↑ Montefiore 2007, p. 316.
- ↑ Conquest 1991، p. 65; Montefiore 2007، pp. ۳۱۹–۳۲۰.
- ↑ Montefiore 2007, p. 32.
- ↑ Montefiore 2007، pp. 322–324; Kotkin 2014، p. 203; Khlevniuk 2015، pp. ۴۸–۴۹.
- ↑ Montefiore 2007، p. 326; Kotkin 2014، p. ۲۰۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 68; Service 2004، p. 138.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 332–333, 335.
- ↑ Service 2004، p. 144; Montefiore 2007، pp. ۳۳۷–۳۳۸.
- ↑ Service 2004، p. 145; Montefiore 2007، p. ۳۴۱.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 341–342.
- ↑ Montefiore 2007, pp. 344–346.
- ↑ Service 2004, pp. 145, 147.
- ↑ Service 2004، pp. 144–146; Kotkin 2014، p. 224; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Khlevniuk 2015, p. 53.
- ↑ Kotkin 2014, p. 177.
- ↑ Service 2004، pp. 147–148; Kotkin 2014، pp. 227–228, 229; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Volkogonov 1991، pp. 28–29; Service 2004، p. ۱۴۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 71; Kotkin 2014، p. ۲۲۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 71; Kotkin 2014، p. ۲۲۹.
- ↑ Montefiore 2003، p. 27; Kotkin 2014، p. ۲۲۶.
- ↑ Service 2004, p. 150.
- ↑ Montefiore 2003, p. 157.
- ↑ Service 2004, p. 149.
- ↑ ۱۸۶٫۰ ۱۸۶٫۱ Service 2004, p. 155.
- ↑ ۱۸۷٫۰ ۱۸۷٫۱ Service 2004, p. 158.
- ↑ Service 2004, p. 148.
- ↑ Conquest 1991، p. 70; Volkogonov 1991، p. 30; Service 2004، p. 148; Kotkin 2014، p. 228; Khlevniuk 2015، p. ۵۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 72; Service 2004، p. ۱۵۱.
- ↑ Conquest 1991، p. 72; Service 2004، p. 167; Kotkin 2014، p. 264; Khlevniuk 2015، p. ۴۹.
- ↑ Conquest 1991, p. 71.
- ↑ ۱۹۳٫۰ ۱۹۳٫۱ Conquest 1991، p. 71; Service 2004، p. ۱۵۲.
- ↑ Service 2004, p. 153.
- ↑ Conquest 1991، p. 72; Service 2004، pp. 150–151; Kotkin 2014، pp. ۲۵۹–۲۶۴.
- ↑ Conquest 1991، p. 75; Service 2004، pp. 158–161; Kotkin 2014، p. ۲۵۰.
- ↑ Service 2004، pp. 159–160; Kotkin 2014، p. ۲۵۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 75; Service 2004، p. 161; Kotkin 2014، pp. ۲۵۷–۲۵۸.
- ↑ Service 2004، p. 161; Kotkin 2014، pp. ۲۵۸–۲۵۹, ۲۶۵.
- ↑ Kotkin 2014, p. 259.
- ↑ Service 2004، p. 165; Kotkin 2014، pp. ۲۶۸–۲۷۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 77; Volkogonov 1991، p. 39; Montefiore 2003، p. 27; Service 2004، p. 163; Kotkin 2014، pp. 300–301; Khlevniuk 2015، p. ۵۴.
- ↑ ۲۰۳٫۰ ۲۰۳٫۱ Service 2004, p. 173.
- ↑ Service 2004، p. 164; Kotkin 2014، pp. ۳۰۲–۳۰۳.
- ↑ Conquest 1991، pp. 78, 82; Montefiore 2007، p. 28; Khlevniuk 2015، p. ۵۵.
- ↑ Conquest 1991، p. 81; Service 2004، p. ۱۷۰.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 46; Montefiore 2007، p. 27; Kotkin 2014، pp. 305, 307; Khlevniuk 2015، pp. ۵۶–۵۷.
- ↑ Conquest 1991، pp. 78–79; Volkogonov 1991، p. 40; Service 2004، p. 166; Khlevniuk 2015، p. ۵۵.
- ↑ Service 2004, p. 171.
- ↑ Service 2004, p. 169.
- ↑ Conquest 1991، pp. 83–84; Service 2004، p. 172; Kotkin 2014، p. ۳۱۴.
- ↑ ۲۱۲٫۰ ۲۱۲٫۱ ۲۱۲٫۲ Service 2004, p. 172.
- ↑ Conquest 1991، p. 85; Service 2004، p. ۱۷۲.
- ↑ Service 2004, pp. 173, 174.
