منبع‌شناسی تاریخ ساسانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مجلّداتِ نخستین پیرایشِ شاهنامهٔ فردوسی توسّطِ جلال خالقی مطلق

تاریخ‌نگاری شاهنشاهی ساسانی تکامل‌یافته‌تر از دوران شاهنشاهی هخامنشی است و از این دوره آثار مفصل‌تری در دست است. در دربار شاهان ساسانی دفتر رسمی ثبت وقایع وجود داشته و یکی از مناصب مهم دربار، نگهبانی از سالنامه‌های سلطنتی بوده‌است. ظاهراً همین سالنامه‌های رسمی در عهد خسرو انوشیروان مورد استفاده آگاثیاس، مورخ رومی بوده و این مورخ به کمک مترجمی به نام سرگیوس، نام شاهان ساسانی و دوره پادشاهی هر یک را استخراج کرده‌است. همچنین در دربار ساسانی گروهی از دبیران موظف بودند که روایات تاریخی را از حفظ داشته باشند و در صورت لزوم برای شاه بخوانند. فردوسی می‌گوید که در راه شکار، داستان‌های جمشید و فریدون را برای بهرام گور نقل می‌کردند. جاحظ نقل می‌کند: «ایرانی‌ها به واسطه میل و رغبتی که به حفظ آثار و اخبار داشتند، وقایع بزرگ و کارهای عظیم خود و … را در دل کوه می‌نگاشتند». وی در جای دیگر روایت می‌کند که انوشیروان در گردشی قصه‌گوی خود را احضار کرد و از او خواست تا داستان جنگ اردشیر بابکان را با پادشاه خزر نقل کند. وی با اینکه داستان مذکور پیش از این از شاه شنیده بود، وانمود کرد که آن را نشنیده‌است. آنگاه شاه خود داستان را نقل کرد. همچنین، بیهقی می‌نویسند: «هنگامی که جنگ‌های خسرو پرویز با بهرام چوبین به پایان رسید و کشور بر وی مسلم شد، دبیران را بفرمود تا جنگ‌ها و رخدادها را از آغاز تا پایان بنویسند».[۱]

افزون بر سالنامه‌ها و دفاتر رسمی ثبت وقایع تاریخی، حوادث مهم سیاسی بر سنگ‌ها و در دل کوه‌ها و در نقاطی دور از دسترس ثبت می‌شد تا از گزند حوادث مصون بماند. گاهی صحنهٔ رویدادها بر دیوار کاخ‌ها نقش می‌شد. یکی از این نقاشی‌ها، تصویر خسرو انوشیروان در جنگ با رومیان است که طی سده‌های متوالی بر یکی از دیوارهای کاخ مدائن باقی بود و بحتری، شاعر عرب، در قصیده‌ای آن‌را توصیف کرده‌است.[۲]

بخش عمده‌ای از متون تاریخی دوره ساسانی که به دوره اسلامی رسیده و مورد استفاده مورخین این دوره قرار گرفته، به‌کلی از میان رفته‌است و تنها نامی از آنها در کتاب‌های تاریخی عصر اسلامی باقی مانده‌است. چنان‌که مسعودی از کتاب‌هایی نام می‌برد که در فارس و کرمان به دست آورده‌است. همچنین، اخباری را از منابعی با عنوان «کتب قدماء الفرس» نقل می‌کند و البته این منابع غیر از کتاب‌هایی نظیر خدای‌نامه، آیین‌نامه و گاه‌نامه و تاریخ‌مصور است که وی آن‌را از فارس به دست آورده‌است؛ بنابراین، افزون بر تاریخ‌های پهلوی که از روزگار ساسانی به مسلمانان رسیده و مورخین اسلامی از آنها بهره‌مند شده‌اند، کتاب‌های دیگری نیز در سده‌های نخستین اسلامی از پهلوی به عربی ترجمه شده که مورخان یا از آن‌ها بی‌اطلاع اند یا فقط نامی از آن‌ها دارند.[۲]

سنت‌های شفاهی و کتبی ادبیات تاریخی در عهد فرمانروایی شاهنشاهی اشکانی و ساسانیان به گونهٔ گسترده‌تری ادامه یافت. ساسانیان به ویژه خود را جانشینان بلامنازع هخامنشیان می‌پنداشتند. از این رو سنت‌های آنها را در زمینهٔ ثبت وقایع تاریخی، مانند تهیهٔ سالنامه‌های رسمی و نقل سینه به سینه سرگذشت نیاکان، ادامه دادند.[۳]

انقراض فرمانروایی ساسانی و تحولاتی که پس از حمله عرب در ایران روی نمود، مایه فقدان بخش عظیمی از متون و اسناد تاریخی دوران ساسانی شد. مترجم‌های متن پهلوی به عربی، پس از ترجمه آن متون عنایتی به حفظ و نگه‌داری اصل آنها مبذول نداشتند. افزون بر این، دگرگونی و تحولی که در زبان و دین ایرانی‌ها به وجود آمده بود، یکی از عوامل بی‌توجهی به آثار و کتاب‌های پهلوی بود. آنچه از آثار تاریخی دوران‌باستان در اوایل دوره اسلامی باقی مانده بود، در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران و در حوادثی نظیر حمله مغول از بین رفت.[۴] بازمانده‌های متنی، کتیبه‌ها، چرم‌نبشته‌ها، پاپیروس‌ها و سفالینه‌های منقش به چند زبان و خط را شامل می‌شود.[۵]

گزارش‌ها به متونی گفته می‌شود که به زبان‌ها و در دوره‌های گوناگونی نوشته شده‌اند.[۶] شایان ذکر است که اساس نوشته‌های همهٔ تاریخ‌نگاران مسلمان (تاریخ‌های عربی و فارسی)، خداینامه‌های رسمی دربار ساسانی بوده‌است که این خداینامه‌ها نیز از رویدادهای مندرج در سالنامه‌های رسمی دربار ساسانی به‌عنوان منبع بهره برده‌اند. خداینامه در اواخر عصر ساسانی به‌زبان پارسی میانه تدوین شده‌بود. عنوان ترجمهٔ این کتاب به‌زبان عربی زیر نام سیر الملوک العجم و در فارسی شاهنامه بوده‌است. امروزه هیچ‌یک از ترجمه‌های مستقیم عربی خداینامه و نیز اصل متن پارسی میانهٔ خداینامه در دست نیست.[۷]

منابع ساسانی[ویرایش]

معماری[ویرایش]

قدیمی‌ترین تصویر عکاسی‌شده از طاق کسری، مربوط به سال ۱۸۶۴ میلادی
طرحی از بیشاپور در زمان محمدشاه قاجار، اثر اوژن فلاندن در کتاب «سفرنامه ایران» (Voyage en Perse)
پیکرهٔ شاپور یکم، بازسازی‌شده به‌دست جورج رالینسون، ۱۸۷۶

باستان‌شناسان از طریق سبک خاص معماری ساسانی توانسته‌اند بناها و آثار این دوره را شناسایی کنند و با بررسی آنها به گوشه‌هایی از تاریخ و فرهنگ این دوره آگاهی یابند. دیوار کاخ‌ها و معابد و آتشکده‌های دوره ساسانی با سنگ تراشیده ساخته شده و سنگ‌ها با دقت خاصی بر روی هم قرار داده شده‌اند. نمونه ای از این دیوارها را می‌توان در کاخ شاپور (بیشاپور) و طاق جره مشاهده کرد. گاهی از سنگ‌های نتراشیده یا آجر نیز برای ساخت دیوارها استفاده شده و لابه‌لای آنها گچ یا آهک ریخته‌اند.[۸]

ساختمان کاخ‌ها معمولاَ از دو قسمت تشکیل می‌شود. بخشی شامل ایوان‌های مخصوص پذیرایی مانند تالار است و بخش دیگر، محوطه‌هایی است که در اطراف آن اتاق‌هایی برای سکونت ساخته می‌شد. از دیگر ویژگی‌های بناهای ساسانی، طاق‌های گهواره‌ای و گنبدهایی است که بر روی پایه‌ای چهارگوش قرار داشت. دیوار کاخ‌ها با نقاشی‌های دیواری تزئین می‌شد. دیوارها گاهی دارای گچ‌بری‌هایی بود که موضوع آن شاخه‌های درخت مو یا آهویی در حال آب خوردن، یا درختی که در دو سوی آن دو بز کوهی روی دو پا ایستاده و گاهی نیز موضوعات یونانی و رومی بود. سطح زمین کاخ‌ها نیز متأثر از هنر یونانی‌ها، گاه با موزائیک پوشیده می‌شد که تصویر درباریان، رقاصه‌ها و نوازنده‌های درباری را نشان می‌داد.[۹] مهم‌ترین بناهان بازمانده از دوران ساسانی عبارتند از:

  • کاخ‌ها: کاخ بیشاپور، فیروزآباد، هوش کسری، ایوان کرخه، قصر شیرین، سروستان و تپه حصار.[۱۰]
  • آتشکده‌ها: آتشکده‌های آتش‌کوه، بیشاپور، چهارده، جره، فرتش‌بند، فیروزآباد، کرکو، کازرون، خیرآباد، محل چاه فیشور، نطنز، نیشاو، قلعه دختر قم، قلعه دختر بازهور، قصر شیرین، شهرستانک، تخت کیکاووس، تخت رستم، تخت سلیمان، تنگ چک‌چک فرک، نون سبز.[۱۰]
  • آتشدان‌ها: باغ بدره، دولت‌آباد، هرسین، تنگ کرم، نقش رستم، کوه ایوب.[۱۰]
  • دژها و استحکامات: قلعه دختر فیروزآباد، فصر ابونصر، ایوان کرخه، چال ترخان، کوه استخر، گردنه بیژن، تپه میل.[۱۰]
  • پل‌ها و بندها: دزفول، فیروزآباد، خیرآباد، شوشتر، پای پل، پل دختر، پل خسرو، پل سفله، پل آب برده، پل برین، سراب سیه.[۱۰]
  • نقوش برجسته:
    • نقش برجسته اردشیر اول در فیروزآباد فارس، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۰]
    • نقش برجسته اردشیر اول در فیروزآباد فارس، موضوع: پیروزی بر اردوان اشکانی.[۱۰]
    • نقش برجسته اردشیر یکم در نقش رجب فارس، موضوع: مراسم تاج‌گذاری.[۱۰]
    • نقش برحسته اردشیر یکم در نقش رستم فارس، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۰]
    • نقش برجسته اردشیر اول در سلماس آذربایجان، موضوع: مراسم بار پادشاه ارامنه.[۱۰]
    • نقش برجسته شاپور یکم در نقش رجب فارس، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۰]
    • نقش برجسته شاپور یکم در نقش رجب فارس، موضوع: پادشاه سوار بر اسب با درباریان.[۱۰]
    • نقش برجسته شاپور یکم در نقش رستم فارس، موضوع: پیروزی بر والرین.[۱۰]
    • نقش برجسته شاپور یکم در نقش رستم داراب، موضوع: پیروزی بر والرین.[۱۰]
    • نقش برجسته بهرام اول در بیشاپور فارس، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در بیشاپور فارس، موضوع: پیروزی بر اعراب.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در نقش رستم فارس، موضوع: پادشاه در میان خانواده‌اش.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در نقش بهرام فارس، موضوع: پادشاه و اتباع او.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در برم دلک فارس، موضوع: پادشاه با همسرش.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در برم دلک فارس، موضوع: پادشاه در حال نیایش.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در گویم فارس، موضوع: پادشاه در حال نیایش.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در سرمشهد فارس، موضوع: پادشاه، همسر و پسرش را در مقابل حملهٔ دو شیر حفظ می‌کند.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در نقش رستم فارس، موضوع: جنگ تن به تن دو اسب سوار.[۱۱]
    • نقش برجسته بهرام دوم در نقش رستم فارس، موضوع: جنگ اسب سوار.[۱۱]
      نقش سیمرغ بر روی پارچهٔ ابریشمی متعلق به دورهٔ ساسانیان
    • نقش برجسته نرسی در نقش رستم فارس، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۱]
    • نقش برجسته هرمز در نقش رستم فارس، موضوع: جنگ اسب‌سوار.[۱۱]
    • نقش برجسته شاپور دوم در نقش رستم فارس، موضوع: احتمالاً پادشاه بر تخت نشسته.[۱۱]
    • نقش برجسته شاپور دوم در طاق بستان کردستان، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۱]
    • نقش برجسته اردشیر دوم در طاق بستان کردستان، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۱]
    • نقش برجسته شاپور سوم در طاق بستان کردستان، موضوع: نقش شاپور دوم و سوم.[۱۱]
    • نقش برجسته شاپور سوم در طاق بستان، موضوع: مراسم تاجگذاری.[۱۱]
    • نقش برجسته خسرو دوم در طاق بستان کردستان، موضوع: پادشاه سوار بر اسب، شکار آهو.[۱۲]

سنگ‌نوشته[ویرایش]

نقاشی اوژن فلاندن از سنگ نگاره اردشیر بابکان

آنچه از کتیبه‌های ساسانی باقی مانده عبارت است از متونی که بر روی سنگ، پوست، پاپیروس، فلز، سفال، چوب و سنگ‌های قیمتی نوشته شده‌است. از آنجا که قدمت نگارش این کتیبه‌ها بر خلاف کتاب‌های پهلوی غالباً همزمان با تألیف آنها است، از لحاظ تاریخی و اجتماعی حائز اهمیت بسیار هستند.[۱۲]

کهن‌ترین این کتیبه‌ها متعلق به قرن سوم و چهارم میلادی و به خط پهلوی کتیبه ای است، در حالی که جدیدترین آنها مربوط به قرن دهم میلادی (چهارم هجری) و به خط پهلوی کتابی است. برخی از این کتیبه‌ها، نظیر کتیبه‌های سلطنتی نخستین شاهان ساسانی، غالباً به سه زبان پهلوی ساسانی، پهلوی اشکانی و یونانی است، اما کتیبه‌های درباری تنها به زبان پهلوی ساسانی است. این کتیبه‌ها را از جهت موضوع می‌توان به دو دسته کتیبه‌های دولتی و کتیبه‌های خصوصی تقسیم کرد.[۱۲]

آثار پیداشده در دورا اروپوس[ویرایش]

در زمان شاپور اول ساسانی برای مدتی شهر دورا اروپوس در تصرف سپاهیان ایران درآمد. در کاوش‌هایی که در این شهر انجام شد آثاری به‌دست آمده که شامل نوشته‌هایی به خط فارسی میانه بر روی دیوار، سفال و پوست به شرح زیر است:

    • نوشته‌های دیواری: در کاوش‌های انجام شده در شهر دورا اروپوس نوشته‌هایی بر دیوار کنیسهٔ این شهر کشف شد. بر اساس این نوشته‌ها گروهی از دبیران ایرانی به اتفاق نماینده‌ای از یهودیان این شهر به این کنیسه آمده و از تصاویر منقوش بر دیوارهای آن بازدید کرده‌اند. در این نوشته‌ها تاریخ بازدید، نام دبیران بازدید کننده به پهلوی و پارتی ذکر شده‌است.
    • سفال نوشته‌ها: همچنین در کاوش‌های این شهر تعدادی سفال نوشته به زبان پارتی و پهلوی به دست آمده که برخی از آنها متعلق به دوران پیش از ساسانی (احتمالاً اوایل قرن سوم میلادی) و گروهی دیگر مربوط به دوره‌ای است که ساسانیان این شهر را تسخیر کرده بودند. بر روی این سفال نوشته‌ها نام اشخاص و فهرستی از برخی مناصب و پیشه‌ها، همچنین میزان کالاهای تبادل شده ذکر شده‌است. اطلاعات مندرج بر این سفالینه‌ها از جهت شناخت اوضاع اجتماعی و اقتصادی عصر ساسانی حائز اهمیت است.[۱۳]
    • پوست نوشته‌ها: چند قطعه پوست نوشته به زبان پارتی و پهلوی که احتمالاً به نیمه سدهٔ سوم میلادی متعلق است، کهن‌ترین نمونه‌های مکاتبات اداری در ایران در عصر ساسانی به‌شمار می‌رود.[۱۴]

پوست و پاپیروس[ویرایش]

علاوه بر پوست‌نوشته‌های کشف شده در دورااروپوس، مجموعه دیگری از نوشته‌های روی پوست از دوره ساسانی، متعلق به دوره خسروپرویز به بعد است. تعدادی از این نوشته‌ها نامه‌های دیوانی‌اند که از جهت آگاهی از سبک نگارش نامه‌ها در آن زمان، دارای اهمیت فراوانی است. دسته دیگری از این نوشته‌ها بیششتر اسناد تجاری و اقتصادی است که حاوی اطلاعات ارزشمندی از چگونگی اوضاع اقتصادی و اجتماعی این دوره است.[۱۵]

سفال‌نوشته[ویرایش]

افزون بر آثار کشف شده در دورااروپوس، یکی از سفال‌نوشته‌های قدیمی به خط پهلوی اثری است که از جنوب جمهوری ازبکستان به دست آمده و به سده‌های سوم و چهارم میلادی تعلق دارد. همچنین سفال‌نوشته‌هایی در ورامین، چال ترخان (نزدیک ری) و قصر ابونصر (نزدیک شیراز) به دست آمده‌است که روی آنها فهرست محصولات کشاورزی و دامی مربوط به صورتحساب‌ها، پیش‌نویس نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه دیده می‌شود.[۱۵]

فلزنوشته[ویرایش]

برخی ظروف و جامهای نقره ساسانی دارای کتیبه‌های کوچک پهلوی است. این نوشته‌ها حاوی نام صاحبان ظروف، وزن آنها و گاه لقب صاحبان آنها است. از زمان شاپور ساسانی بر روی جام‌ها و بشقاب‌ها، تصویر شاه را نقش می‌کردند. تولید این ظروف احتمالاً جنبه سیاسی داشته و بیشتر از سوی شاه اهدا می‌شده‌است.[۱۵]

مسکوکات[ویرایش]

نام ایران (پهلوی کتیبه‌ای:𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭) روی دیناری از اردشیر بابکان، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی. متن کامل کتیبه پهلوی روی سکه: «مزداپرست، خدایگان اردشیر شاهنشاه ایران که چهره (تبار) از یزدان می‌دارد.»[۱۶].