- ↑ ۲۱۵٫۰ ۲۱۵٫۱ Service 2004, p. 185.
- ↑ Conquest 1991، p. 86; Volkogonov 1991، p. 45; Kotkin 2014، p. ۳۳۱.
- ↑ Service 2004, p. 175.
- ↑ Conquest 1991، p. 91; Service 2004، p. ۱۷۵.
- ↑ Service 2004, p. 176.
- ↑ Service 2004، p. 176; Kotkin 2014، pp. ۳۵۲–۳۵۴.
- ↑ Service 2004، p. 178; Kotkin 2014، p. 357; Khlevniuk 2015، p. ۵۹.
- ↑ Service 2004, pp. 176–177.
- ↑ ۲۲۳٫۰ ۲۲۳٫۱ ۲۲۳٫۲ ۲۲۳٫۳ Service 2004, p. 177.
- ↑ Service 2004, p. 178.
- ↑ Conquest 1991، p. 87; Service 2004، p. 179; Kotkin 2014، p. 362; Khlevniuk 2015، p. ۶۰.
- ↑ Service 2004، pp. 180, 182; Kotkin 2014، p. ۳۶۴.
- ↑ Brackman 2004, p. 135.
- ↑ Service 2004, p. 182.
- ↑ Service 2004، p. 182; Kotkin 2014، pp. ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ Davies 2003، p. 211; Service 2004، pp. 183–185; Kotkin 2014، pp. ۳۷۶–۳۷۷.
- ↑ Kotkin 2014, p. 377.
- ↑ Service 2004، pp. 184–185; Kotkin 2014، p. ۳۷۷.
- ↑ Kotkin 2014, p. 392.
- ↑ Kotkin 2014, pp. 396–397.
- ↑ Kotkin 2014, p. 388.
- ↑ ۲۳۶٫۰ ۲۳۶٫۱ Service 2004, p. 202.
- ↑ Service 2004، pp. 199–200; Kotkin 2014، p. ۳۷۱.
- ↑ Service 2004, p. 200.
- ↑ Service 2004، pp. 194–196; Kotkin 2014، p. ۴۰۰.
- ↑ Service 2004، pp. 194–195; Kotkin 2014، pp. ۴۷۹–۴۸۱.
- ↑ Service 2004، pp. 203–205; Kotkin 2014، p. ۴۰۰.
- ↑ ۲۴۲٫۰ ۲۴۲٫۱ Conquest 1991، p. 127; Service 2004، p. ۲۳۲.
- ↑ Conquest 1991، p. 89; Service 2004، p. 187; Kotkin 2014، p. 344; Khlevniuk 2015، p. ۶۴.
- ↑ Service 2004, p. 186.
- ↑ Service 2004, p. 188.
- ↑ Conquest 1991، p. 96; Volkogonov 1991، pp. 78–70; Service 2004، pp. 189–190; Kotkin 2014، p. ۴۱۱.
- ↑ Service 2004, p. 190.
- ↑ Conquest 1991، p. 97; Volkogonov 1991، p. 53; Service 2004، p. ۱۹۱.
- ↑ Service 2004، pp. 191–192; Kotkin 2014، p. ۴۱۳.
- ↑ Service 2004، p. 192; Kotkin 2014، p. 414; Khlevniuk 2015، p. ۶۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 102; Service 2004، pp. 191–192; Kotkin 2014، p. ۵۲۸.
- ↑ Conquest 1991، p. 98; Service 2004، p. 193; Kotkin 2014، p. 483; Khlevniuk 2015، pp. ۶۹–۷۰.
- ↑ Conquest 1991، p. 95; Service 2004، p. 195; Khlevniuk 2015، pp. ۷۱–۷۲.
- ↑ ۲۵۴٫۰ ۲۵۴٫۱ Service 2004, p. 195.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 71; Service 2004، p. 194; Kotkin 2014، pp. 475–476; Khlevniuk 2015، pp. ۶۸–۶۹.
- ↑ Conquest 1991، pp. 98–99; Service 2004، p. 195; Kotkin 2014، pp. 477, 478; Khlevniuk 2015، p. ۶۹.
- ↑ Volkogonov 1991، p. 74; Service 2004، p. 206; Kotkin 2014، p. ۴۸۵.
- ↑ Conquest 1991، pp. 99–100, 103; Volkogonov 1991، pp. 72–74; Service 2004، pp. 210–211; Khlevniuk 2015، pp. ۷۰–۷۱.
- ↑ Conquest 1991، pp. 100–101; Volkogonov 1991، pp. 53, 79–82; Service 2004، pp. 208–209; Khlevniuk 2015، p. ۷۱.
- ↑ Kotkin 2014, p. 501.