بر روی سکه‌های به دست آمده از دوره ساسانی، نام و تصویر شاه نقش شده‌است. در پشت سکه‌ها آتشدانی تصویر شده که شعله‌های آن آشکار است. نام سکه‌ها که غالباً از جنس نقره بود، همانند دورهٔ اشکانیان، دراخما است و هر کدام ۴ گرم وزن دارند. سکه‌ها بویژه از جهت تصویرها و نوشته‌های آن منابع بسیار مهم و ارزشمندی برای شناسایی اسامی دقیق شاهان و زمان فرمانروایی آنها است.[۱۵]

مهرها[ویرایش]

گلی در دست اشراف‌زاده ساسانی، یکی از مهرهای ساسانی در موزه متروپولیتن

مُهرهای ساسانی غالباً از سنگ‌های گرانبها ساخته شده‌اند. این مهرها غالباً دارای نقوش و گاهی نوشته‌اند. این نوشته‌ها شامل نام، نام پدر و گاهی منصب صاحب مهر است. اهمیت مهرها بیشتر از این جهت است که می‌توان به کمک آنها، با عنوان‌ها و لقب‌های رسمی دولتی و دینی آشنا شد.[۱۷]

یونانی و رومی[ویرایش]

نقاشی کشیده شده به سال ۱۶۹۰ میلادی از قلعه دربند، ساخته شده به دست ساسانیان

آثار یونانی و لاتینی از منابع دشمن ساسانیان هستند که بر شکوه این سلسله نمی‌افزایند، بلکه از آن نیز می‌کاهند. گذشته از اینها بیشتر آن آثار در درجه دوم اهمیت هستند و در عین اینکه خود از منابع مطلوب می‌شناسانند در واقع تنها شرح نگاشه به دست گواهان دست اول به‌شمار می‌آیند. بسیاری از آثار گذشته برای آنکه جذبه ادبی خود را برجسته نمودار سازند مانند نوشته‌های آمین مارسلن بیشتر به هرودوت و دیگر گذشتگان تاسی می‌کنند. همچنین بعضی از نویسندگان مانند لبیانیوس یا ارسیوس مطالب خود را بیشتر با استدلال و جدل نگاشته‌اند که بیشتر جنبه اثبات خقایق برای همزمانان خود داشتند، نه آگاهی برای برخورداری آیندگان. با اینهمه سنت آثار کهن یونانی و لاتینی تاریخی با دیدی به گاهشماری در آثار نویسندگان عربی زبان به گونه‌ای همانند و گاهی بهتر از آنان منعکس شده‌است. آثار جغرافیایی و دگیر آثار گردآوری شده بیزانسی با آنکه در محیط مسیحی با دیدگاه دینی فراهم شده‌است، باز متضمن بعضی آگاهی‌ها دربارهٔ ساسانیان است. نویسندگان هم‌زمان با دوران برخاستن ساسانیان به اقتدار، کلاً آگاهی‌های اندکی به دست می‌دهند جز آنکه نمودار ساخته‌اند که یک دودمان جدید در شرق به پا خواسته‌است. نخستین نویسندگان به ترتیب زمانی عبارتند از دیوکاسیوس و هرودیان و پاره‌هایی از دکسیپوس، همه درابهر جنگ‌های روم هستند و روابط با ساسانیان. منابع اخیرتر مانند لاکتانتیوس، تاریخ کلیسایی و وقایع‌نامه اوسبیوس اسقف قیصر، گاهگاهی به بعضی جزئیات مربوط به تاریخ ساسانیان برخورد می‌شود. در پایان سده ششم آگاثیاس مهم است، زیرا که گویا وی به بایگانی ساسانیان در تیسفون دسترسی داشته‌است و نیز امکان شنیدن داستان‌های جاری محلی برخوردار بوده‌است.[۱۸]

آگاثیاس اسکولاستیکوس[ویرایش]

این مورخ سده ششم میلادی، اهل میرنیای آسیای صغیر بود. وی در تألیف خود به نام سلطنت ژوستینیان، دنباله کار نگارش تاریخ پروکوپیوس را هم از جهت شکل ظاهری و هم از لحاظ محتوا پی گرفت. کتاب سلطنت ژوستینیان یکی از منابع مهم و دست اول از جهت آگاهی از اوضاع تاریخی ساسانیان به‌شمار می‌رود، زیرا همان‌طور که خود مؤلف اظهار داشته، وی به مجموعه سالنامه رسمی و بایگانی سلطنتی ساسانیان دسترسی داشته‌است. وی در سال ۵۸۲ م وفات یافت.[۱۹] اگرچه آگاثیاس در دوران خسرو انوشیروان می‌زیست،[۲۰] اما به‌دلیل دسترسی به سالنامه‌های شاهنشاهی در بایگانی‌های تیسفون، تاریخ وی یکی از منابع اصلی‌است. اما وی نیز در گزارش داستان جوانی اردشیر، از روایات عامیانه بهره برده‌است.[۲۱]

آمین مارسلن[ویرایش]

وی که اهل انطاکیه اورونتس بود، به ادامه نگارش تاریخ معروف تاسیتوس پرداخت و تنها جنگ‌های ایران و روم در قرن ۴ را از دیدگاه خود نوشت. از تاریخ او تنها مجلدات ۱۴ تا ۳۱ باقی‌مانده که مشتمل بر وقایع سال‌های ۳۵۳ تا ۳۷۸ م است. آمین مارسلن خود در جنگ‌های ایران و روم، به ویژه در جنگ سال ۳۶۳ م حضور داشته و اطلاعات بسیار مهمی دربارهٔ ایران و ایرانیان بر گزارش خود افزوده‌است. وی مدعی بود که به بایگانی شاهنشاهی ساسانی دسترسی داشته‌است.[۲۲]

اورلیوس ویکتور[ویرایش]

از مورخین سده چهارم میلادی است و در تاریخی که به نام خود نگاشته‌است، اشاراتی به تاریخ دوره ساسانی کرده‌است که برای تدوین و مطالعه این دوران سودمند است. تاریخ اورلیوس در سال ۳۶۰ م خاتمه یافته‌است.[۲۳]

اوسبیوس قیصری[ویرایش]

این مورخ که در سال ۳۴۰ م وفات یافته، کتابی به نام تاریخ اوسبیوس قیصری دارد که طی آن اشاراتی به تاریخ ایران عهد ساسانی نموده‌است.[۲۳]

پروکوپیوس[ویرایش]

پروکوپیوس قیصری یکی از نویسندگان برجسته و درجه اول در تدوین جنگ‌های روم با ایران محسوب می‌شود. این مورخ اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم، منشی یکی از سرداران معروف بیزانس به نام بیلیزار بود و همراه با وی در جنگ‌های بسیاری، از جمله جنگ با ایرانیان شرکت کرد. تألیف او شامل چند جلد کتاب است که جلدهای اول و دوم مربوط به جنگ‌های روم و ایران، جلدهای سوم و چهارم مربوط به جنگ با واندالها و جلد پنجم، ششم و هفتم مربوط به جنگ باگتها است. پروکوپ در کتاب خود از بیلیزار به حد اغراق‌آمیز تمجید نموده، با این حال، اطلاعات مندرج در این تألیف برای مورخ و پژوهشگر تاریخ ایران ساسانی حائز ارزش بسیار است. منتقدین تاریخ، این کتاب پروکوپ را هیستوریکن خوانده‌اند و معتقدند که تألیف یکی از مهم‌ترین آثاری است که تاکنون دربارهٔ تاریخ روم نوشته شده‌است. پروکوپ در این تألیف، از شیوه نگارش هرودوت استفاده کرده و سعی نموده جانب بی‌طرفی را رعایت کند. وی خود شاهد بسیاری از وقایعی است که در آن ذکر کرده‌است.[۲۳]

تئودور موپسوستی[ویرایش]

یکی از علمای دینی مسیحی است. وی قدیمی‌ترین مورخی است که گزارش ویژه‌ای دربارهٔ زروان و اعتقاد بسیاری از مردم ایران به این نحله فکری ارائه داده و چون کتاب تئودر مفقود شده، فوتیوس گزیده‌ای از آن را نقل کرده‌است. برای آگاهی از طرز تفکر زروان می‌توان به کتاب معتبر زروان تألیف زنر، «تاریخ ایران در زمان ساسانیان» آرتور کریستین‌سن (فصل سوم) مراجعه کرد. گزارش تئودور به وسیله سایر مورخین و علمای دینی ارمنی و سریانی نظر ازنیک کلبی (سده پنجم میلادی) نیز تأیید شده‌است. البته به اعتقاد زروان خدای همه جهان و با تقدیر یکی دانسته شده‌است.[۲۴]

تئودوره[ویرایش]

تئودوره یکی از اسقف‌های مسیحی است که در نیمه نخست سده پنجم میلادی می‌زیست و تاریخ روحانیون سال‌های ۳۲۵–۴۲۸ م را تدوین نمود. علاوه بر او، عده‌ای دیگر از این روحانیون در مناقشات و مجادلات دینی مسیحیان و زرتشتیان روم و ایران شرکت داشتند و در زمینه مسائل دینی و سیاسی آثاری را به رشته تحریر درآوردند که شامل اوروسیوس (در قرن پنجم کتاب «رد کفار» را نوشت؛ این کتاب به عنوان دفاع از دین و تبلیغ آن بود در عین حال تاریخ جهان را تا ۴۱۷ م شامل می‌شد)، زوسیموس (در قرن چهارم میلادی کتاب «تاریخ قیصران روم» را نوشت)، سوزومن و اوگریوس نیز آثاری در این باب نگاشتند. کتاب ملالاس نیز در قرن ششم نوشته شده و اطلاعات مفیدی دربارهٔ فرقه مزدک ارائه داده‌است.[۲۵]

تئوفیلاکت سیموکاتا[ویرایش]

وی در سده هفتم میلادی زندگی می‌کرد و تاریخ خود را در توضیح حوادث سال‌های ۵۸۲–۶۰۲ م نوشت که طی آن مطالب مفیدی را در باب تشکیلات اداری ساسانیان مطرح ساخته‌است.[۲۶]

تربلیوس پولیو[ویرایش]

وی در دوران دیوکلسین می‌زیست. تألیفی با عنوان تاریخ قیصران روم دارد که می‌توان اطلاعاتی را از آن، دربارهٔ حوادث اوایل عهد ساسانی استخراج نمود.[۲۶]

دیون کاسیوس[ویرایش]

هر چند نوشته‌های او همیشه مورد اعتماد نیست، با این همه با پاره‌ای از نوشته‌های مورخین این دوره، از جمله هرودویان قابل تطبیق است.[۲۶] دیون کاسیوس، یکی از منابع معروف تاریخ پارتیان است که گزارشی دربارهٔ برافتادن پارتیان و برآمدن اردشیر بابکان به‌دست داده‌است.[۲۷]

دکزی‌پوس آتنی[ویرایش]

از این مورخ نیمه دوم سده سوم میلادی می‌توان اطلاعاتی دربارهٔ اوایل دوران ساسانی در بخش‌هایی که از گزارش‌های او باقی‌مانده به دست آورد.[۲۶]

سونکلوس[ویرایش]

این مورخ که وفاتش را به سال ۸۱۰ م نوشته‌اند، کتابی تحت عنوان تاریخ ایام سلطنت ساسانی نوشته و اطلاعات خود را از یادداشت‌های آگاثیاس اقتباس کرده‌است.[۲۶]

لاکتانتیوس فیرمیانوس[ویرایش]

از مورخین یهود بود و آثار او حاوی گزارش‌هایی اغراق‌آمیز دربارهٔ رفتار خشونت‌آمیز شاپور ساسانی با والرین، امپراتور شکست خورده روم بود.[۲۶]

مناندر پروتکتور[ویرایش]

این مورخ که در نیمه دوم سده ششم میلادی می‌زیست، گزارش‌های سودمندی را در تاریخ خود، که حوادث سال‌های ۵۵۸–۵۸۲ م را در بر می‌گیرد، ارائه داده‌است.[۲۸]

هرودین[ویرایش]

این مورخ یونانی قرن دوم و سوم میلادی در اسکندریه متولد شد و زندگی خود را در روم گذرانید. زمان زندگی او را میان سال‌های ۱۷۰ تا ۲۴۱ م دانسته‌اند. از تألیفات او به زبان یونانی کتاب تاریخ روم است که از درگذشت آنتونن تا گردیان سوم را در بر می‌گیرد. در این تألیف کیفیت تغییر سلسله پادشاهی ایران، به ویژه دوره‌های اشکانی و ساسانی و حوداث آن بتفضیل شرح داده شده‌است.[۲۹]

افزون بر آنچه گذشت، مورخین بسیاری در عصر ساسانی، به نگارش تاریخ روم پرداخته‌اند که از نوشته‌های هر یک می‌توان بهره ای یافت. برخی از این نویسندگان عبارتند از: پتروس پاتریسیوس (patrisius)، پریسکوس (priscos)، تئوفان (theophan)، زوسیموس، زوناراس، کدرنوس (kedernos)، گلوگاس (glogas)و هیلودوروس امسایی. مورخ اخیرالذکر توصیف بسیار مهم و ارزشمندی از سواران زره‌پوش پارسی در کتاب خود به نام اتیوپیکا داده‌است.[۲۹]

اوتروپیوس[ویرایش]

این مورخ رومی که در سده چهارم میلادی می‌زیست، همراه با ژولین (ژولیان)، امپراتور روم، به جنگ با شاپور دوم ساسانی رفت و حوادث آن دوران را در تألیف خویش به ثبت رسانید. علاوه بر این، وی تاریخ روم را از ابتدای بنای آن تا سال ۳۶۳ م، یعنی درگذشت یوان، امپراتور روم، تدوین نمود. یوترپیوس که خود در جنگ سال ۳۶۳ ایران و روم شرکت داشت، مشاهدات خود را در کتاب تاریخ ملخص روم آورد و سعی کرد در قضاوت‌های خود بی‌طرف باشد. به هر حال تألیف او برای آگاهی از تاریخ اشکانی و ساسانی مفید است.[۲۹]

ارمنی[ویرایش]

تاریخ ارمنستان در عهد ساسانی، کاملاً با تاریخ شاهنشاهی ایران پیوسته‌است؛ از این روی در تاریخ‌های مورخین ارمنیِ آن عصر، نه‌تنها مطالب بسیاری مهمی راجع به سرگذشت شاهنشاهان ایران به‌دست می‌دهد، بلکه وضعیت ارتباط ایران و ارمنستان نیز از آن پیداست.[۳۰]

منابع ارمنی همه مسیحی هستند و آگاهی‌های آن‌ها دربارهٔ ساسانیان از دیدگاه دینی و نگاه قومی ارمنی است و گاهی رازگونه است و متضمن کتمان حقایق. کهنترین آن‌ها تاریخ آگاثانجلوس است که متن یونانی و ارمنی آن در دست است و کلاً به شیوه مسیحی تاریخ‌های ارمنی نوشته شده‌اند که همگی از فر و شکوه پر لاف و گزاف دینی داستان می‌زنند تا نگارش واقعیت‌ها. فاستوس بیزانسی شرحی از رویدادهای میان سال‌های ۳۲۰ تا ۳۸۵ به دست می‌دهد. اما در بسیاری موارد درهم و غیرقابل اعتماد است. این اثر را lazar of p'rap تا سال ۴۸۵ دنبال کرده‌است و ضمناً رویدادهای اخیرتر آن را تا سال ۵۹۱ سبئوس ادامه داده و با اندک فاصله و بریدگی رشته مطلب تا تاخت و تاز عرب‌ها می‌رسد. یک تاریخ سال‌های ۴۳۹ تا ۴۵۱ اثر الیزه وارداپت سخت غیرقابل تکیه است ولی از شور ملی ارمنی آگاهی می‌دهد. کتاب «ضد فرقه‌ها» اثر ازنیکِ کُلبی (Eznik of Kolb) متنی است ارزشمند از دیدگاه آئین زرتشتی. اما تاریخ عمومی موسس خورناتسی از دیدگاه تاریخ ساسانیان دارای آگاهی‌های بسیار است، ولی این نیز متضمن نکات متناقض است. آثار اخیرتر ارمنی چندان چیزی بر تاریخ ساسانیان نمی‌افزاید. ولی جغرافیای ارمنی موسس خورناتسی دروغین از دید جغرافیای تاریخی این امپراتوری برجسته است. آثار دیگر ارمنی پر از خیالات واهی اند و به کار ما نمی‌آیند.[۳۱]

یزنیک کوغباتسی[ویرایش]

او صاحب تألیفی به نام «رد بر فرقه‌ها» است. این تألیف سال‌های ۴۴۵–۴۴۸ م نوشته شده و حاوی مطالبی دربارهٔ آراء زرتشتیان آن دوره است.[۳۲]

آگاتانگلوس[ویرایش]

به این مورخ تألیفی را نسبت داده‌اند که مربوط به تاریخ تیرداد پادشاه ارمنستان است. همچنین، این کتاب مشتمل بر مطالبی دربارهٔ سال‌های نخست پادشاهی ساسانیان و برخی داستان‌ها و روایات افسانه‌ای است.[۳۲]

یغیشه وارداپت[ویرایش]

این مورخ ارمنی سده هفتم میلادی، وقایع سال‌های ۴۳۹–۴۵۱ م را در کتابی به نام تاریخ وردن و جنگ ارمنیان نگاشته و جملگی منتقدین اظهار داشته‌اند که وی تاریخ خود را با نهایت تعصب نوشته و بدین جهت قابل اعتماد نیست. در عهد یزدگرد دوم ساسانی میان ارمنستان و ایران، بر سر آنکه ایرانیان تلاش می‌کردند دین زرتشت را به آن منطقه تسری دهند، جنگ بزرگی درگرفت. این مورخ در جوانی در رکاب «وارتان ممیکونی» با ایرانیان جنگید و بدین جهت، گزارش‌های او دربارهٔ ایران در تاریخ وارقانیان حائز اهمیت است.[۳۲]

زنون گلاک[ویرایش]

این مؤلف دارای تألیفی به نام «تارون» است. این اثر حاوی تاریخ منطقه تارون در ارمنستان است. منتقدین، این اثر را فاقد اعتبار تاریخی می‌دانند، دنباله تدوین این اثر را یوحنای ممیکونی ادامه داده‌است.[۳۳]

سبئوس[ویرایش]

این مورخ تاریخ لشکرکشی‌های هرقل به ایران را نوشته و طی آن وقایع ایران را از زمان پیروز تا ۵۹۱ نقل کرده و همچنین حوادث سال آخر سلسله ساسانی را بتفضیل بیان داشته‌است.[۳۴]

پاوستوس بوزاند[ویرایش]

این شخص، مؤلف کتاب تاریخ ارمنستان است.[۳۴]

غازار پاربه‌تسی[ویرایش]

پاربه‌تسی کتابی به نام تاریخ ارمنستان دربارهٔ وقایع ارمنستان از سال ۳۸۸–۴۸۵ تدوین نموده که به خاطر بی‌طرفی مؤلف آن، از ارزش بالایی برخوردار است.[۳۴]

موسی خورنی[ویرایش]

موسی خورنی معروف به هرودوتِ ارمنستان مورخ نامی قرن پنجم میلادی داستانی، در باب اردشیر بابکان نقل کرده‌است که با داستان تقلیدی از زندگی کوروش بزرگ بی‌شباهت نیست.[۳۵] ظاهراً تألیف او به نام تاریخ ارمنستان، در سده هفتم میلادی تدوین یافته و حاوی اطلاعات سودمندی دربارهٔ تاریخ ساسانیان است.[۳۴]

سریانی[ویرایش]

یکی دیگر از منابع تاریخ ساسانی، کتاب‌هایی‌است که مسیحیان به‌زبان سریانی نوشته‌اند.

رویدادنامهٔ آربلا متنی‌است که در نیمهٔ سدهٔ ششم میلادی نوشته شده و تاریخ مناطق مسیحی میان‌رودان از سدهٔ دوم تا حدود سال ۵۵۰ میلادی را در برمی‌دارد.[۳۶] این کتاب برای دورهٔ برافتادن پارتیان و برآمدن ساسانیان ارزش فراوان می‌دارد.[۳۷]

«رویدادنامهٔ کرخ بیت سلوق»، منبعی کوتاه اما مهم است که آگاهی‌های باارزشی دربارهٔ اوایل دوران ساسانی به‌دست می‌دهد.[۳۷]

منابع سریانی با آنکه همانندند از دیدگاه بررسی ما دارای اهمیت بیشتری نسبت به آثار ارمنی هستند. وقایع‌نامه‌ها به ویژه از نظر شرح تفضیلی رویدادها و به ویژه داشتن نکات متناقض در وقایع‌نامه آربل دربارهٔ آدیابن تا حدود ۵۵۰ و نیز وقایع‌نامه اِدِس که همین دوران را از رویدادهای ادس به دست می‌دهد. دو وقایع‌نامه دیگر یکی نوشته یوشع استیلی (یوشع دروغین) که شامل رویدادهای سال‌های ۴۹۴ تا ۵۰۶ استو دیگری از نویسنده ناشناسی است که M. Guidi منتشر کرده‌است و مشتمل بر رویدادهای پس از ۵۹۰ است تا هجوم اعراب. این دو اثر دارای اهمیت فراوانی هستند. وقایع‌نامه اخیرتر در جهان مانند اثر میکائیل سریانی که در سده دوازدهم پرداخته و «بارهبرائوس» (ابولفرج) که سال بعد نگاشته‌است و نیز وقایع‌نامه تگاشته در سده یازدهم از الیاس نصیبی گو اینکه حاوی آگاهی‌های پراکنده‌ای هستند اما از دید ما برجسته می‌نمایند. آثار ارزشمند دیگر عبارتند از شهادت‌نامه‌ها که در آن‌ها مطالبی مندرج است که گذشته از مباحث دینی، به موضوعات قانونی و تقسیمات کشوری مطالبی همانند اینها پرداخته‌اند. در میان نویسندگان مباحث دینی، Theodore bar khonai از نظر موضوع نامهم است. ضمناً آثار قانونی یا شرعی کلیسایی گو اینکه مربوط به امور داخل کلیسا هستند، گاهی نکاتی در زمینه امور سرزمین‌ها به دست می‌دهند.[۳۸]

تاریخ استیلیتیس دروغی[ویرایش]

کتاب تاریخ استیلیتیس دروغی حاوی اطلاعات مهمی دربارهٔ وقایع مربوط به جلوس پیروز و حوداث نیمه اول دوران فرمانروایی قباد اول ساسانی، یعنی تاریخ سال‌های ۴۹۴ تا ۵۰۶ م است. این کتاب در ۵۰۷ م تألیف شده و به اشتباه به یوشع استیلیتی نسبت داده شده‌است.[۳۴]

تاریخ ادسا[ویرایش]

«تاریخ ادسا»، کتابی‌است که در حدود ۵۴۰ میلادی نوشته شده‌است. تاریخ ادسا (الرها)، شامل وقایع سال‌های ۱۳۲ پ. م تا ۵۴۰ میلادی است. اما ظاهراً بخشی که به تاریخ ایران اختصاص داشته از میان رفته‌است. کتاب مذکور در ۵۴۰ م تألیف شده‌است.[۳۹][۳۶]

تاریخ اربل[ویرایش]

تاریخ اربل تألیفی است که وقایع تاریخی مسیحیان منطقه اربل را از سده دوم تا حدود ۵۵۰ م را روایت می‌کند. این کتاب در سده ششم م تألیف شده و منتقدینی نظیر پیترز به اعتبار تاریخی آن تردید نمودند. اما مورخی دگر به نام مسینا بخش پایانی آن را تأیید کرده‌است.[۴۰]

تاریخ بی‌نام[ویرایش]

هویت مؤلف این کتاب روشن نیست، اما نویسنده خود شاهد وقایع پس از مرگ هرمز چهارم (۵۹۰ م) بوده‌است. این کتاب ظاهراً در ۶۷۰ م تألیف شده و گوئیدی ان را در سال ۱۸۸۹ در استکهلم به چاپ رسانده‌است.[۴۰]

تاریخ الیاس نصییبی[ویرایش]

کتاب تاریخ الیاس نصییبی در سال ۱۰۰۸ م تدوین شده و در مقدمه آن جدولی از شاهان ساسانی و سال‌های پادشاهی آن‌ها درج شده‌است. متن سریانی این کتاب و ترجمه لاتینی آن بارها به چاپ رسیده‌است.[۴۰]

میکائیل سریانی[ویرایش]

کتاب میکائیل سریانی، بطریق انطاکیه (۱۱۶۶–۱۱۹۹ م) از اهمیت خاصی در تاریخ ساسانی برخوردار است. این کتاب نیز به وسیله شابو در سال ۱۸۹۹ و ۱۹۱۰ در پاریس چاپ شده‌است.[۴۰]

۲ اثر دیگر[ویرایش]

دو اثر دیگر از آثار سریانی، یکی «تاریخ سوریه» و دیگری «تاریخ روحانیت گرگوری بارهبراوس» (متوفی به سال ۱۲۸۶ م) از منابع معتبر تاریخ آن سامان محسوب می‌شود.[۴۰]

ادبیات پهلوی[ویرایش]

آثار پارسی میانه که از سانسور روحانیون گذشته‌است و مطالب مورد توجه آنان را دربردارد، بیشتر دربارهٔ فولکلور یا مطالب حماسی هستند تا تاریخ؛ اما کارنامه اردشیر که می‌توان آن را داستان شمرد دارای مطالب بسیاری است در زمینه زندگی نخستین فرمانروای دودمان ساسانی، ولی باید در بهره‌گیری از آن بسیار احتیاط کرد. این اثر کمابیش مشتمل بر همان مطالبی است که در شاهنامه فردوسی و دیگر متنهای اخیرتر آمده‌است. یک اثر جغرافیای تاریخی از مراکز استان‌های ایران متضمن آگاهی‌های تاریخی وجود دارد و نیز داستان‌های افسانه‌ای به ترجمه ارزشمند مارکوارت. دیگر متن‌های کوچک مانند خسروی‌کَواتان و ریدَک و کتاب‌های گوناگون اندرز به فرمانروایان که آن‌ها را «آئینه شاهزادگان» خوانده‌اند و نیز متنهای دینی را می‌توان بر یافتن واژه و آداب و آئین و آگاهی‌های مشابه بررسی کرد، ولی آگاهی‌های تاریخی در آن‌ها اندک است.[۴۱]

ترجمه‌ها و تفسیرهای اوستا به پهلوی[ویرایش]

از دیرباز ترجمه و تفسیر اوستا به پهلوی را زند خوانده‌اند همچنین اصطلاح پازند، به ترجمه یا تفسیری از اوستا گفته می‌شود که از پهلوی به خط اوستایی صورت گرفته باشد. علت آنکه مفسران اوستا به استفاده از خط اوستا برای ثبت برخی دعاها یا اسامی خاصی ناچار شده‌اند آن است که خط پهلوی بر خلاف خط اوستایی امکان ضبط دقیق تلفظ آنها را نداشته اشت. شیوه پازندنویسی احتمالاً از اواخر عصر ساسانی آغاز شد و سپس، از سده چهارم هجری که زبان پهلوی رو به فراموشی گذاشت و خواندن متون آن دشوار شد، روحانیون زرتشتی از شیوه پازندنویسی استفاده کردند و بدین ترتیب مجموعه‌ای از متون پازند به وجود آمد.[۴۲]

متون بازمانده از ترجمه و تفسیر (زند) اوستا[ویرایش]

  1. ترجمه یسن‌ها و گاهان: این ترجمه پهلوی به شیوه تحت اللفظی است و از آنجا که زبان آن بسیار کهن بوده، خود مترجمان پهلوی نیز نمی توانسته‌اند معنای دقیق واژگان اوستایی را دریابند؛ بنابراین کمک چندانی به درک معنای متن اصلی نمی کند. با این وجود، کلمات و ترکیبات موجود در این متن و ارائه معادل اوستایی آن، می تواند در جل پاره ای مشکلات دیگر متون پهلوی نظیر دینکرد، دادستان دینی و بندهشن سودمند باشد. از میان ترجمه‌های بازمانده از این متن، چهار نسخه اصلی موجود در کتابخانه‌های بادلیان کپنهاگ، نوساری و ملافیروز بمبئی دارای اعتبار و صحت بیشتری است.[۴۳]
  2. ترجمه ویسپرد: نسخه باقیمانده از ترجمه پهلوی این متن، یکی از کهن‌ترین نسخه موجود اوستا است و اکنون در کتابخانه دانشگاه کپنهاگ نگهداری می‌شود.[۴۳]
  3. ترجمه وندیداد: ترجمه پهلوی وندیداد که دارای توضیحات نسبتاً مفصلی است، از دیگر ترجمه‌های معتبرتر است. مهمترین نسخه خطی بازمانده از این متن مربوط به سده دوازدهم میلادی است که در سیستان نسخه برداری شده است. از این ترجمه نسخه‌های دیگری نیز در هند تهیه شده است.[۴۳]
  4. ترجمه پهلوی (زند) خرده اوستا: قدیمی ترین نسخه آن در نوساری هند محفوظ است.[۴۳]
  5. ترجمه پهلوی یشت‌ها: تنها هفت یشت از مجموع یشت‌های اوستا در دست است و بقیه آنها احتمالاً از میان رفته اند. این ترجمه‌های برجای مانده بهتر از سایر متون اوستا ترجمه شده‌اند.[۴۳]
  6. ترجمه هیربدستان و نیرنگستان: قدیمی ترین نسخه بازمانده از این متن به سال 1727 میلادی مربوط است.[۴۳]

دینکرد[ویرایش]

دینکرد به معنی «تألیف دینی» است. این مجموعه شامل نه کتاب بوده که کتاب‌های اول و دوم به اضافه بخشی از آغاز کتاب سوم از میان رفته‌است. این کتاب را به جهت اشتمال بر مطالب گوناگون «دانشنامه مزدیسینی» نامیده‌اند. آخرین مؤلف این اثر عظیم، آذرباد ایمیدان (آذرباد پسر امید) بوده‌است.[۴۴]

  • کتاب سوم دینکرد در مسائل فلسفی و کلامی است.[۴۴]
  • کتاب چهارم حاوی مطالبی نظیر کتاب سوم است و در بخشی از آن از شاهانی که از دین مزدیسنا حمایت کرده‌اند، نام برده شده‌است. از جمله از گشتاسب به عنوان کسی که زرتشت دین خود را در زمان او ابلاغ کرد، از دارا پسر دارا (داریوش سوم) که به فرمان او کتاب اوستا و زند در دو نسخه نگارش شد و یکی از آن‌ها در خزانه شاهی و دیگری در دژنبشت نگهداری شد، از بلاش اشکانی، کسی که دستور داد کتاب اوستا را که در زمان اسکندر و به دستور او پراکنده شده بود، گردآوری کنند، از اردشیر بابکان که به تنسر فرمان داد تا آنچه از کتاب اوستا پراکنده شده بود گردآوری کنند و آنچه را معتبر نمی‌دارند از متن خارج سازند و آنچه را معتبر می‌داند اعلام دارد، پس از آن از شاپور پسر اردشیر ساسانی نام می‌برد که فرمان داد آنچه از علوم گوناگون مربوط به اوستا بوده و در سرزمین‌های دیگر مانند روم و هند پراکنده شده، مانند پزشکی و نجوم، به اوستا ملحق کند، آنگاه از شاپور دوم ساسانی یاد می‌کند که فرمان داد پس از بررسی عقاید گوناگون دینی، آچه را استوار می‌بیند برگزیند و بدین ترتیب مردم ایران به یقین دینی رسیدند. سرانجام از خسرو انوشیروان نام می‌برد که با فرقه‌های ضاله بوِیژه با مزدکیان به مبارزه برخاست و آنان را مغلوب کرد و از میان برداشت.[۴۵]
  • کتاب پنجم در باب زندگی زرتشت و برخی پرسش‌های دینی و فلسفی است.[۴۶]
  • کتاب ششم شامل اندرزهای گرانبهایی است که غالباً به بزرگان عصر ساسانی نظیر خسرو انوشیروان، آذرباد مهرسپندان، بخت آفرید و آذرباد زردشتان نسبت داده‌اند.[۴۶]
  • کتاب هفتم دربارهٔ زندگی زرتشت است. این بخش همچنین حاوی شرح حوادث پس از زرتشت تا پایان جهان، از جمله یورش اسکندر، پراکنده شدن اوستا و اقدامات تنسر، آذرباد مهرسپندان و انوشیروان است؛ بنابراین، می‌توان گفت کتاب هفتم گونه‌ای تاریخ دینی زرتشتی از آغاز تا فرجام است.[۴۶]
  • کتاب هشتم علاوه بر شرح بخش‌های مختلف اوستا دارای اطلاعات حقوقی بخش‌هایی مربوط به قوانین جزا و زمین‌های زراعی است.[۴۶]
  • کتاب نهم شرح و تفسیر سه نسک از اوستا است و بیشتر جنبه اساطیری دارد.[۴۶]

بندهشن[ویرایش]

بندهشن به معنی «آفرینش بنیادین» است و علت نامگذاری کتاب به این نام آن است که بخش اعظم فصل‌های آن به اسطوره آفرینش مربوط است. به نظر می‌رسد که تالیف اولیه این کتاب در اواخر عصر ساسانی انجام گرفته، اما تدوین نهایی آن در سده سوم هجری به وسیله موبدی به نام فرنبغ صورت گرفته است. بندهشن 36 فصل دارد و مطالب آن شامل اسطوره آفرینش، اطلاعات ارزشمند جغرافیایی بویژه در باب میان‌رودان، آسیای مرکزی و ایالت‌های ایران، گیاه‌شناسی، جانورشناسی، قوم‌شناسی، پیشگویی‌ها، نجوم و تقویم، دودمان‌شناسی و بالاخره تاریخ ایران باستان است. بخش تاریخی بندهشن بر اساس خدای‌نامه‌های دوره ساسانی از ابتدا تا زمان فرا رسیدن اسلام نگاشته شده است. یادآوری می‌شود که همین فصل بندهشن، مهمترین منبع درباره محتوای خدای‌نامه دوره ساسانی است که تا کنون از گزند حوادث محفوظ مانده‌است. مهمترین منابع بندهشن، احتمالاً دام‌دادنسک و چهردادنسک است که خلاصه آنها در دینکرد هشتم آمده است. همچینین از فصل اول وندیداد در این تالیف استفاده شده است.[۴۷]

گزیده‌های زادسپرم[ویرایش]

مولف این اثر زادسپرم، پسر جوان‌جم، است که در سده سوم هجری به عنوان هیربد نیمروز می‌زیسته است. دیدگاه‌های وی درباره پاره‌ای از مسائل دینی، موجب مخالفت گروهی از بهدینان شده بود و برادر او، منوچهر جوان‌جم، طی نامه‌ای وی را از ابراز اینگونه نظرها برحذر داشته بود. موضوع کتاب گزیده‌ها عبارتند از آفرینش آغازین، حمله اهریمن به آفریده‌های هرمزدی، طبقه‌بندی گیاه‌ها و جانورها و رستاخیز است. منبع اصلی مولف در تدوین این اثر دام‌دادنسک بوده و از جهت با کتاب بندهشن مشترک است. از محتوای چنین کتاب چنین استنباط می‌شود که نویسنده مباحث گوناگونی دینی و اندیشه‌های علمی زمان احاطه داشته است.[۴۸]

تالیفات منوچهر جوان‌جم[ویرایش]

منوچهر جوان برادر زادسپرم و هیربد پارس و کرمان در نیمه دوم سده سوم هجری بود. وی مولف کتاب دادستان دینی و رساله نامه‌ها است.[۴۸]

دادستان دینی[ویرایش]

یکی از تالیف‌های منوچهر است که در آن به 92 پرسش بهدینی به نام «مهرخورشید» پسر «آذرماه» و دیگر بهدینان پاسخ گفته است. موضوع این کتاب متنوع است و مطالبی نظیر آفرینش، اجرای آئین‌های دینی، قوانین و حقوق، سرنوشت انسان پس از مرگ، رستاخیز، بهشت و دوزخ، مسائیل مربوط به ازث و بسیاری از مشکلات و مسائلی که برای بهدینان در جامعه مسلمانان سده‌های نخستین اسلامی مطرح بوده‌است، مورد پرسش و پاسخ قرار گرفته اند. نثر این کتاب بویژه در مقدمه آن بسیار پیچیده و نمونه از شیوه‌های نامه‌نگاری در متون فارسی میانه است.[۴۸]

نامه‌ها[ویرایش]

این کتاب مجموعه سه نامه به اهالی سیرجان کرمان، زادسپرم برادر منوچهر و بهدینان است. این نامه در رد نظریه‌ها و بدعت‌هایی است که زادسپرم در انجام برخی فرایض دینی اعلام کرده و موجب خشم و نگرانی عده‌ای از روحانیون دین زرتشتی شده بود.[۴۹]

روایت‌های پهلوی[ویرایش]

این تالیف شامل مطالب اساطیری و آئینی است و مانند دادستان دینی از جهت استعمال بر مشکلات و مسائلی که بهدینان در سده‌های نخستین هجری در جامعه اسلامی با آن مواجه بودند، حائز اهمیت است. مولف کتاب ناشناس است، اما از شیوه نگارش و مسائل مطرح شده در آن و همچنین استفاده از منابع ترجمه‌ها و تفسیرهای اوستا به پهلوی، می‌توان دریافت که از جمله آثار تالیف شده در سده سوم و چهارم هجری است.[۴۹]

پرسشنیها[ویرایش]

پرسشنی‌ها تالیفی است مشتمل بر 59 پرسش و پاسخ در باب مسائل فقهی و حقوقی، مناسک دینی، اندرزهای اخلاقی و دینی و زندگی پس از مرگ. مولف کتاب شناخته نیست و تالیف آن به سده‌های سوم و چهارم هجری منسوب شده است.[۴۹]

وجرکرد دینی[ویرایش]

عنوان این تالیف به معنای «فناوی دینی» است. مطالب آن عبارت از مراسم مربوط به درگذشته‌ها، ارث، آتش‌های مقدس و برخی دیگر از مسائل دینی است.[۴۹]

مینوی خرد[ویرایش]

منابع تاریخی و جغرافیایی در متون فارسی میانه[ویرایش]

به دلیل تنوع آثار بازمانده از دوره ساسانی، به رغم نابودی بسیاری از آنها، هنوز می‌توان آثار ارزشمندی در مورد مباحث گوناگون از این دوره معرفی نمود. مورخین سده‌های نخستین اسلامی در تدوین کتاب‌های خود، از تالیفات متعددی در تاریخ و جغرافیای ایران نظیر آئین‌نامه، خدای نامه، تاج نامه، سندباد نامه و مزدک نامه یاد کرده‌اند. آنچه از این نوشته‌ها بر جای مانده، دو اثر، یکی کارنامه اردشیر بابکان و دیگری شهرستان‌های ایرانشهر، شامل اطلاعات ارزشمندی است.[۵۰]

کارنامه اردشیر بابکان[ویرایش]

کارنامه اردشیر بابکان، داستانی حماسی‌است پیرامون اردشیر بابکان و کیفیت رسیدن وی به پادشاهی ایران. این متن در حدود ۶۰۰ میلادی و در پایان عصر ساسانی به زبان پهلوی نوشته شده‌است.[۵۱][۵۲]