- ↑ Kotkin 2014, p. 528.
- ↑ Suny 2020b, p. 59.
- ↑ Bazhanov & Doyle 1990, p. 62.
- ↑ https://www.britannica.com/biography/Joseph-Stalin
- ↑ «استالین؛ تزار سرخ شوروی». www.asrislam.com. بایگانیشده از اصلی در ۱۸ فوریه ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۲-۱۸.
- ↑ «پناهگاه مخفی استالین». خبرگزاری اسپوتنیک. ۴ مارس ۲۰۱۴. بایگانیشده از اصلی در ۵ اوت ۲۰۱۶.
- ↑ اعلام دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در وبگاه بهارنیوز
- ↑ «Did Khrushchev kill Stalin?».
- ↑ Joseph-Stalin
- ↑ Leffler 2007, pp. 55–56.
- ↑ "Economic Problems of Socialism in the U.S.S.R." archive.org (به انگلیسی).
- ↑ "Dialectical and Historical Materialism". Marxist (به انگلیسی).
- ↑ «آثاری از ژوزف استالین». سوسیالیسم. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۹ دسامبر ۲۰۲۰.
- ↑ "Before the terror". The guardian (به انگلیسی).
- ↑ گل سرخ و فولاد: سه شعر از استالین / با مقدمه و ترجمه بهمن زبردست در وبگاه اقلیت
منابع
- کتابها و ژورنالهای دانشگاهی
- Bazhanov, Boris; Doyle, David W. (1990). Bazhanov and the Damnation of Stalin. Ohio University Press. ISBN 978-0-585-07670-6.
- Brackman, Roman (2001). The Secret File of Joseph Stalin: A Hidden Life. Frank Cass Publishers. ISBN 978-0-7146-5050-0.
- Brackman, Roman (2004). The Secret File of Joseph Stalin: A Hidden Life. Frank Cass Publishers.
- Brent, Jonathan; Naumov, Vladimir (2004). Stalin's Last Crime: The Plot Against the Jewish Doctors, 1948–1953. HarperCollins. ISBN 978-0-06-201367-5.
- Bullock, Alan (1992). Hitler and Stalin: Parallel Lives. Alfred A. Knopf.
- Chang, Jon K. (8 April 2019). "Ethnic Cleansing and Revisionist Russian and Soviet History". Academic Questions. 32 (2): 270. doi:10.1007/s12129-019-09791-8 (inactive 31 January 2024). S2CID 150711796.
{{cite journal}}
: CS1 maint: DOI inactive as of ژانویه 2024 (link) - Conquest, Robert (1991). Stalin: Breaker of Nations. Penguin. ISBN 978-0-14-016953-9.
- Conquest, Robert (2008). The Great Terror: A Reassessment (fortieth anniversary ed.). Oxford University Press. ISBN 978-0-19-531699-5.
- Davies, Norman (2003) [1972]. White Eagle, Red Star: The Polish-Soviet War 1919–20 and 'the Miracle on the Vistula'. Pimlico. ISBN 978-0-7126-0694-3.
- Davies, Robert; Wheatcroft, Stephen (2004). The Industrialisation of Soviet Russia Volume 5: The Years of Hunger: Soviet Agriculture 1931–1933. Palgrave Macmillan. ISBN 978-0-230-23855-8.
- Davies, Robert; Wheatcroft, Stephen (2006). "Stalin and the Soviet Famine of 1932–33: A Reply to Ellman" (PDF). Europe-Asia Studies. 58 (4): 625–633. doi:10.1080/09668130600652217. JSTOR 20451229. S2CID 145729808. Archived (PDF) from the original on 30 June 2019. Retrieved 7 October 2018.
- Deutscher, Isaac (1966). Stalin (revised ed.). Penguin.
- Dović, Marijan; Helgason, Jón Karl, eds. (2019). Great Immortality: Studies on European Cultural Sainthood. National Cultivation of Culture. Vol. 18. ISBN 9789004395138. Archived from the original on 21 November 2022. Retrieved 29 April 2022.
- Dower, Paul Castañeda; Markevich, Andrei (May 2018). "Labor Misallocation and Mass Mobilization: Russian Agriculture during the Great War" (PDF). The Review of Economics and Statistics. 100 (2): 245–259. doi:10.1162/REST_a_00726. S2CID 55486912. Archived (PDF) from the original on 18 June 2021. Retrieved 11 September 2020.
- Ellman, Michael (2000). "The 1947 Soviet Famine and the Entitlement Approach to Famines". Cambridge Journal of Economics. 24 (5): 603–630. doi:10.1093/cje/24.5.603.