این تالیف یکی از آثار منحصر به فرد در باب سرزمین فارس و زندگی اردشیر بابکان، بنیانگذار دودمان ساسانی است و به نظر می‌رسد که تدوین آن در اواخر عصر ساسانی بر اساس روایت‌های کهن‌تری صورت گرفته باشد. مولف آن که ناشناخته است، در آغاز به شرح کوتاهی درباره حمله اسکندر مقدونی به ایران و فرمانروایی اشکانیان پرداخته و سپس ماجرای افسانه‌ای روی کار آمدن سلسله ساسانی را شرح داده است. بر اساس این داستان، بابک، والی فارس و از گماشتگان اردوان پنجم، شبانی به نام ساسان از دودمان دارای دارایان (داریوش سوم هخامنشی) داشت. بابک نمی دانست که ساسان از تخمه دارای دارایان است. شبی در خواب دید که خورشید از بالای سر ساسان تابیده و جهان را روشن کرده است. شب دیگر به خواب دید که وی بر پیل سپیدی نشسته و بزرگان کشور بر او تعظیم می‌کنند. بار سوم در خواب دید که آذر فرنبغ، آذرگشنسب و آذربرزین مهر، سه آتشکده بزرگ آن دوران در خانه ساسان می‌درخشند و از آنجا جهان را روشن می‌کنند. ناچار خوابگزاران را فراخواند و تعبیر آن خواب را جویا شد. تعبیر خواب چنین بود که ساسان با یکی از فرزندان او به شاهی ایران خواهند رسید. بابک ساسان را فراخوند و او را بزرگ داشت و دختر را به ازدواج او درآورد که در نتیجه آن اردشیر زاده شد. بابک اردشیر را به فرزندی پذیرفت و او را بسان بزرگان تربیت نمود. اردوان اشکانی که آوازه شایستگی اردشیر را شنید او را نزد خویش خواند و فرمان داد تا اردشیر با شاهنزاده‌ها و درباری‌های همنشین و همبازی شود. اردشیر در همه هنرها از شاهزاده‌ها برتر بود و این امر موجب حسادت آنها شد. روزی اردوان با سوارها و اردشیر به شکار رفته بودند. گورخری در دشت عبور کرد و اردشیر با پسر بزرگ اردوان از پس آن گورخر تاختند. اردشیر گورخر را با تیری از پای درآورد. اما پسر اردوان ادعا کرد که خود گورخر را شکار کردده است. اردشیر خشمگین شد و پسر اردوان را به دروغگویی متهم نمود. این حادثه موجب نگرانی و خشم اردوان شد و اردشیر را به آخور ستوران فرستاد. پس از چندی اردشیر با یکی از کنیزهای اردوان همدست شد و از دربار وی گریخت. اردوان لشکری به تعقیب او فرستاد اما چون فره ایزدی با اردشیر بود، آسیبی به او نرسید. سرانجام اردشیر با یاری مردم فارس و سواحل دریا و اصفهان و فرمانرواهای محلی بر اردوان پیروز گشت و او را از پای درآورد.[۵۳]

یادگار اردشیر بابکان حاوی داستان‌های تاریخی دیگری است، از جمله نبرد اردشیر با شاه کردان مادی، کرم هفتواد، مهرگ از فرمانروهای فارس، تولد شاپور ساسانی و ولادت هرمز پسر شاپور. در این اثر همچنین از شهرهایی که به وسیله اردشیر بنا شده بود یاد شده است.[۵۴]

به نظر می‌رسد که افسانه بابک در روزگار فرمانروایی اردیشر بابکان بر سر زبان‌ها بوده است. زیرا داستان‌ به وسیله کسان دیگری نیز، گاهی با تفاوت‌هایی نقل شده است؛ از جمله کسانی که این افسانه را نقل کرده‌اند، آگاثیاس، مورخ سده ششم میلادی است که بابک را اخترشناس و ساسان را سرببازی می‌داند که مهمان بابک بوده است. افزون بر این، فردوسی و گروهی از مورخین اسلامی همچون طبری، ثعالبی و مسعودی به افسانه مشابهی درباره بابک و روی کار آمدن اردشیر پرداخته اند. همچنین موسی خورنی به ماجرای خواب بابک در مورد ساسان اشاره کرده‌است. البته با وجود منابع متعدد درباره نسب اردشیر و چگونگی روی کار آمدن وی ابهام‌هایی وجود دارد که موجب مباحثه‌های طولانی میان مورخین شده است. از میان منابع متعدد، ارزش تاریخی روایت طبری بیش از دیگر منابع است. آمیختگی متن کارنامه با افسانه و شباهت داستان تولد اردشیر با افسانه تولد کوروش، نشان دهنده این نکته است که شاهان ساسانی به نشان دادن همخونی خود با سلسله هخامنشی تمایل داشته‌اند. همچنین، بنا بر روایت کارنامه اردشیر با دختر ساسان، از نسل کیانیان مشهود است.[۵۵]

شهرستان‌های ایرانشهر[ویرایش]

شهرستان‌های ایران تنها اثر رساله پهلوی است که به جغرافیای تاریخی شهرهای ایران پرداخته است. تدوین اولیه این نوشته به اواخر دوره ساسانی باز می گردد، اما شکل نهایی آن به سده‌های سوم و چهارم هجری مربوط می‌شود. در این رساله سرزمین ایران بر اساس جهات چهارگانه به چهار ناحیه شرق، غرب، شمال و جنوب تقسیم شده است. در ناحیه شرق از شهرهای خراسان نام برده شده، از سمرقند آغاز می شود و به شادفرخ‌خسرو (که مکان آن نامعلوم است) پایان می یابد. سپس مولف به ناحیه غرب می پردازد و از شهرهایی که میان تیسفون تا مدینه (یثرب) قرار دارند نام می‌برد. شهرهای ناحیه جنوب از کابل آغاز می شوند و به اشکر (که جای آن مشخص نیست) پایان می‌پذیرد و همچنین شهرهای ناحیه شمال از آذربایجان شروع می‌شود و به آمل خاتمه می‌پذیرد.[۵۶]

اندرزنامه‌های پهلوی[ویرایش]

اصطلاح متون و ادبیات اندرزی به گونه‌ای از ادبیات گفته می‌شود که شامل دستورها و بندهایی درباره کردار و رفتار بهنجار آدمیان است. این دستورها راجع به دین، زندگی، اداره امور مملکت و ... است. بخش گسترده‌ای از ادبیات و متون بازمانده فارسی میانه به همین دستورها و پندهای اخلاقی و حکمی اختصاص دارد. این اندرزها حاصل تجارب قرون متمادی زندگی انسان و برخورد او با روزگاران و حاصل نگرش و استنباط او از هستی است.[۵۷]

دادستان مینوی خرد[ویرایش]

دادستان (آراء) روح و عقل، مجموعه ای از یک دیباچه و 62 پرسش و پاسخ اخلاقی و اندرزی است. هر دو پرسش کننده و پاسخ دهنده موجوداتی خیالی‌اند که نخستین، نماد دانایی و دومین، نماد خرد است. مجتوای پرسش‌ها شامل اندرزهای تجربی و عملی، سرنوشت انسان پس از مرگ، برخی آداب و ستنهای اجتماعی و دینی، برخی مسائل اساطیری و کیهان‌شناسی و ... است.اشاراتی نیز به منازعات ترک‌ها و رومی‌ها با ایرانی‌ها در آن مشاهده می‌شود (پرسش 20، بند 25 و 26).[۵۸]

سایر اندرزها[ویرایش]

اندرز دانایان به مزدیسنان و اندرز خسرو قبادان که به خسرو انوشیروان، پسر قباد ساسانی منسوب است. محتوای این متن شامل سفارش‌های اخلاقی است که پادشاه مذکر به هنگام مرگ برای مردم سرزمین خود بیان داشته است. اندرز پوریوتکیشان، اندرز دستوران به بهدینان است که در بر دارنده مطالبی درباره آداب طهارت، آداب غذا خوردن، پرهیز از کاهلی و برخی توصیه‌های دینی و اخلاقی است. همان گونه که پیش از این یادآوری شده مجموعه این اندرزها نشان‌دهنده طرز تفکر و جهان‌بینی ایرانیان باستان است و به کمک آنها می‌توان به اوضاع اجتماعی و حتی سیاسی دوره‌های کهن این سرزمین پی برد: اندرز بهزاد فرخ پیروز، خیم و خرد فرخ مرد، پنج خیم روحانیان، داروی خرسندی، خویشکاری ریدگان، رساله روزها، اندرز خوبی کنم به شما کودکان: این متن که به پازند نگاشته شده با همین عنوان «اندرز خوبی کنم به شما کودکان» آغاز شده است. این اندرزنامه شامل پاره‌ای دستورهای اخلاقی، تربیتی و اجتماعی ایست که در جوامع دوره ساسانی حائز اهمیت بوده است. اندرزهای کوجک، آراء دین به مزدیسنان: این رساله شامل پانزده بند است که نظیر آن در کتاب ششم دینکرد گفته شده است. از ویژگی این اندرزنامه یکی آن است که فهرست از ایزدان و موجودات ضد آنها را معرفی نموده است؛ بنابراین در بررسی نام ایزدان و شناخت تاریخ ادیان ایران باستان حائز اهمیت است.[۵۹]

یادگار بزرگمهر[ویرایش]

یادگار بزرگمهر مجموعه ای از پندها و اندرزهای بسیار سنجیده و ارزشمند است که به بزرگمهر بختگان، وزیر خردمند خسرو انوشیروان، نسبت داده شده است. محتوای این رساله در بی دوامی (سپنجی) امور گیتی و ارزش و پایداری پارسایی و کردار نیک، فضیلت هنر و پاره‌ای اندرزهای دینی و تجربی است. این اندرزنامه‌ها ظاهراً به فرمان خسرو انوشیروان تدوین و در خزانه شاهی نگهداری می‌شده است. فردوسی این اندرزنامه را در شاهنامه به نظم کشیده است و علاوه بر این، متن ذکر شده در متون دوران اسلامی به عربی ترجمه شده و در کتاب جاویدان خرد با عنوان «ما اخترته من آداب بزرجمهر» نقل شده است[۶۰]

اندرز آذرباد مهرسپندان[ویرایش]

این اندرز به آذرباد مهرسپندان، موبدان موبد عصر شاپور ساسانی (79-309 م) نسبت داده شده است. این رساله شامل دستورالعمل‌های اخلاقی تجربی است که حاصل سده‌های متوالی زندگی ایرانی‌ها است و چکیده آنها را آذرباید به فرزند خود توصیه کرده و شهرت عام یافته است. افزون بر این رساله، دو متن دیگر نیز تحت عنوان واژه‌ای چند از آذرباد مهرسپندان و اندرز انوشگ‌روان آذرباد مهرسپندان به آذرباد نسبت داده شده است که همان مجموعه متون پهلوی درج گردیده است.[۶۱]

متون فلسفی و کلامی[ویرایش]

ایرانی‌ها از دوران هخامنشی با افکار و اندیشه‌های فلاسفه یونانی آشنا شدند و حاصل این آشنایی تدوین چندین اثر فلسفی و کلامی بود که آنچه از آنها برجای مانده شامل شکندگمانیگ وزار، پس دانشن کامگ، گجستگ ابالیش است. ابالیش نامی است که به یکی از مرتدهای دین زرتشت داده شده‌است. وی در حضور مأمون (خلیفه عباسی) با یکی از موبدان مشهور در سده سوم هجری به مباحثه دربارهٔ دین زرتشتی می‌پردازد و سرانجام محکوم می‌شود.[۶۱]

پیش‌گویی‌ها[ویرایش]

حوادث پایان جهان و مسئله‌های مجهول نظیر بهشت و دوزخ موضوع‌هایی هستند که همواره مورد توجه ایرانی‌های باستان بوده است. چند متن باقی‌مانده به زبان پهلوی حاوی پیش بینی درباره این نکته‌ها است.[۶۱]

ارداویرازنامه[ویرایش]

موضوع این اثر، سفر روحانی یکی از پیشوایان دینی زرتشتی به نام ارداویراز به معراج و دیدار بهشت و دوزخ است. اردیوارز در برخی دیگر از متون پهلوی (نظیر نامه‌‌های منوچهر و زند وهومن یسن) به عنوان وه‌شاپور به شاپور، موبد مشهور دوران خسروانوشیروان (531-579 م) معرفی شده است. مولف، که نامی از وی در کتاب ذکر نشده، در آغاز فصل یکم، به یکی از مشکلات اجتماعی و دینی عصر خود اشاره می کند و آن عبارت از پراکندگی اوستا و زند (تفسیر و ترجمه اوستا) است که بر اثر حمله اسکند گجسته (ملعون) در میان مردمان به وجود آمده و بر اثر آن مردمان به شک و تردید در اصول دین دچار شده‌اند. بنابراین، آذرباد مهرسپندان، موبد بزرگ شاپور دوم ساسانی، برای اثبات حقانیت و درستی دین، به آزمون بزرگی دست می‌زند. این آزمون دینی، همانا ریختن رویِ گداخته بر سینه است. آذرباد در این آزمون پیروز می شود و حقانیت دین را به اثبات می‌رساند. بار دیگر و در زمانی دیگر مجددا جامعه دچار شک و تردید می ‌شود. این بار پیشوایان دینی ارداویراز را برای انجام آزمون دیگر برمی‌گزینند و او را طی مراسمی به جان دیگر می فرستند تا آنچه به چشم دیده، در بازگشت برای مردم بیان کند. باری، روان ارداویراز به مدت هفت روز به معراجی روحانی می پردازد و پس از بازگشت، آنچه را که از بهشت، دوزخ و برزخ مشاهده کرده برای دیگران باز می گوید و دبیری آنها را یادداشت می کند. بخش نخصت (فصول 4 - 15) این کتاب به دیدار از بهشت اختصاص دارد که پرهیزکاران و پاکان در آن به پاداش کردار نیک این جهانی خود می رسند. بخشت دوم (فصل 16 به بعد) به توصیف دوزخ و گناهکاران و انواع عقوبت‌های آنها اختصاص یافته است. این متن در زمره مهمترین منابع مربوط به اعتقادات ایرانی‌های باستانن درباره جهان دیگر و دنیای پس از مرگ است که با متون اوستا و ترجمه پهلوی هادخت نسک و همچنین با ماجرای معراج کرتیر، موبد بزرگ دوران ساسانی، قابل مقایسه است. دنیای پس از مرگ از جمله مقولاتی است که در آیین مزدیسنا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.[۶۲]

منتقدین این اثر را با تالیف بسیار دلکش و ارزشمند دانته ایتالیایی به نام کمدی الهی مقایسه کرده و معتقدند که وی به طور غیر مستقیم و از طریق منابع یهودی و عربی با اعتقادات ایرانی‌ها درباره دنیای پس از مرگ آشنا شده بود.[۶۳]

زند بهمن یسن[ویرایش]

زند بهمن یسن (تفسیر بهمن یسن)، تألیفی درباب حوادثی است که در آینده در جهان اتفاق خواهد افتاد. در این تألیف، چهار دورهٔ زرین، سیمین، فولادین و دورهٔ آمیختگی جهان از سوی هرمزد در عالم رؤیا به زرتشت نشان داده می‌شود. دوره نخست مصادف با دوران پادشاهی گشتاسب، دوره دوم مصادف با پادشاهی اردشیر کیانی، دوره سوم مصادف با پادشاهی خسروانوشیروان و دوره چهارم دوره حکومت دیوان ژولیده‌موی خشم‌نژاد است. در ایننجا آنچه به ویژه از دیدگاه تاریخی مورد نظر ما است، اشاراتی است که در مورد مزدک و بدعت‌گزاری‌های او آمده‌است. پایان این اثر به حوادثی می‌پردازد که به هنگام رستاخیز روی خواهد داد.[۶۴]

جاماسپ‌نامه[ویرایش]

جاماسپ‌نامه پرسش‌های گشتاسپ از جاماسپ است که دربارهٔ دوران رواج دین زرتشتی و همچنین پاسخ جاماسپ دربارهٔ حوادثی که به هنگام رستاخیز اتفاق خواهد افتاد.[۶۵]

یادگار جاماسپی[ویرایش]

پرسش‌های گوناگون و پاسخ‌هایی است که جاماسپ دانا به آنها داده‌است. در میان این پرسش و پاسخ‌ها نکته‌های ارزشمند اساطیری مطرح شده که برای بررسی تاریخ اساطیری ایران سودمند است. از جمله در فصل چهارم فهرستی از فرمانروایان ایران از گیومرث تا کی‌لهراسب ارائه شده‌است. فصل‌های پنجم و ششم و هفتم و هشتم به ترتیب دربارهٔ مردم‌های شش‌اقلیم جهان، مردم‌های ساکن البرز، مردم کنگدز و مردم هندوستان و چین و ترکستان و تازیان و بربرستان سخنن رفته‌است. فصل دهم دربارهٔ مردم سیلان و ساکنان دریا، فصل دوازدهم دربارهٔ مازندران و ترکان و فصل پانزدهم دربارهٔ فرمانروایان ایران پس از گشتاسب تا غلبهٔ تازیان است.[۶۴]

آمدن بهرام ورجاوند[ویرایش]

این اثر منظومه کوتاهی است که دربارهٔ حمله اعراب به ایران و ضبط اموال و دارایی‌ها و برقراری جزیه اشاره شده و در پایان به ظهور بهرام ورجاوند و انتقام گرفتن او از اعراب پرداخته‌است.[۶۴]

متون حقوقی و فقهی[ویرایش]

متون حقوقی و فقهی پهلوی برگرفته از اصول دینی و قوانین موضوعه در دوران ساسانی است که بررسی و مطالعه آنها می‌تواند در تشریح تاریخ و اوضاع دینی، اجتماعی و سیاسی آن عصر برای مورخ سودمند باشد.[۶۶]

شایست نه شایست[ویرایش]

این تألیف یکی از مهم‌ترین کتاب‌های فقهی دین زرتشت است که بر اساس مکتب‌های گوناگون فقهی و آراء و نظریه‌های آنها تدوین شده‌است. نام مؤلف در کتاب در آن ذکر نشده‌است و منظور از عنوان اثر (شایست نه شایست)، آنچه انجام آن شایسته‌است و آنچه انجام آن شایسته نیست، است. تاریخ تألیف کتاب را بر اساس شواهد و قرائن در اواخر دوره ساسانی تخمین زده‌اند.[۶۶]

روایات امید اشوهشتان[ویرایش]

این روایت مجموعه ای از قوانین فقهی، بویژه دربارهٔ حقوق مدنی پیروان دین زرتشت است و حاوی ۴۴ پاسخ به وسیله «امید»، پسر اشوهشت، به پرسش‌های آذرگشنسب داده شده‌است؛ بنابراین، از آن جهت که به طرح مسائل و مشکلات زرتشتی‌ها تحت حکومت اسلامی در سده‌های نخستین پرداخته‌است؛ حائز اهمیت فراوان است. مهم‌ترین بخش‌های کتاب شامل عناوینی چون ازدواج و طلاق، ارث، قیمومیت، ارتباط با مسلمانان و مسائل مربوط به روحانیون زرتشتی است.[۶۶]

روایات آذرفرنبغ فرخزادان[ویرایش]

محتوای این کتاب از آن جهت که به مسائل زرتشتی‌ها در اوایل دوره اسلامی پرداخته‌است، حائز اهمیت است و به کمک آن می‌توان اوضاع اجتماعی و تاریخی آن دوره را بررسی کرد. نویسنده این اثر آذر فرنبغ، پسر فرخزاد، پیشوای دینی زرتشتی‌ها در سده سوم هجری و نویسنده نخستین کتاب دینکرد است. وی در حضور مأمون، خلیفه عباسی، با شخصی به نام ابالیش مناظراتی داشته که شرح آن در رساله جداگانه‌ای به نام گجستک ابالیش درج شده‌است. کتاب حاوی ۱۴۷ پاسخ است که آذر فرنبغ به پرسش‌های همکیش‌های خود داده‌است. مباحث کتاب شامل ازدواج و فرزندخواندگی، قیمومیت، ارث، طهارت، گروش به اسلام، ارتداد و تبعات آن می‌شود.[۶۶]

روایات فرنبغ سروش[ویرایش]

این تألیف شامل چهار پاسخ است که فرنبغ سروش به پرسش‌های مختلف یک روحانی به نام اسفندیار داده‌است.[۶۷]

پرسش‌های هیربد اسفندیار فرخ برزین[ویرایش]

مجموعه چهار پرسش اسفندیار فرخ برزین از فرنبغ سروش و سی پرسش وی از موبدان موبد دربارهٔ مناسک دینی و قوانین خرید مایحتاج از کافران و برخی قوانین تطهیر، محتوای این کتاب را تشکیل می‌دهد. هویت اشخاص ذکر شده و مؤلف کتاب، روشن نیست.[۶۷]

مادیان هزار دادستان[ویرایش]

مادیان (ماتیکان) به معنی «کتاب، رساله» است و دادستان به معنی «فتوا، رای و قضاوت» آمده‌است. مادیان هزار دادستان (مجموعه هزار فتوا) در باب قضایای خقوقی و قوانین مدنی است. محتوای اثر را مطالبی از قبیل ازدواج، طلاق، ارث، قیمومیت، مالکیت، وام و گرو و رهن، غرامت و تاوان، اجاره، ضمانت، وکالت و شرکت، موقوفات، مسائل مربوط به خرید و فروش برده و برخی مطالب مربوط به حقوق جزا تشکیل می‌دهد. گردآورند کتاب، فرخ‌مردوهران (فرخ‌مرد پسر بهرام) است که اطلاعی از زندگی او در دست نیست. از آنجا که آخرین پادشاهی که نام او در کتاب آمده خسروپرویز است، احتمال دارد که این اثر در دوره او تألیف شده و البته در سده سوم هجری نکاتی به آن افزوده شده باشد. این اثر بیشتر نشان‌دهنده اوضاع دوره ساسانی تا زمان اسلام است و از جهت بررسی اوضاع اجتماعی دوره ساسانی اهمیت بسیار دارد. مادیان هزار دادستان حاوی بسیاری از اصطلاحات قانونی است که معنای برخی از آنها هنوز روشن نشده‌است. افزون بر این، برخی نام‌های جغرافیایی مروبط به منطقه فارس در آن آمده که احتمال نگارش آن را در این منطقه ممکن می‌سازد. با توجه به نام رساله‌های حقوقی که در متن به آنها اشاره شده (مانند دادستان نامه)، به نظر می‌رسد که علاوه بر این اثر، منابع حقوقی دیگری نیز در عهد ساسانی وجود داشته که از میان رفته‌است. از این اثر دو تصحیح پرخانیان و ماتسوخ در دست است که دارای توضیحات ارزنده‌ای هستند.[۶۷]

زبور پهلوی[ویرایش]

محموعه نوشته‌هایی است که از مسیحیان دوره ساسانی به زبان پهلوی در تورفان کشف شده‌است. این مجموعه به وسیله نسطوریان ایرانی در سده‌های هفتم و هشتم میلادی از زبان سریانی به پهلوی ترجمه شده‌است. هر چند ویژگی‌های آن نشان می‌دهد که قدمت آن بیشتر از زمان ترجمه آن است.[۶۸]

رساله‌های تعلیمی[ویرایش]

خسرو و ریدگ[ویرایش]

این رساله از آن جهت که حاوی اشاراتی به شیوه تفکر و ذوق اشراف ساسانی است، می‌تواند مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد. ریدگ، غلام‌بچه‌ای است که به دلیل مکنت پدری امکان تحصیل یافته و هلاوه بر اطلاعات دینی، در سواری، تیراندازی، موسیقی، ستاره‌شناسی و بازی‌های گوناگون تبحر دارد، به پرسش‌های خسرو بدرستی پاسخ می‌دهد و سرانجام به مقام مرزبانی ایران ارتقا می‌یابد. نویسنده رساله ناشناس است.[۶۹]

شگفتی‌ها و برجستگی‌های سیستان[ویرایش]

این کتاب تألیفی دربارهٔ ناحیه سیستان و تاریخ روایی آن است. بویژه اشارتی که دربارهٔ رودخانه هیرمند، دریاچه فرزدان، دریاچه کیائسه و کوه اوشداشتار شده می‌تواند مورد استفاده مورخ قرار گیرد. همچنین نکاتی که راجع به حمله اسکندر و برخی مطالب اساطیری در این اثر مطرح شده از اهمیت خاصی برخوردار است.[۶۹]

گزارش شطرنج و وضع نرد[ویرایش]

این گزارش مربوط به چگونگی اختراع شطرنج و نرد است. پادشاه هند به نام دیویشم (دیشلیم)، در زمان خسرو انوشیروان شطرنجی را همراه با یکی از داناهای هندی به ایران فرستاد و شرط می‌کند که اگر ایرانی‌ها نتوانند رمز آن را دریابند، ملزم به پرداخت خراج به هند باشند؛ اما بزرگمهر وزیر خسرو انوشیروان، پس از سه روز راز این بازی را در می‌یابد و در مقابل، نرد را اختراع می‌کند و به هند می‌فرستد. داناهای هندی به کشف رموز این بازی موفق نمی‌شوند. به نظر می‌رسد که این افسانه بر اساس روایات شفاهی رایج در اواخر عهد ساسانی به صورت مکتوب درآمده باشد.[۶۹]

سور سخن[ویرایش]

این رساله کوچک در باب آداب دعای پیش از غذا بر سفره میهمانی است و از آن جهت که برای دعا به مقامات مملکتی عهد ساسانی و روحانی و طبقات چهارگانه اجتماعی و برخی دیگر از مسئولین، به ذکر عناوین و القاب رسمی پرداخته‌است، برای تحقیق در تاریخ این دوره قابل استفاده است.[۷۰]

ماه فروردین روز خرداد[ویرایش]

متن این رسالهٔ کوچچک به دو بخش تقسیم شده‌است. بخش اول مربوط به حوادثی است که پیش از خسروپرویز در روز خرداد از ماه فروردین (نوروز) اتفاق افتاده و بخش دوم مربوط است به آنچه در آینده و پس از آن روز روی خواهد داد.[۷۰]

آئین‌نامه نویسی[ویرایش]

این رساله حاوی نمونه و الگوی نامه‌نویسی برای دبیران و نویسندگان است. مؤلف اشکال گوناگون نامه‌نگاری، نظیر نامه‌هایی که خطاب به اشخاص بالادست یا فرودست نوشته می‌شد، نامه‌های دوستانه و مناسبت‌های گوناگون نامه‌نویسی را در این تألیف شرح داده و برای هر یک الگویی را معرفی کرده‌است. این رساله از جهت بررسی سیر تحول نامه‌نویسی در ایران از ارزش خاصی برخوردار است.[۷۰]

فرهنگ‌ها[ویرایش]

در میان منابع عصر ساسانی دو فرهنگ پهلوی (شامل فرهنگ پهلوی و فرهنگ اویم ایووک) باقی مانده‌است که می‌تواند از جهت آشنایی با پاره‌ای اصطلاحات و واژگان تاریخی برای محققان تاریخ ایران سودمند باشد.[۷۱]

فرهنگ پهلوی[ویرایش]

این فرهنگ به شیوه سنتی تدوین شده و واژه‌ها بر اساس موضوع طبقه‌بندی گردیده‌است. در میان این عنوان‌ها، موضوع‌هایی که می‌تواند برای پژوهشگر تاریخ مفید باشد عبارتست از: مردم، بلندپایگان مردم، فروتر پایگان مردم، دبیری، داوری، زمان و نام روزها.[۷۰]

فرهنگ اویم ایوک[ویرایش]

این فرهنگ کوچک حاوی ترجمه برخی لغات و تعبیرهای اوستایی به پهلوی است. عنوان‌های این فرهنگ شامل واژه «اودیم» به مهمی «یک» است که معادل پهلوی آن «اویک» نیز به همین معنا است. فرهنگ اویم اویک حاوی برخی اصطلاحات زبانشناسی و گاهشماری است.[۷۱]

سایر متن‌ها[ویرایش]

مادیان یوشت فریان[ویرایش]

رساله ای است به گونهٔ چیستان که در آن ویژگی‌های ادبیات شفاهی مشهود است. این متن حاوی پرسش‌های چیستان‌مانندی است که جادوگری به نام اخت از مرد پرهیزگاری به نام فریان می‌کند.[۷۲]

درخت آسوریک[ویرایش]

این متن منظومه‌ای به گونه مناظره است که از دوره اشکانی به زبان پهلوی ساسانی باقی مانده و شامل مناظره میان درخت خرما و بز است. این منظومه که از ویژگی‌های ادبیات شفاهی برخوردار است، ظاهراً اقتباسی است که ایرانیان از متون بین‌النهرینی کرده‌اند. در این مناظره هر یک از طرفین (بز و درخت خرما) به بازگویی محاسن خود می‌پردازند و سرانجام پیروزی از آن بز است. منتقدین اینگونه آثار معتقدند که این مناظره در حقیقت نمایانگر تضاد دو جامعه دینی زرتشتی به نمایندگی بز و جامعه کفرآمیز آشوری و بابلی به نمایندگی نخل است. برخی دیگر از منتقدین این مناظره را جلوه‌ای از تضاد میان دو جامعه دامداری (بز) و کشاورزی (نخل) دانسته‌اند.[۷۲]

آثار مانوی[ویرایش]

تصویر مانی

مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» می‌نامید، به او وحی شده‌است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده‌است، اما ترجمه بسیاری از آن‌ها در دستنویس‌های ایرانی به گونه‌ای باقی مانده‌است که در بیشتر موارد نمی‌توان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رساله‌ها و نامه‌ها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است.[۷۳]

انجیل[ویرایش]

نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به ۲۲ بخش تقسیم شده‌است. در کتاب الفرست ابن ندیم از آن ذکری نشده‌است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع می‌شده‌است. یعقوبی تعداد انجیل‌ها را ۱۲ ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای ۲۲ است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده‌است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده‌است. شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده‌است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده‌است. متن در بردارنده نقل قول‌های کوتاهی از نامه‌های مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده‌است.[۷۴]

گنج زندگان[ویرایش]

تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبان‌های ایرانی شناخته نشده‌است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده‌است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده‌است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیده‌اند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، دربارهٔ جنسیت فرشتگان، نقل کرده‌است و یعقوبی آورده‌است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، می‌پردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت می‌دهد.[۷۵]

اسرار[ویرایش]

این نام تاکنون در هیچ متنی دیده نشده‌است، اما ترجمه‌های چینی اثر نشان می‌دهد که این کتاب در فارسی میانه غربی «رازان» (جمع راز) نام داشته‌است. ابن ندیم در الفهرست نام کتاب را سِفرالاسرار آورده و عنوان ۱۸ فصل آن را ذکر کرده‌است، اما این مطلب هیچ کمکی به شناسایی قطعات ایرانی نمی‌کند. یعقوبی در تاریخ خود، گفته‌است که مانی در سفرالاسرار به آیات انبیاء طعنه زده‌است. بیرونی در فهرست کتب محمد بن زکریاء رازی می‌گوید که به مطالعه سفرالاسرار علاقه‌مند شده و مدت چهل و اندی سال در آرزوی به‌دست آوردن آن بوده و وقتی آن را به دست آورده، دربردارنده هذیانِ بَحت (خالص) و هجرِ (پریشان‌گویی) محض یافته‌است.[۷۶]

غولان[ویرایش]

ابن‌ندیم در «الفهرست» آن را «سِفرالجَبابره» ذکر کرده‌است. این اثر در پارتی «کَوان» (Kawān) نامیده شده، و گمان بر این است که نام دیگر آن نزد مانویان «نوشته‌ای به پارتیان» باشد. کَو (Kaw) بازماندهٔ کَوی (Kauui) اوستایی و کَی (Kay) پارسی میانه است که یکی از معانی اصلی آن «جنگ‌جوی ایرانیِ غیرزرتشتی» بوده که سپس با معنی «جبار» به‌کار رفته‌است. قطعاتی از این اثر به زبان‌های پارسی میانه و سُغدی به‌دست آمده‌است. «کَوان» شباهت‌های زیادی با «کتاب اول اخنوخ» دارد؛ و ازاین‌رو به کتاب مانی، «کتاب اول اخنوخ» نیز می‌گفته‌اند. «کتاب اول اخنوخ» (منسوب به «اخنوخ/هنوخ» جدّ نوح پیامبر) در سدهٔ دوم پیش از میلاد نوشته شده و روایت کامل از آن تنها به زبان حبشی باقی مانده‌است. ترجمه‌ای سریانی از کتاب اخنوخ نیز بوده که اکنون وجود ندارد. «کتاب اول اخنوخ» یا کتاب «کَوان» مانی بعدها به شش یا هفت زبان ترجمه شده و قطعات یا اقتباس‌هایی از روایات یونانی، لاتینی، پهلوانیگ (پهلوی اشکانی؛ پارتی)، پارسیگ (پهلوی ساسانی؛ پارسی میانه)، سُغدی و قبطی آن‌ها به‌دست آمده‌است.
این کتاب دربارهٔ دیوان یا فرشتگانی تاریک و بدکاره موسوم به «اِگریگُرویی» (نگاهبانان) است که در هنگام ایجاد جهان در آسمان‌ها زندانی شده بودند؛ اما بعدها شورش کردند و هرچند چهار فرشتهٔ بزرگ آنان را دوباره به‌بند کشیدند، دویست تن از آنان در زمان اخنوخ نبی گریختند و به‌خاطر شهوت و عشق مفرط به زنان زمینی هبوط کردند (به زمین آمدند). پیروان ایرانی مانی که «کَوان» را به پارسی میانه برگرداندند، بسیاری از نام‌های ایرانی مانند «سام» (اُحیاه)، «نریمان» یا «پَت سام» (اَحیاه)، «ویشتاسپ/گشتاسب»، «خدوس/هوتوس» (همسر ویشتاسپ/گشتاسب)، «ویروگداد»، «زریل/زریر» و در یک روایت سُغدی، «آریَن ویژَن» (ایران‌ویج) را جایگزین نام‌های سامی‌کردند. درواقع، روش کار آن بوده که اصطلاحات و حتی نام‌های ایزدان، ماه‌ها و شخصیت‌های اساطیری را به زبان‌های دیگر ترجمه می‌کردند تا برای گویندگان آن زبان‌ها ناآشنا نباشد.[۷۷]

رساله‌ها و نامه‌ها[ویرایش]

نامه‌هایی است که مانی در زمان‌ها و مکان‌های مختلف به رهبران جوامع مانوی نوشته‌است. این مجموعه در فارسی میانه «دیوان» (dĩwān جمع dĩb به معنی نوشته و نامه) نامیده شده و همین عنوان در یک سند مانوی به زبان چینی، از فارسی میانه وام گرفته شده‌است. اصل این نامه‌ها به زبان اصلی یا به صورت ترجمه به یکی از زبان‌های ایرانی، باقی نمانده‌است ولی بعضی از آن نقل قول‌های کوتاهی، که صورت اندرز و سخنان حکیمانه دارد، در برخی از متون فارسی میانه و سغدی مانوی، آمده‌است.[۷۸] ابن ندیم در الفهرست، فهرستی از عنوان‌های ۷۷ نامه را آورده که عنوان تعدادی از آن‌ها به این قرار است:

  1. رسالة الاصلین یا رسال دوبن: ظاهراً رساله‌ای دربارهٔ دو اصل نیکی و بدی بوده که در فارسی میانه «دو بن» (dō bun) نامیده شده‌است.[۷۹]
  2. رسالة هند العظیمه یا رساله بزرگ هند: از این رساله در نوشته‌های تورفان جمله‌هایی باقی مانده‌است.[۷۹]
  3. رسالة ارمینیه یا رساله ارمنستان:

در متنی سغدی از تورفان از rmyb frwrtyy (رساله ارمنستان) نقل قول‌هایی شده‌است.[۷۹]

  1. رسالة وحمن فی خاتم الفم یا رساله وحمن در مُهر دهان: در میان نوشته‌های تورفان به فارسی میانه frwrdg y mwhr و به پارتی mwhrdybyy و به سغدی mwhr dyβyy به معنی «نامه مُهر» آمده‌است.[۷۹]
  2. رسالة کلمات العشر یا رساله سخنان دهگانه (فرایض دهگانه).[۷۹]
  3. رسالة حطا یا رساله حطا: در قطعه‌ای از تورفان به زبان فارسی میانه، نقل قول‌هایی از این رساله آمده‌است.[۷۹]

فراقماطیا[ویرایش]

ابن ندیم نام این کتاب را همین گونه نقل کرده‌است. اصل این واژه یونانی است که به سریانی وارد شده‌است. پراگماتیا در یونانی به معنی کار و پیشه است که سپس در معنی «رساله» به کار رفته‌است. ظاهراً این کتاب دستورهای دینی مانی، نیز رسائل عملی و تاریخی مانوی را دربرداشته‌است. نام این اثر در متون قبطی و چینی آمده ولی نشانه‌ای از آن در متون مانوی ایرانی دیده نشده‌است.[۸۰]

اوراد و مزامیر[ویرایش]

مجموعه‌ای از آثار دعایی مانی است که شامل دو زبور منظوم نیز هست. هیچ‌یکی از دعاها به فارسی میانه شناسایی نشده‌است، اما یک متن سغدی نشان می‌دهد که متن منظوم مفصلی به نام «آفرین بزرگان»[پانوشت ۲] توسط مانی تصنیف شده‌است. بسیاری از قطعات این متن به پارتی، فارسی میانه و سغدی در دست است. این زبور دربردارنده دعاهایی خطاب به پدر بزرگی و ایزدان آفرینش سوم است که امور جهان کنونی را بر عهده دارند. عبارت معینی در این زبور تکرار شده‌است. زبر دیگر «آفرین تقدیس»[پانوشت ۳] نام دارد، چه هر یک از دعاها با واژه قادوش[پانوشت ۴] آغاز می‌شود. ساختمان این زبور نیز مانند زبور نخستین است.[۸۰]

ارژنگ[ویرایش]

از کتاب‌هایی که به مانی نسبت داده شده، ارژنگ، مجموعه‌ای از نقاشی‌ها است که مانی به وسیله آن آفرینش را آنگونه که تصور می‌کرده، به ویژه جهان روشنی و تاریکی را، به تصویر کشیده و بر آن شرح نوشته‌است. این مجموعه به زبان پارتی آردهنگ[پانوشت ۵] و به فارسی «ارتنگ»، «ارثنگ» و «ارژنگ» نامیده شده‌است. این اثر به یونانی «ایقون»، در قبطی «ایقونس» و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ» نامیده شده‌است. از این کتاب در قرن پنجم (یعنی دوران غزنویان و سلجوقیان) نسخه‌ای در غزنه وجود داشته و ابولمعالی در کتاب فارسی خود «بیان الادیان» از آن نام برده‌است. از آردهنگ اثری به جا نمانده ولی قطعاتی از یک تفسیر پارتی به نام «توضیح آردهنگ»[پانوشت ۶] از تورفان به دست آمده‌است که داستان‌های تمثیلی بسیاری دارد.[۸۱]

شاپورگان[ویرایش]