- Ellman, Michael (2002). "Soviet Repression Statistics: Some Comments" (PDF). Europe-Asia Studies. 54 (7): 1151–1172. doi:10.1080/0966813022000017177. S2CID 43510161. Archived (PDF) from the original on 25 May 2019. Retrieved 22 September 2018.
- Ellman, Michael (2005). "The Role of Leadership Perceptions and of Intent in the Soviet Famine of 1931–1934" (PDF). Europe-Asia Studies. 57 (6): 823–841. doi:10.1080/09668130500199392. S2CID 13880089. Archived (PDF) from the original on 27 February 2009. Retrieved 17 January 2010.
- Ellman, Michael (2007). "Stalin and the Soviet Famine of 1932–33 Revisited". Europe-Asia Studies. 59 (4): 663–693. doi:10.1080/09668130701291899. S2CID 53655536.
- Etinger, Iakov (1995). "The Doctors' Plot: Stalin's Solution to the Jewish Question". In Ro'i, Yaacov (ed.). Jews and Jewish Life in Russia and the Soviet Union. The Cummings Center Series. Frank Cass. pp. 103–124. ISBN 0-7146-4619-9.
- Fainsod, Jerry F.; Hough, Merle (1979). How the Soviet Union is Governed. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-41030-5.
- Foltz, Richard (2021). The Ossetes: Modern-Day Scythians of the Caucasus. Bloomsbury. ISBN 978-0-7556-1845-3. Archived from the original on 18 February 2023. Retrieved 3 January 2022.
- Gaddis, John L. (2005). The Cold War: A New History. Penguin Press. ISBN 978-0-14-303827-6.
- Gellately, Robert (2007). Lenin, Stalin, and Hitler: The Age of Social Catastrophe. Jonathan Cape. ISBN 978-0-224-06283-1.
- Getty, J. Arch; Rittersporn, Gábor; Zemskov, Viktor (1993). "Victims of the Soviet penal system in the pre-war years: a first approach on the basis of archival evidence" (PDF). American Historical Review. 98 (4): 1017–1049. doi:10.2307/2166597. JSTOR 2166597. Archived (PDF) from the original on 6 December 2019. Retrieved 21 September 2018.
- Glantz, David (1983). "August Storm: The Soviet 1945 Strategic Offensive in Manchuria" (PDF). Archived (PDF) from the original on 9 September 2017. Retrieved 1 December 2018.
- Glantz, David (2001). "The Soviet-German War 1941–45 Myths and Realities: A Survey Essay" (PDF). Archived from the original (PDF) on 9 July 2011.
- Cheremukhin, Anton; Golosov, Mikhail; Guriev, Sergei; Tsyvinski, Aleh (2013). Was Stalin Necessary for Russia's Economic Development? (PDF). w19425. National Bureau of Economic Research. Archived (PDF) from the original on 22 August 2020. Retrieved 14 May 2020.
- Fitzpatrick, Sheila (2015). On Stalin's Team: The Years of Living Dangerously in Soviet Politics. Melbourne University Press. ISBN 978-1-4008-7421-7.
- Harris, James (2017). The Great Fear: Stalin's Terror of the 1930s. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-879786-9.
- Haslam, Jonathan (1979). "The Comintern and the Origins of the Popular Front 1934–1935". The Historical Journal. 22 (3): 673–691. doi:10.1017/s0018246x00017039. S2CID 159573290.
- Healey, Dan (1 June 2018). "GOLFO ALEXOPOULOS. Illness and Inhumanity in Stalin's Gulag". The American Historical Review. 123 (3): 1049–1051. doi:10.1093/ahr/123.3.1049. Archived from the original on 8 July 2018. Retrieved 23 September 2018.
- Himmer, Robert (1986). "On the Origin and Significance of the Name "Stalin"". The Russian Review. 45 (3): 269–286. doi:10.2307/130111. JSTOR 130111.
- Khlevniuk, Oleg V. (2015). Stalin: New Biography of a Dictator. Translated by Nora Seligman Favorov. Yale University Press. ISBN 978-0-300-16388-9.
- Kotkin, Stephen (2014). Stalin: Paradoxes of Power, 1878–1928. Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9944-0.
- Kotkin, Stephen (2017). Stalin: Waiting for Hitler, 1929–1941. Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9945-7.
- Kuromiya, Hiroaki (2008). "The Soviet Famine of 1932–1933 Reconsidered". Europe-Asia Studies. 60 (4): 663–675. doi:10.1080/09668130801999912. JSTOR 20451530. S2CID 143876370.
- Li, Hua-yu (2009). "Reactions of Chinese Citizens to the Death of Stalin: Internal Communist Party Reports". Journal of Cold War Studies. 11 (2): 70–88. doi:10.1162/jcws.2009.11.2.70. S2CID 57561115.