در بیشتر منابع که ذکری از آثار مانی شده، از کتابی به نام شاپورگان نیز نام برده شده که مانی آن را برای شاپور اول ساسانی به زبان فارسی میانه نوشته بود. ابن ندیم عنوان سه فصل از شاپورگان (در منابع عربی شابرقان، شابورقان و سابرقان) را با مرگ نویشایان (باب انحلال السماعین)، بابا مرگ گزیدگان (باب انحلال المجتبین) و باب مرگ خاطیان (باب انحلال الخطاة) ذکر کرده‌است. بیرونی مطلبی را در مورد تولد مانی و نزول وحی بر او از فصل «آمدن رسول» نقل کرده‌است. همین نویسنده در جای دیگر دربارهٔ حقانیت پیامبران گذشته، مانند بودا، زرتشت و عیسی و اینکه اصول عقاید و اعمال مانی همان اصول عقاید این پیامبران است، مطالبی آورده‌است. یعقوبی نیز مطلبی را از آن در مورد نفس پاک و نفس آمیخته با دیوان و بیماری‌ها و نیز اینکه فلک به نظر وی مسطح است و جهان بر کوه مایلی است که فلکِ برین بر گرد آن می‌چرخد، نقل کرده‌است. در میان اوراق تورفان، قطعات مفصلی از شاپورگان دربارهٔ آفرینش جهان، رستاخیز و فروپاشی جهان به فارسی میانه به دست آمده‌است. شیوه نگارش این قطعات بسیار پیچیده و سنگین است و ابهام فراوانی در ساخت جمله‌های طولانی آن دیده می‌شود. این امر می‌تواند به دو عامل بستگی داشته باشد. یکی آن که مانی این کتاب را به زبان مادری اش ننوشته‌است و دیگر آنکه نثر فارسی میانه در سده سوم میلادی برخلاف نظم آن، از پختگی و فصاحت برخوردار نبوده‌است. به نظر می‌رسد که باید هر دو عامل را در اینجا محتمل دانست.[۸۲]

کفالایا[ویرایش]

مجموعه‌ای از روایات منسوب به مانی است که توسط شاگردان او در زمان زندگی اش گردآوری شده‌است. روایت قبطی این اثر با عنوان یونانی کفالایا و قطعاتی از ترجمه آن به فارسی میانه، پارتی و سغدی در دست است. بخش‌های مهم کتاب عبارتند از: کتاب مانی، پیامبران پیش از مانی که موعظه داشتند ولی کتاب نداشتند و به همین مناسبت دینشان تحریف شد، فرستادگان از شیث پسر آدم، ظهور مانی در جهان و فعالیت‌هایش، اهمیت مانی به عنوان فرستاده و غیره.[۸۳]

آثار پیروان مانی[ویرایش]

پس از مانی آثار متعددی از سوی پیروان و شاگردهای او درباره زندگی و اندیشه های او تدوین شده است.[۸۴] برخی از این آثار عبارتند از:

  1. شرح حال مانی[۸۴]
  2. داستان‌های تمثیلی[۸۴]
  3. نامه‌‌ها[۸۴]
  4. تفسیر جان[۸۴]
  5. تکوین عالم[۸۴]
  6. مواعظ متوهمد روشن [۸۴]
  7. چکیده‌های تعلیمات مانی[۸۴]

همچنین سروده های زیبایی درباره دین مانی در دست است، مانند: سروده‌های بلند گفتار نفس زنده و گفتار نفس روشن به زبان فارسی میانه. همچنین مجموعه‌ای از سروده‌ها به زبانهای پارتی و سغدی موجود است. علاوه بر این، مدحیه بلندی به هر دو زبان‌های فارسی میانه و پارتی درباره ایزدهای مانوی یا خود مانی در دست است. سروده‌های کوتاهی نیز در وصف ایزدها و بزرگان مانوی باقیی مانده است.[۸۴]

منابع سغدی[ویرایش]

زبان سغدی مربوط به مناطقی از آسیای میانه نظیر شهرهای سمرقند و بخارا بود و از سده‌های چهارم هجری به بعد از رواج افتاد. امروزه بازمانده‌ای از این زبان در دره‌های رودخانه زرفشان در شمال کوه یغناب تاجیکستان امروزی، متداول است. آثار سغدی به جهت اشارات تاریخی آن در مطالعات و پژوهش‌های تاریخی حائز اهمیت هستند. این آثار بر حسب موضوع به دو دسته آثار دینی و غیر دینی تقسیم شده‌اند.[۸۴]

آثار دینی[ویرایش]

این آثار مربوط به پیروان ادیان بودایی، مسیحی و مانوی است که همگی در ناحیه تورفان در ترکستان چین امروزی کشف شده‌اند.[۸۵]

  • آثار بودایی: مهم‌ترین آثار سغدی بودایی یکی کتاب وسنتره جاتکه است که داستان تولد بودا است و دیگری سوترای علت و معلول است. افزون بر این، مجموعه ای از آثار سغدی بودایی به دست آمده که از آن جمله، علاوه بر متون دینی، متون غیر دینی نظیر متون پزشکی، اندرزهای حکیمانه و داستان رستم را می‌توان نام برد.[۸۶]
  • آثار مسیحی: این آثار در بولاق واقع در شمال تورفان به دست آمده‌است و عالباً از زبان سریانی، زبان دینی مسیحیان نسطوری آسیای میانه ترجمه شده‌است. این متون مشتمل بر ترجمهٔ بخش‌هایی از کتاب مقدس، اعمال قدیسان، اعمال شهدای مسیحی، شهدای زمان شاپور دوم ساسانی، مزامیر، پندها و اندرزها است.[۸۶]
  • آثار مانوی: مهم‌ترین این آثار شامل توبه‌نامه‌ها، سرگذشت دین، تکوین عالم، سرودهای کوچک و بزرگ، فهرست نام ملت‌ها، داستان‌ها و تمثیل‌ها، جدول‌ها و تقویم‌ها است.[۸۶]

آثار غیر دینی[ویرایش]

این آثار شامل نوشته‌هایی است که بر روی سکه‌ها (که قدیمی‌ترین آنها مربوط به سده دوم میلادی است)، اشیاء فلزی، منسوجات، چرم، سفال و سنگ‌های گرانبها نوشته شده‌است.[۸۶]

  • نامه‌ها و مکاتبات:مشتمل بر پنج نامه و چند قطعه ناقص متعلق به اوایل سدهٔ چهارم میلادی است که در یک برج دیده‌بانی دیوار چین در غرب تون-هوانگ به دست آمده و برخی اشارات تاریخی آن حائز اهمیت است.[۸۶]
  • آثار به دست آمده از سند علیا: بیش از ۶۷۰ سنگ‌نوشته به زبان‌های ایرانی میانه (از جمله سغدی) در نواحی دهکدهٔ شاتیال و شهر چیلاس در درهٔ سند علیا (شمال پاکستان امروزی) کشف شده‌است. این سنگ‌نوشته‌ها مربوط به سدهٔ چهارم میلادی اند و از جهت اشتمال بر یک رشته نام‌های خاص ایرانی دارای اهمیت زبانشناسی هستند.[۸۶]
  • کتیبه بوگوت: این کتیبه از جهت ارائه اطلاعات دربارهٔ فرمانروایی ترک‌ها در سدهٔ ۵۸۱ میلادی حائز اهمیت است. کتیبهٔ مذکور در غرب منطقهٔ بوگوت، واقع در مغولستان امروزی کشف شده‌است.[۸۷]
  • کتیبه افراسیاب: این کتیبه‌های دهگانه مربوط به دوره‌های اسلامی و سده‌های هفتم و هشتم میلادی است و در خرابه‌های منطقه افراسیاب در شمال سمرقند به همراه نقاشی‌هایی بر روی دیوار کشف شده‌است. علاوه بر این، کتیبه‌های دیگری از این دست و مربوط به دوره‌های اسلامی به این زبان به دست آمده که مهم‌ترین آنها، آثار کوه مغ، کتیبه لادک، کتیبه قره بلگسون و کتیبه‌های قرقیزستان است.[۸۸]

منابع به دیگر زبان‌های ایرانی[ویرایش]

سکایی[ویرایش]

شامل یک رشته آثار متعلق به بودائیان است که مربوط به مکاتبات شخصی و دیوانی است که غالباً از ساسنسکریت ترجمه شده‌اند. این آثار در ناحیه تمشق در شمال شرقی کاشغر و در ختن به دست آمده‌اند. متون سکایی شامل اصول عقاید، رساله‌های پزشکی، توبه‌نامه‌ها و اقرارنامه‌ها، یک متن کوچک جغرافیایی و واژه‌نامه‌ها است.[۸۸]

خوارزمی[ویرایش]

این آثار را به دو دسته تقسیم کرده‌اند؛ آثار قدیم و آثار متاخر. آثار قدیم شامل نوشته‌هایی بر روی سکه‌های فرمانروایان خوارزم (سده‌های دوم و سوم پ. م)، کتیبه‌هایی بر روی چوب و چرم، کتیبه‌هایی بر روی ظروف سیمین، و استودان‌ها و سفال‌ها است.[۸۸]

بلخی[ویرایش]

کتیبه ای مربوط به سده دوم میلادی در معبد سرخ کتل در جنوب شرق بغلان و کتیبه‌های کوچکتری در همین ناحیه به دست آمده‌است. از افغانستان و ازبکستان نیز کتیبه‌هایی از این نوع کشف شده‌است. خط این کتیبه‌ها یونانی است. از زبان بلخی قطعه‌هایی نیز در ترکستان چین، متعلق به بودائیان و قطعه ای نیز به خط مانوی در دست است.[۸۹]

ترجمه آثار فارسی میانه به عربی[ویرایش]

ابن ندیم در مورد ابن مقفع می‌گوید که «در قدیم ایرانی‌ها عده ای از کتاب‌های منطق و طب از یونانی و رومی به فارسی نقل کرده بودند و عبدالله بن مقفع و دیگران آن را به عربی تحویل کردند…». همچنین ابن خلکان، قفطی، هیثم بن عدی، اصمعی و بسیاری دیگر از این بزرگان از وی و آثار او به تفضیل یاد کرده‌اند.[۹۰]

ابن مقفع کتاب‌های معتبر روزگار خود را از زبان پهلوی به عربی ترجمه کرد. برخی از آثار ترجمه او در عصر ساسانی، الادب الکبیر معروف به «الدرة الیتیمیه»، الادب الصغیر و رساله الصحابه است. ابن مقفع این سه تألیف را با استفاده از منابع پهلوی به عربی تألیف و ترجمه کرد.[۹۱]

خدای‌نامه یکی از مهم‌ترین آثاری است که از پهلوی به عربی ترجمه شده‌است. بنابر پژوهشهایی که برخی محققین چون نولدکه و کریستین‌سن دربارهٔ این کتاب انجام داده‌اند، این تألیف در عهد ساسانی تدوین شده و وقایع آن از زمان خسروپرویز تا پایان دوره ساسانی را دربر گرفته‌است. این کتاب، مآخذ تمام مورخین فارسی نویس و عربی نویس دربارهٔ تاریخ ایران پیش از اسلام بوده‌است. خدای‌نامه را ابن مقفع تحت عنوان سیرت ملوک الفرس به عربی ترجمه کرده‌است. علاوه بر ابن مقفع، مترجمین دیگری نیز کتاب خدای‌نامه را به عربی ترجمه کرده‌اند.[۹۲]

ابن مقفع آثار دیگری از جمله گاه‌نامه، آیین‌نامه، کلیله و دمنه، کتاب مزدک، کتاب التاج را ترجمه کرده‌است. همچنین برخی آثار و منابع دوران اسلامی که از خلال آنها می‌توان گزارش‌ها و اطلاعات مفیدی دربارهٔ تاریخ ایران باستان بویژه تاریخ عهد ساسانی استخراج نمود از این قرارند:

  • التاج: کتاب التاج فی اخلاق الملوک یکی از تالیفات ارزشمند ابوغثمان عمرو بن بحر حاحظ بصری (۱۵۹–۲۵۵ ه‍.ق) است. حاحظ در تالیفات خود از نوشته‌ها و آثار مدون پیشینیان (ایرانی‌ها) بهره‌مند بوده‌است به طوری که خود می‌گوید: «... و اگر آن چیزی که پیشینیان در کتاب‌هایشان برای ما تدوین کرده و عمر جاودانی بخشیده‌اند وجود نداشت، از اقسام حکمت و انواع تواریخ و سرگذشت‌ها، به طوری که به واسطه آنها آنچه را که بر ما غایب بود به چشم دیدیم و هر دری که بر روی ما بسته بود گشودیم، زیاد آنها را به کم خویش افزوده و آنچه را که جز به وسیله آنها درکش ممکن نبود درک کردیم، در این صورت بهره ما از حکمت بسیار اندک و راه ما به علم و معرفت بسیار ضعیف بود.»[۹۳]
  • تاریخ طبری: نام واقعی این کتاب، تاریخ الامم و الملوک یا اخبار الرسل و الملوک نوشته ابوجعفر محمد بن جریر طبری آملی است. کتاب او یکی از مهم‌ترین و مشهورترین تاریخ عمومی اسلام و جهان به زبان عربی است که به واسطه آگاهی‌هایی علمی و اجتماعی مؤلف، از معتبرترین منابع تاریخ اسلام به‌شمار می‌رود.[۹۴] برخی از ویژگی‌های این تاریخ عبارتند از:
  1. غرض طبری از تدوین تاریخ خود گردآوری اطلاعات موجود تاریخی و ضبط آنها بوده‌است، به همین جهت مؤلف غالباً از اظهار نظر دربارهٔ ارزش و اعتبار مندرجات اخبار و نقد آنها خودداری کرده‌است. نولدکه همین ویژگی را یکی از ارزش‌های مهم تاریخ طبری می‌داند و می‌گوید بدین ترتیب اخبار کهن مطمئن‌تر به دست ما رسیده‌است.[۹۴]
  2. ارزش عمده تاریخ طبری به دلیل شرح مفضل تاریخ اسلام از آغاز تا ظهور پیامبر اسلام به بعد است، به طوری که هیچ تألیف عربی دیگری نمی‌تواند از زاین جهت با آن برابری کند.[۹۴]
  3. طبری در حین بیان اخبار تاریخی به ذکر افسانه‌ها و اسطوره‌های رایج نیز می‌پردازد. خود ویی در این باره می‌گوید: «خوانندهٔ این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب می‌آوریم، به روایات و اسنادی است که از دیگران، یکی پس از دیگری به ما رسیده، و من نیز خود از آنها روایت می‌کنم یا سند روایت را به ایشان می‌رسانم… اگر ناظر و شنوندگان اخبار این کتاب به برخی داستان‌ها و قصه‌ها برخورند که عقل وجود آنها را انکار کند و جامعه شنیدن آنها را ناخوش دارد، نباید بر من خرده‌گیری و عیب‌جویی کنند. بدیهی است که مورخ امروزی خود با جرح و تعدیل افسانه‌ها و اسطوره‌های مذکور خواهد توانست حقایق تاریخی را کشف کند.[۹۵]
  4. بخشی از تاریخ طبری که تاریخ ساسانیان را از منابع قدیم ایرانی به دصست می‌دهد، به وسیلهٔ تئودور نئولدکه همراه با یادداشتها و حواشی سودمندی به آلمانی ترجمه شده که با عنوان تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان در سال ۱۸۷۹ م منتشر شده‌است. ایت ترجمه با همین عنوان توسط عباس زریاب خویی به فارسی ترجمه شده‌است. پیش از این، چاپ متن انتقادی تاریخ طبری به وسیله دوخویه هلندی با همکاری گروهی از خاورشناسان همچون نولدکه، موللر و گویدی به سال ۱۸۷۶–۱۹۰۱ منتشر شده بود. ابوعلی بلعمی نیز خلاصه ای از تاریخ طبری را با عنوان تاریخ بلعمی به فارسی ترجمه کرده‌است.[۹۶]
  5. برخی اشارات طبری دربارهٔ تاریخ ساسانیان حائز اهمیت ویژه ای است. در این میان می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:
    • طرح شجره‌نامه اردشیر بابکان که خاندان ساسانیان را با کیانیان پیوند می‌دهد. طبری از منابع تاریخی دوران ساسانی نظیر خدای نامه و تاج نامه یا از ترجمه‌های عربی آنها استفاده کرده و بسیاری از آگاهی‌های تاریخی خود را از منابع استخراج کرده‌است.[۹۶]
    • طبری گزارش مفصلی از اصلاحات قباد و پسرش خسروانوشیروان می‌دهد. این اصلاحات بویژه پس از انقلاب‌های اجتماعی روستایی‌ها و تهی‌دست‌ها و ظهور مزدک صورت گرفته و موجب تحولی بنیادین در ساختار اجتماعی امپراتوری ساسانی شده‌است.[۹۶]
    • ضبط نام عناوین سیاسی، دینی و اجتماعی دوره ساسانی. طبری همچنین اسامی بزرگان و شاهزادگان و حتی نام شهرها و اماکن جغرافیایی و حکومت‌های محلی عصر ساسانی را با دقت بسیار بیان کرده‌است.[۹۷]
    • ذکر نکات مهمی دربارهٔ شیوه دریافت مالیات‌ها، مقررات مربوط به ازدواج و طلاق، ویژگی‌های ظاهری نظامیان و اخلاق و سجایای شاهان ساسانی از اهمیت فراوانی در شناسایی تاریخ این خاندان برخوردار است.[۹۸]
  • الفهرست: این کتاب را ابن ندیم در میانه سده چهارم هجری قمری نوشته‌است. بررسی‌ها نشان می‌دهند که ابن ندیم مطالب مربوط به مانی را بر اساس منابع و مآخذی که از آثار وی به زبان عربی موجود بوده و امروز از میان رفته‌است، تهیه کرده‌است.[۹۹]
  • غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، نوشته ابومنصور عبدالملک بن محمد ثعالبی نیشابوری، یکی از ادبا و مورخین نامدار ایران است. کتاب اخبار ملوک الفرس بخشی از تألیف وسیعتری بوده که ثعالبی در نظر داشت دربارهٔ تاریخ عمومی جهان تصنیف کند، اما ظاهراً به انجام آن توفیق نیافته و تاریخ ایران را بر سایر بخش‌ها، مقدم داشته‌است. ثعالبی اثر خود را به امیر نصر بن ناصرالدین، سپه‌سالار خراسان و یکی از حامیان فرهنگ و ادب پارسی در اواخر سده چهارم تقدیم کرده‌است. مؤلف در تدوین این تاریخ، مانند دیگر مورخین تاریخ ایران باستان، از آیین‌نامه‌ها و متون تاریخی عهد ساسانی بهره‌مند بوده و همچنین شاهنامه‌های موجود نظیر شاهنامه مسعودی را در پیش روی داشته و از کتاب تاریخ طبری و تالیفات و ترجمه‌های ابن مقفع نیز بهره برده‌است؛ به طوری که در نقل بسیاری از روایات تاریخی با آثار مذکور هماهنگ است. کتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم در چهار جلد تدوین شده که مجلدات سوم و چهارم آن مفقود شده‌است.[۱۰۰]
  • احسن التقاسیم نوشته شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد المقدسی.[۹۹]
  • اخبار الطوال نوشته ابوحنیفه دینوری.[۹۹]
  • عیون الاخبار: ابن قتیبه دینوری.[۹۹]
  • صورة الارض: ابوالقاسم بن حوقل.[۹۹]
  • صوره الاقالیم: ابوزید احمد بن سهل بلخی.[۹۹]
  • عجایب البلدان: منسوب به ابولموید البلخی.[۹۹]
  • سنی الملوک الارض و الانبیاء: ابو عبدالله حمزه بن الحسن الاصفهانی.[۹۹]
  • رسائل: جاحظ.[۹۹]
  • المحاسن و الاضداد: جاحظ.[۹۹]
  • التاج فی الاخلاق الملوک: منسوب به جاحظ.[۹۹]
  • طبقات الامم: ابن صاعد اندلسی.[۱۰۱]
  • تاریخ ابولفدا.[۱۰۲]
  • الکامل فی التاریخ: عزالدین ابن اثیر[۱۰۲]
  • مروج الذهب: مسعودی.[۱۰۲]
  • المحاسن و المساوی: بیهقی.[۱۰۲]
  • تاریخ ابن بطریق[۱۰۲]
  • تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی.[۱۰۲]
  • مفاتیح العلوم: محمد بن احمد خوارزمی.[۱۰۲]
  • فتوح البلدان: احمد بن یحیی بلاذری.[۱۰۲]
  • الاغانی: ابوالفرج علی بن الحسین اصفهانی.[۱۰۲]
  • مسالک المماک: ابراهیم بن محمد استخری.[۱۰۲]
  • وفیات الاعیان و انباء الزمان: شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان، معروف به ابن خلکان.[۱۰۲]

منابع اسلامی[ویرایش]

آثار عربی و فارسی جدید گو اینکه نسب به دیگر متون تاریخی بسیار اخیرتر نوشته شده‌اند و بیشتر آن‌ها ترجمه هستند، آگاهی‌هایی از فرمانروایان ساسانی دارند از رسوم و آداب و کارهای آنان که در جاهای دیگر در دسترس نیست و اهمیت آن در بهره‌گیری آنهاست از گزارش‌های رسمی از گزارش‌های رسمی ساسانیان به ویژه متن خودای یا خودات نامک که شهر نامطلوب داشت و حماسه فردوسی از آن مایه گرفته‌است. دربارهٔ این متن اصلی که پایه همه آگاهی‌های اسلامی مربوط به دودمان ساسانی است چندان مطلب نوشته‌اند که مطلب دیگری بر آن‌ها افزودن سطحی می‌نماید جز آنکه بگوئیم بسیاری منابع از جمله گفتارهای شفاهی وجود داشته‌است تا تاریخ رسمی دربار ساسانی را همراهی کند. روش نقد این متن‌ها تا میزان قابل سنجش با بررسی‌های متن‌های کهن یونانی و لاتینی نرسیده‌اند و بسیاری دشواری‌ها در نقل متن‌های عربی و فارسی جدید که منابع ساسانیان است وجود دارد. با آنکه نویسدگان اسلامی در مقایسه با مسیحیان کمتر جدلی و استدلالی هستند باز هم آگاهی‌ها را با تصورات اسلامی سازگار می‌کنند و آن‌ها را تحد معقول خود دگرگون می‌سازند و داستان‌ها و آگاهی‌های دگرگون شده را به خوانندگان عرضه می‌کنند. برای تنظیم و دریافت آگاهی‌هایی که بدانان می‌رسد عبارت‌های متنهای گذشته را به نحوی که خود بفمهند دگرگون می‌سازند. چنان‌که طبری مطلب مربوط به نخستین تصرف انطاکیه را به دست شاپور اول با دستگیری والریوس درهم پیچیده و آشفته کرده و اعمال شاپور را با از آن دیگران درآمیخته است. به گفته کریستین سن، آثار دو کتاب پارسی میانه آیین‌نامه (Ayēn یا ewēnnāmak) و کتاب گاهنامک در چند اثر عربی مانند کتاب التاج جاحظ و اثر مسعودی درج شده‌است. از متن‌های ارزشمند برای نهادهای ساسانیان نامه تنسر است به پادشاه طبرستان که به فارسی جدید از متن عربی ترجمه شده از پارسی در دسترس است. اثر عمده تاریخی به عربی همانا تاریخ طبری است با ترجمه فارسی تاریخ بلعمی که بعضی مطالب بر متن عربی افزوده یا از متن آن دور شده‌است. تاریخ‌های کهنتر چندان با ایران پیش از اسلام سر و کار ندارند. ولی تاریخ‌های یعقوبی و ابن قتیبه و دینوری دارای مطالبی هستند که در طبری نیست. دیگر نویسندگان اخیرتر از طبری آگاهی‌هایی دارند که در آثار پیشین نیست، بوِیژه مسعودی در مروج الذهب و کتاب التنبیه و حمزه اصفهانی در تاریخ سِنی ملوک الارض و الانبیاء، یک متن از نویسنده‌ای گمنام به نام «نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب» در دست است که با آنکه متنی است پر تخیل، حاوی شرح‌هایی است متفاوت با طبری و باید آن را اثری جداگانه دربارهٔ ساسانیان شمرد. بیرونی دارای منبعی است از گاه‌شماری و جشن‌ها که متضمن فهرست‌هایی مرتب است. دیگر نویسندگان مانند ابن اثیر و ابولفداء چندان مطلبی به دانش ما از ساسانیان نمی‌افزایند و بیشتر آگاهی‌های آن‌ها پر گزاف و تخیلی یا دست کم برای عبرت مردم هم‌زمان پرداخته شده‌اند.[۱۰۳]

تاریخ حماسی ایران یا شاهنامه فردوسی از این‌گونه آثار به‌شمار می‌رود تا شرح رویدادهای تاریخی. همچنین برای غرر اخبار ملوف الفرس ثعالبی صادق است. کتب وصایای فرمانروایان ساسانی به فرزندان خویش مانند وصایای اردشیر دارای مطالب مشروحی دربارهٔ جامعه یا دربار هستند که در داستان‌های اندرزنامه‌ها مانند سیاست‌نامه نظام‌الملک یا قابوس‌نامه پیدا نمی‌شوند ور در دیگر آثاری که متضمن مجموعه داستان‌هایی هستند در خصوص شاهان یا حکیمان ساسانی. این‌گونه داستانها را باید با احتیاط تام برای شناسایی دوران ساسانی تلقی کرد. از آن‌رو که هدف آن‌ها آموزشی است و برای عبرت همزمانان نویسندگان آن‌ها پرداخته شده‌اند.[۱۰۴]

کتاب‌های جغرافیایی که شامل بعضی از آگاهی‌ها در زمینه تقسیمات اداری پیش از اسلام است و نیز وضع دیوان و امور محلی است. مهم‌ترین اینها متن‌های جغرافیایی عربی ابن خردادبه و اصطخری و ابن حوقل است و یعقوبی و ابن فقیه و همدانی و مقدسی و ابن رسته و حدوالعالم با جغرافیای فارسی یا فارس‌نامه ابن بلخی است. آثاری مانند مفاتیح العلوم خوارزمی و کتاب الوزراء و الکتاب جهشیاری نیز دارای بعضی مطالب مربوط به دیوان و خراج دستگاه ساسانی هستند. سرانجام باید از تاریخ‌های محلی نام برد مانند تاریخ قم و تاریخ سیستان و تاریخ طبرستان که غالباً حاوی آگاهی‌هایی در زمینه امور محلی هستند به ویژه در رویدادهای دوران اخیر ساسانیان و آغاز فرمانروایی عرب در بخش‌های جداگانه.[۱۰۵]

فارسی[ویرایش]

منابع فارسی دارای همان سبک منابع عربی هستند. بعضی از منابع فارسی ترجمه منابع عربی، یا اطلاعات گزیده‌ای از آنها می‌باشند. بعضی دیگر، اطلاعات مهم مستقل به دست می‌دهند که از دوره ساسانی گرفته شده‌اند. در عین حال که بعضی از متون مانند نامه تنسر یا شاهنامه شاید شامل مطالبی از دوره ساسانی است.[۱۰۶]

نمونه‌هایی از تواریخ محلی شامل تاریخ بخارا، تاریخ قم، تاریخ طبرستان، تاریخ سیستان و فارس‌نامه ابن بلخی می‌شوند. مهم‌ترین تاریخ عمومی به فارسی، تاریخ بلعمی است که منابع آن از تاریخ طبری نیز فراتر می‌رود.[۱۰۶]

از مهم‌ترین کتاب‌های جغرافیایی، یکی حدودالعالم من المشرق الی المغرب است که در قرن دهم میلادی نوشته شد. و دیگری ترجمه کتاب اصطخری از عربی به فارسی است که در سده دوازدهم میلادی به انجام رسید.[۱۰۶]

شاهنامه فردوسی[ویرایش]

شاهنامهٔ فردوسی، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین منبع برای گزارش‌های مربوط به تاریخ ملی ایران‌است، آگاهی‌های سودمند بسیاری دربارهٔ نهادها و تمدن ساسانی به‌دست می‌دهد.[۱۰۷]

بزرگ‌ترین اثر حماسه ملی ایران شاهنامه ابوالقاسم فردوسی است. مندرجات این کتاب در فهم و دریافت چگونگی تمدن ساسانیان بسیار ارزشمند و حائز اهمیت است. به جرات می‌توان گفت که حتی بخش‌هایی از شاهنامه که به ادوار افسانه‌ای ایران متعلق است، بازتابی از اوضاع روزگار ساسانیان به‌شمار می‌رود، زیرا منابع و مآخذ واقعی واقعی فردوسی در نظم شاهنامه به آن عهد متعلق است.[۱۰۸]

موضوع شاهنامه تاریخ ایران باستان و سرگذشت قوم ایران از آغاز تمدن تا انقراض آن در پایان دوره اسلامی است. این دوران به پنجاه پادشاهی تقسیم می‌شود که از جهت طول زمان و کیفیت حوادث با یکدیگر متفاوت هستند. به‌طور کلی در شاهنامه سه دوره متفاوت مشاهده می‌شود. نخست دوره اساطیری که از عهد کیومرث آغاز می‌شود و تا پیدایی فریدون ادامه می‌یابد. دیگر دورهٔ پهلوانی که از قیام کاوه تا قتل رستم به طول می‌انجامد، و سوم دوره تاریخی‌ای که از اواخر عصر کیانی تا پایان روزگار ساسانی را در بر می‌گیرد.[۱۰۹]

منابع فردوسی را می‌توان به دو گروه طبقه‌بندی کرد: اول تاریخ ایران باستان کو اسناد و مآخذی که علاوه بر فردوسی، مورد استناد دیگر مورخین و نویسندگان سده‌های نخستین اسلامی، همچون طبری، ثعالبی، مسعودی و ابن ندیم بوده‌است؛ مانند خدای‌نامه‌ها و شاهنامه‌های ابومنصروی و دقیقی و مانند آن. دوم منابع کتبی (مانند اوستا، زند و متون پهلوی) و منابع شفاهی داستانی و اسطوره‌ای دربارهٔ رستم و اسفندیار و سیاوش و … که گویا گردآورنده و راوی آنها آزادسرو بوده‌است.[۱۰۹]

فردوسی در تلفیق و ترکیب روایات تاریخی و اساطیری نهایت دقت را به کار برده‌است تا به حفظ امانت و تعهدی که در این باره احساس می‌کرده، خدشه‌ای وارد نشود. از سوی دیگر با نگاهی کوتاه به روایت‌های مربوط به ظهور مانی و آئین مزدک در شاهنامه می‌توان به خوبی دریافت که فردوسی این روایات را در نهایت امانت و تعهد نقل کرده و خود را به پیروی از منابع و مآخذ و پرهیز از جعل و ابداع و تاویل به رای ملزم دانسته‌است. بدیهی است که خواننده تیزبین با غور ژرف‌نگری در این اثر می‌تواند حقایق تاریخی، اجتماعی و سیاسی دوره‌های مختلف ایران باستان را دریابد و از آنها استفاده کند.[۱۱۰]

دیگر شاهنامه‌ها[ویرایش]

پس از آنکه در پی سده‌های دوم و سوم هجری نهضت‌های ملی استقلال‌طلبی در ایران به بار نشست و ایرانی‌ها توانستند در این نهضت‌ها به پیروزی دست یابند، اندیشه تدوین تاریخ قدیم و تجدید سرگذشت نیاکان قوت گرفت و در این راه، بویژه دهقانان و خاندان‌های بزرگ ایرانی پیش‌قدم بودند؛ بنابراین، خدای‌نامه‌ها بن‌مایه واقعی بازسازی تاریخ باستان و منظومه‌های حماسی و تدوین شاهنامه‌هایی به نظم و نثر گردید.[۱۱۱]

کهن‌ترین شاهنامه منثور فارسی، شاهنامه ابولموید بلخی بوده که تاریخ مفصل و حماسه‌های قدیم ایران را دربرداشته است. از این اثر امروزه نسخه‌ای در دست نیست، اما نام آن با عنوان شاهنامه مویدی در کتب تاریخی دیگر نظیر تاریخ بلعمی، تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص آمده‌است و حتی قسمتی از آن در تاریخ سیستان نقل شده‌است. همچنین در آثار الباقیه از شاهنامه دیگری با عنوان شاهنامه ابوعلی محمد بن احمد البلخی نام برده شده اسو فردوسی نیز اشارات متعددی به شاهنامه دیگری تحت نام شاهنامه ابومنصور محمد بن عبدالرزاق کرده‌است و به تصریح او، این اثر یکی از منابع مکتوب شاهنامه فردوسی بوده‌است. ظاهراً ابومنصور از دهقانان و بزرگ‌زادگان خراسان بوده و برای تدوین شاهنامه خود تعدادی از مورخان و بزرگان و دهقانان را به یاری طلبیده و ریاست این امر مهم را به اومنصور محمد بن عبدالله المعمری، یکی از وزیران دانشنمند آن روز سپرده و حاصل این کار، شاهنامه ابومنصوری بوده‌است که امروز تنها مقدمه آن در دست است. این شاهنامه، پس از آن مورد استفاده دقیقی، فردوسی و ابومنصور ثعالبی در تدیون کتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم قرار گرفت.[۱۱۱]

تاریخ بلعمی[ویرایش]

تاریخ بلعمی، برگردان فارسی از تاریخ طبری‌است—، یکی از مهم‌ترین آثار منثور فارسی دربارهٔ ساسانیان است. این اثر جدا از متن عربی نیز اثر ارزشمندی‌است زیرا معادل‌های فارسی اصطلاحات عربی در تاریخ طبری را به‌دست می‌دهد.[۱۰۷]

تألیفی که امروزه تحت عنوان تاریخ بلعمی شهرت یافته، در حقیقت ترجمه ای از بخش پیش از اسلام تاریخ الرسل و الملوک محمد بن جریر طبری، مورخ و مفسر بزرگ سدهٔ چهارم هجری است که تألیف خود را از آغاز تا حوادث ۳۰۲ هجری نگاشته‌است. از آنجا که بلعمی، مترجم این کتاب، افزون بر ترجمه این اثر، مطالب بسیاری از منابع دیگری بر آن افزوده‌است، کتاب از صورت ترجمه بیرون آمده و شکل تألیف به خود گرفته‌است و از این روی، آن را به نام تاریخ بلعمی خوانده‌اند. مترجم این اثر، ابوعلی محمد بن ابوالفضل بلعمی که وزیر امیر منصور سامانی بود، کار خود را در ۳۵۲ هجری قمری به فرمان امیر آغاز کرد و سرانجام این کار را با افزودن مطالبی بر آن و کاستن بخش‌هایی از آن به پایان برد.[۱۱۲]

بلعمی در ترجمهٔ خود تنها به برگرداندن تاریخ طبری از زبان عربی به فارسی بسنده نکرده بلکه در این کار تصرفاتی هوشمندانه داشته و هر جا که گفته‌های طبری را خسته کننده و تکرا یافته‌است، آن را رها کرده و به نقل گفته‌های معتبر و به جای مطالب حذف شده، نکته‌های دقیق و ارزنده‌ای به کتاب اضافه کرده‌است. نثر این از نمونه‌های زیبا و ساده قرن سده چهارم هجری است. این تألیف را نخستین بار ملک الشعرای بهار تصحیح کرد اما موفق به چاپ آن نشد تا سرانجام پروین گنابادی آن را در سال ۱۳۴۱ شمسی به چاپ رسانید.[۱۱۳]

حدود العالم من المشرق الی المغرب[ویرایش]

این اثر یکی از آثار معتبر دانش جغرافیا است که در سال ۳۷۲ هجری قمری به وسیله مؤلفی ناشناس تألیف و به یکی از بزرگ‌های خاندان آل فریغون به نام ابوالحارث محمد بن احمد فریغون، از معاصران ابوالقاسم نوح بن منصور سامانی تقدیم شده‌است. محتوای این کتاب، چنانچه مؤلف در مقدمه آن اظهار کرده، دربارهٔ صفت زمین و نهاد آن و همچنین نواحی و شهرها و اقوام گوناگون و احوال آنها است.[۱۱۴]

فارس‌نامه ابن بلخی[ویرایش]

فارس‌نامهٔ (ابن‌بلخی)، یکی از منابع فارسی سودمند دربارهٔ تاریخ ساسانی‌است که آگاهی‌های ارزشمندی درباب وضعیت و مرتبهٔ فرمانروایان دست‌نشاندهٔ بزرگ و سِمَت آنان، که در عین حال رعیت پادشاه بودند، به‌دست می‌دهد.[۱۰۷]

تاریخ طبرستان[ویرایش]

تاریخ طبرستان (ابن اسفندیار)، نیز یکی از منابع تاریخ ساسانی‌است. «نامهٔ تنسر» در این کتاب آمده‌است.[۱۱۵]

قسمت سوم، دربارهٔ باوندیانِ دورة دوم. قراردادن نامه تنسر در آغاز کتاب و پیوند دادن تاریخ طبرستان به تاریخ باستان و رساندن اصل ونسب پادشاهان طبرستانی به شاهان ساسانی و همچنین شرح مفصّلِ مؤلف از مقاومت اهالی و پادشاهان طبرستان در مقابل حاکمان عرب، حاکی از دغدغه خاطر ابن اسفندیار نسبت به موطن و عدالت‌خواهی اوست.[۱۱۶]

این کتاب نوشته محمد بن حسن بن اسفندیار معروف به ابن اسفندیار است که در سال ۶۱۳ ه‍.ق نگاشته‌است. تاریخ طبرستان در چند بخش تدوین یافته‌است. بخش اول خود شامل چهار باب است. باب اول شرح نامه تنسر، یکی از منابع بسیار ارزشمند برای بررسی اوضاع داخلی دولت ساسانی است. اصل این نامه به زبان پهلوی بوده که توسط تنسر هیربدان هیربد اردشیر به گشنسب شاه طبرستان و در پاسخ به اعتراضات او به برخی اقدامات اردشیر نوشته شده و عبدالله بن مقفع آن را به عربی ترجمه کرده‌است. سپس متن عربی که امروزه از میان رفته به وسیله ابن اسفندیار به فارسی ترجمه شده و همراه با افزوده‌ها و حذف مطالبی از آن که با ذوق وی منطبق نبوده، در بخش نخست تاریخ طبرستان درج گردیده‌است. نامه تنسر شامل یک مقدمه در باب ظهور اسکندر و مرگ دارا و غلبه اردشیر ساسانی بر اردوان، آخرین پادشاه اشکانی است. مجتبی مینوی متن نامه تنسر را به هفده بند تقسیم نموده که به ترتیب حاوی تعارفات معمول آن دوره، پاسخ به اعتراضات گشنسب، سیاست اردشیر دربارهٔ طبقات اجتماعی عصر ساسانی، مجازات‌های ویژه‌ای که اردشیر برای گناهکارها وضع کرده بود، محدودیت‌های ویژه هر یک از طبقات اجتماعی، مقررات مربوط به ازدواج و سرانجام رابطه اردشیر با رعایای خویش است. باب دوم در بنای طبرستان و عمارت شهرها، باب سوم در عجایب طبرستان و باب چهارم در ذکر شاهان، بزرگان، دانشمندان، حکیمان و شاعران و حاوی اطلاعات بسیار ارزنده‌ای است. بخش دوم این کتاب، در باب فرمانروایان آل بویه و آل زیار و دوران تسلط آنها بر مازندران است. بخش سوم کتاب دربارهٔ تسلط غزنویان و سلجوقیان و بخش چهارم شرح سلاطین باوند است و حوادث تاریخی را تا سال ۷۶۰ ه‍.ق شرح داده‌است.[۸]

مجمل التواریخ و القصص[ویرایش]

مجمل التواریخ و القصص، یکی از متنی‌است با ارزش محدود، زیرا کمتر گزارشی در آن می‌توان یافت که به‌تفصیل در دیگر منابع یافت نشود.[۱۱۵] عهد اردشیر نامه یا خطبه‌ایست از اردشیر بابکان در آئین ملکداری‌است که ذکر نامش در مجمل التواریخ و القصص به‌میان آمده‌است.[۱۱۷]

این کتاب در ۵۲۰ ه‍.ق نوشته شده و از نام مؤلف آن اطلاعی در دست نیست جز اینکه وی از اهالی همدان بوده و از ندیمان و دبیران سلجوقیان به‌شمار می‌رفته‌است. مجمل التواریخ در بر گیرنده تاریخ ایران، یونان، روم، بنی اسرائیل، بنی کنده، ملوک عرب و اسلام و خلفا و سلاطین از آغاز تا روزگار مؤلف است. هر چند که کتاب در سده ششم هجری نگاشته شده، سبک نگارش و ویژگی‌های آن به متون سده‌های چهارم و پنجم نزدیک است. به نظر می‌رسد که مؤلف این کتاب، منابع مهم و کهنی را جهت تدوین کتاب خود در اختیار داشته‌است.[۱۱۸]

زین الاخبار[ویرایش]

این کتاب در سال ۴۴۰ ه‍.ق به وسیله ابوسعید عبدالحی بن ضحاک گردیزی دربارهٔ تاریخ ایران از آغاز سلسله پیشدادیان تا دوران زندگی مؤلف نگاشته شده‌است. زین الاخبار با شرح سلسله پیشدادی آغاز می‌شود و پس از کیانیان، اشکانیان و ساسانیان به دوره اسلامی و اخبار امرای خراسان می‌پردازد. سپس، اعیاد ملل مختلف از جمله یهودیان، مسیحیان، مغ‌ها و هندوها را شرح می‌دهد و سرانجام کتاب را با معارف و انساب رومیان و هندوها پایان می‌بخشد.[۱۱۹]

طبقات ناصری[ویرایش]

این کتاب اثر قاضی ابو عمرو عثمان بن محمد منهاج سراج جوزجانی است که در سال ۶۵۸ ه‍.ق به رشتهٔ تحریر درآورده است. طبقات ناصری به بیست و سه بخش تقسیم شده که از آغاز تا دوران مؤلف را دربر گرفته‌است. بخش پنجم تا سیزدهم این اثر به طبقات سلاطین ایرارن و سلسله‌های پنجگانهٔ باستان، پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان اختصاص یافته‌است.[۱۲۰]

تاریخ سیستان[ویرایش]

یکی از آثار معتبر فارسی است که از نام مؤلف آن اطلاعی نداریم. این تألیف از دو بخش متمایز با دو سبک نگارش متفاوت تشکیل شده‌است. بخش اول شامل حوادث تاریخی تا ۴۴۴–۴۴۵ ه‍.ق است و در سده‌های چهارم و پنجم نگاشته شده و نثر آن به دوره سامانی نزدیک است. بخش دوم به بعد از آن تاریخ تا حوادث ۷۵۲ ه‍.ق را در بر می‌گیرد و در اوایل سده هشتم نوشته شده‌است.[۱۲۱]

آثار دیگر[ویرایش]

از دیگر آثار فارسی نو می‌توان به عجایب البلدان، جامع التواریخ؛ خواجه رشیدالدین فضل‌الله؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران و تاریخ بناکتی نام برد.[۱۲۰]

عربی[ویرایش]

وقایع‌نامه مسیحی[ویرایش]

دو وقایع‌نامه مسیحی موجود به زبان عربی، حاوی مطالب جالب توجهی از لحاظ ساسانیان هستند. وقایع‌نامه نسطوری‌که نویسنده آن ناشناخته است و چاپ A. Scher است و وقایع‌نامه اوتیکوس یا سعید بن به طریق، به طریق اسکندریه که در ۹۴۰ درگذشت و چاپ ل. شیخو (بیروت، ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹) است.[۱۲۲]

تاریخ طبری[ویرایش]

تاریخ الرسل و الملوک، معروف به تاریخ طبری

تاریخ طبری نوشتهٔ محمد بن جریر طبری، مجموعه کتبی‌است به‌زبان عربی که منبع اصلی و ضروری درباب تاریخ ساسانی‌است.[۱۲۳]

روایات طبری در بارة تاریخ ساسانی بسیار مفصّلتر از دوره‌های قبل و به نحو بارزی متضمن مطالب تاریخی است، گرچه مطالب غیرواقعی و داستانی نیز دارد. طبری در این قسمت نیز منابع خود را ذکر نمی‌کند، جز در مواردی که از راویان مسلمان نقل قول می‌کند. روایات طبری در ترتیب و کلیات وقایع با منابع دیگر مطابقت دارد که نشان می‌دهد مورخان اسلامی در تدوین تاریخ ایران از منابع ایرانی مشترک استفاده کرده‌اند. تمایز اصلی تاریخ طبری در بخش ساسانی نسبت به دیگر بخش‌های کتاب، تنوع منابع (اعم از ایرانی و غیرایرانی) و تفصیل مطالب با جزئیات بالنسبه دقیق است؛ ازینرو بخش ساسانی تاریخ طبری بر تواریخ هم‌زمان آن برتری دارد. به‌علاوه طبری از نقل مطالبی که منشأ شعوبی و رنگ حماسی دارند احتراز کرده‌است، از جمله حکایاتی را که برخی تواریخ راجع به دربار و زندگی خصوصی پادشاهان، مثلاً خسرو پرویز، آورده‌اند، نیاورده است. طبری در تاریخ یمن و داستان تُبَّع و داستان فتح قلعة الحَضْر/ هَتْرَه در عهد اردشیر بابکان و نیز توجیهات مذهبی راجع به علایم و آثار زوال حکومت ایران در عهد خسرو پرویز، از روایات متنوع اسلامی بهرة بسیار برده، اما در بارة آخرین شاهان ساسانی مقارن فتوح مسلمانان، این کار را نکرده‌است؛ به احتمال بسیار به این سبب که روایات فتوح از مآخذ گوناگون گرفته شده و ازینرو در موارد متعدد دیدگاه‌ها و تمایلات متضاد جمع شده‌است.[۱۲۴]

تاریخ مسعودی[ویرایش]

مروج‌الذهبِ علی بن حسین مسعودی نیز یکی از منابع پیرامون تاریخ ساسانیان است.[۱۲۳]

دیگر منابع[ویرایش]

منابع یهودی[ویرایش]

تنها اثر یهودی که جزئیاتی از زندگی در حکومت ساسانی می‌دهد، تلمود بابلی است. باید به یاد داشت که تلمود دارای مطالبی داخلی و وابسته به کانون یهود و امور شرعی است که اشاراتی هم به امور و رویدادها و آئین ساسانی دارد.[۱۲۲]

تاریخ نصرانی در ایران[ویرایش]

اعمال انجمن‌ها و کتاب حکام، دربارهٔ روابط نستوریان ایران با پادشاهان ساسانی بحث می‌کند و تاریخ دوره هرقل و خسرو دوم ساسانی را شرح می‌دهد. همچنین، کتاب اعمال شهدای ایران موضوع آزار و تعقیب عیسویان و اوضاع اجتماعی و فرهنگی عهد ساسانی را بخوبی باز می‌نماید. از همین قبیل آثار باید به رساله تبینیه افرآت(Afraat) اشاره کرد. ایت کتاب ترجمه و اقتباس مجموعه قوانین ساسانی به زبان سریانی است.[۱۲۵]

در باب رساله‌های کلامی و جدلی مسیحیان ایران در عهد ساسانی، باید به کتاب محارمی به قلم آذرهرمزد و اناهید یا موبدان موبد اشاره کرد که طی آن آراء و عقاید گنوستیکها به اختصار و عقاید زرتشتی‌ها و مانوی‌ها به تفضیل بیان می‌شود. این کتاب در سال ۸۰۰ م تألیف شده‌است. همچنین دربارهٔ عقاید مانوی در متون سریانی، می‌توان به رساله نبینیه سِوِر انطاکی مراجعه کرد. سور انطاکی (severe d'Antioche) از سال ۵۱۲ تا ۵۱۸ میلادی، بطریق انطاکیه بوده‌است.[۱۲۶]

منابع چینی[ویرایش]

در دوره ساسانی به زحمت می‌توان در منابع چینی چیزی برای تحقیق و تفحص یافت، فقط باید از سفرنامه یک راهب بودایی چینی به نام هوین-تسیانگ (Huien-Tsiang) در فاصله سال‌های ۶۲۹–۶۳۰ که مختصری به ایران معاصر خود پرداخته‌است، یادکرد که فقط شایعات را بازگو می‌کند.[۱۲۷] ظاهراً تسیانگ خود موفق به دیدن ایران نشده و تنها شنیده‌های خود را راجع به این سرزمین و مردم آن گزارش کرده‌است.[۱۲۶]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پی‌نوشت[ویرایش]

  1. Smitīhā
  2. wuzurgān āfrīwan
  3. qašūddagān āfrīwan
  4. qādūš
  5. ārdahang
  6. ārdahang wifrās

پانویس[ویرایش]

  1. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۹-۲۷۰.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۰.
  3. جعفری دهقی ۱۳۹۳، ص. ۷۰۶.
  4. جعفری دهقی ۱۳۹۳، ص. ۷۰۷.
  5. ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۷۴.
  6. ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۷۷.
  7. کریستن‌سن ۱۳۸۹، ص. ۷۲.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۱۶.
  9. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۱۶-۲۱۷.
  10. ۱۰٫۰۰ ۱۰٫۰۱ ۱۰٫۰۲ ۱۰٫۰۳ ۱۰٫۰۴ ۱۰٫۰۵ ۱۰٫۰۶ ۱۰٫۰۷ ۱۰٫۰۸ ۱۰٫۰۹ ۱۰٫۱۰ ۱۰٫۱۱ ۱۰٫۱۲ ۱۰٫۱۳ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۱۷.
  11. ۱۱٫۰۰ ۱۱٫۰۱ ۱۱٫۰۲ ۱۱٫۰۳ ۱۱٫۰۴ ۱۱٫۰۵ ۱۱٫۰۶ ۱۱٫۰۷ ۱۱٫۰۸ ۱۱٫۰۹ ۱۱٫۱۰ ۱۱٫۱۱ ۱۱٫۱۲ ۱۱٫۱۳ ۱۱٫۱۴ ۱۱٫۱۵ ۱۱٫۱۶ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۱۹.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۰.
  13. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۲.
  14. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۳.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۷.
  16. Numista: Dinar - Ardashir I type III2/2
  17. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۷-۲۲۸.
  18. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۵۷-۴۵۹.
  19. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۳.
  20. کریستن‌سن ۱۳۸۹، ص. ۸۷.
  21. ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۹۰.
  22. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۳-۲۵۴.
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۴.
  24. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۵.
  25. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۵-۲۵۶.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ۲۶٫۴ ۲۶٫۵ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۶.
  27. ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۸۹.
  28. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۶-۲۵۷.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۷.
  30. کریستن‌سن ۱۳۸۹، ص. ۸۹.
  31. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۵۹-۴۶۰.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۸.
  33. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۸-۲۵۹.
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ ۳۴٫۳ ۳۴٫۴ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۹.
  35. صفا ۱۳۷۹، ص. ۴۰.
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ کریستن‌سن ۱۳۸۹، ص. ۹۲.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۹۳.
  38. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۶۰-۴۶۱.
  39. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۹-۲۶۰.
  40. ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ ۴۰٫۳ ۴۰٫۴ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۰.
  41. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۶۱-۴۶۲.
  42. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۸.
  43. ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ ۴۳٫۲ ۴۳٫۳ ۴۳٫۴ ۴۳٫۵ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۲۹.
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۰.
  45. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۰-۲۳۱.
  46. ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ ۴۶٫۲ ۴۶٫۳ ۴۶٫۴ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۱.
  47. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۱-۲۳۲.
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ ۴۸٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۲.
  49. ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ ۴۹٫۲ ۴۹٫۳ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۳.
  50. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۴.
  51. شریفی ۱۳۸۷، ص. ۱۱۴۵.
  52. پریخانیان ۱۳۸۷، ص. ۱۲.
  53. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۴-۲۳۵.
  54. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۵.
  55. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۵-۲۳۶.
  56. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۶.
  57. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۶-۲۳۷.
  58. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۸.
  59. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۹.
  60. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۳۹-۲۴۰.
  61. ۶۱٫۰ ۶۱٫۱ ۶۱٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۰.
  62. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۰-۲۴۱.
  63. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۱-۲۴۲.
  64. ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ ۶۴٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۲.
  65. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۴۲.
  66. ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ ۶۶٫۲ ۶۶٫۳ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۳.
  67. ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ ۶۷٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۴.
  68. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۴-۲۴۵.
  69. ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ ۶۹٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۵.
  70. ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ ۷۰٫۲ ۷۰٫۳ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۶.
  71. ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۶-۲۴۷.
  72. ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۴۷.
  73. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۳.
  74. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۴.
  75. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۵-۵۴.
  76. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۵.
  77. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۵-۵۶.
  78. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۶-۵۷.
  79. ۷۹٫۰ ۷۹٫۱ ۷۹٫۲ ۷۹٫۳ ۷۹٫۴ ۷۹٫۵ میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۷.
  80. ۸۰٫۰ ۸۰٫۱ میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۸.
  81. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۹-۵۸.
  82. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۵۹-۶۰.
  83. میرفخرایی ۱۳۸۳، ص. ۶۰.
  84. ۸۴٫۰۰ ۸۴٫۰۱ ۸۴٫۰۲ ۸۴٫۰۳ ۸۴٫۰۴ ۸۴٫۰۵ ۸۴٫۰۶ ۸۴٫۰۷ ۸۴٫۰۸ ۸۴٫۰۹ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۰.
  85. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۰-۲۵۱.
  86. ۸۶٫۰ ۸۶٫۱ ۸۶٫۲ ۸۶٫۳ ۸۶٫۴ ۸۶٫۵ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۱.
  87. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۱-۲۵۲.
  88. ۸۸٫۰ ۸۸٫۱ ۸۸٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۲.
  89. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۵۲-۲۵۳.
  90. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۳.
  91. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۳-۲۶۴.
  92. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۴.
  93. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۴-۲۶۵.
  94. ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ ۹۴٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۵.
  95. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۵-۲۶۶.
  96. ۹۶٫۰ ۹۶٫۱ ۹۶٫۲ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۶.
  97. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۶-۲۶۷.
  98. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۷.
  99. ۹۹٫۰۰ ۹۹٫۰۱ ۹۹٫۰۲ ۹۹٫۰۳ ۹۹٫۰۴ ۹۹٫۰۵ ۹۹٫۰۶ ۹۹٫۰۷ ۹۹٫۰۸ ۹۹٫۰۹ ۹۹٫۱۰ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۸.
  100. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۷-۲۶۸.
  101. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۸-۲۶۹.
  102. ۱۰۲٫۰۰ ۱۰۲٫۰۱ ۱۰۲٫۰۲ ۱۰۲٫۰۳ ۱۰۲٫۰۴ ۱۰۲٫۰۵ ۱۰۲٫۰۶ ۱۰۲٫۰۷ ۱۰۲٫۰۸ ۱۰۲٫۰۹ ۱۰۲٫۱۰ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۹.
  103. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۶۲-۴۶۴.
  104. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۶۴.
  105. فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۶۴-۴۶۵.
  106. ۱۰۶٫۰ ۱۰۶٫۱ ۱۰۶٫۲ دریایی ۱۳۸۳، ص. ۳۷.
  107. ۱۰۷٫۰ ۱۰۷٫۱ ۱۰۷٫۲ ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۹۶.
  108. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۳-۲۷۴.
  109. ۱۰۹٫۰ ۱۰۹٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۴.
  110. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۵.
  111. ۱۱۱٫۰ ۱۱۱٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۳.
  112. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۱.
  113. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۱-۲۷۲.
  114. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۲.
  115. ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۹۷.
  116. دانشنامه جهان اسلام، ذیل تاریخ طبرستان
  117. مشکور ۱۳۶۹، ص. ۱۳–۱۱.
  118. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۷-۲۷۸.
  119. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۶-۲۷۷.
  120. ۱۲۰٫۰ ۱۲۰٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۹.
  121. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۷۷.
  122. ۱۲۲٫۰ ۱۲۲٫۱ فرای ۱۳۸۸، ص. ۴۶۱.
  123. ۱۲۳٫۰ ۱۲۳٫۱ ویدن‌گرن ۱۳۸۷، ص. ۸۹۸.
  124. آهنچی ۱۳۹۳.
  125. جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۰-۲۶۱.
  126. ۱۲۶٫۰ ۱۲۶٫۱ جعفری دهقی ۱۳۹۱، ص. ۲۶۱.
  127. شیپمان ۱۳۹۰، ص. ۱۰.

منابع[ویرایش]

  • Adhami, Siamak (2010). "PAIRIKĀ". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • Bosworth, C. Edmund (2004). "ḤODUD AL-ʿĀLAM". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Vol. XII. p. 417-418. Retrieved 25 May 2023.
  • Cantera, Alberto (2015). "AVESTA ii. Middle Persian Translations". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • Cereti, Carlo G (2014). "ŠKAND GUMĀNĪG WIZĀR". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • CERETI, C. G (2011). "KĀR-NĀMAG Ī ARDAŠĪR Ī PĀBAGĀN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۱۵. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۵۸۵–۵۸۸. Retrieved 12 May 2023.
  • Cereti, Carlo G (2009). "MIDDLE PERSIAN LITERATURE i. PAHLAVI LITERATURE". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 16 October 2012.
  • Daryaee, Touraj (2008). "ŠAHRESTĀNĪHĀ Ī ĒRĀNŠAHR". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • De Waele, An. "SASANIAN WALL PAINTING". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Retrieved July 20, 2009.
  • Elman, Yaakov (2010). "RABBINIC LITERATURE and MIDDLE PERSIAN TEXTS". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • Gignoux, Philippe (1996). "DĒNKARD". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۷. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۲۸۴–۲۸۹. Retrieved 25 May 2023.
  • Gignoux, Philippe (1987). "ARDĀ WĪRĀZ". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۲. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۳۵۶–۳۵۷. Retrieved 25 May 2023.
  • Gignoux, Philippe (2005). "ZĀDSPRAM". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 20 September 2016.
  • G. Herrmann and V. S. Curtis, “SASANIAN ROCK RELIEFS,” Encyclopædia Iranica, online edition, 2002, available at http://www.iranicaonline.org/articles/sasanian-rock-reliefs (accessed on 1۶ اوت ۲۰۱۷).
  • Huyse, Philip (2006). "IRAN viii. PERSIAN LITERATURE (1) Pre-Islamic". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XIII. p. 410-414. Retrieved 30 December 2012.
  • Latham, J. Derek (1998). EBN AL-MOQAFFAʿ, ABŪ MOḤAMMAD ʿABD-ALLĀH RŌZBEH (به انگلیسی). Vol. VIII. p. 39-43. Retrieved 30 December 2012.
  • Luschey, H (1986). "ARDAŠĪR I ii. Rock reliefs". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 11 August 2011.
  • Malandra, William W (2006). "VENDĪDĀD". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • MacKenzie, D. Neil (1990). "BUNDAHIŠN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۴. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۵۴۷–۵۵۱. Retrieved 25 May 2023.
  • Macuch, Maria (2017). "MĀDAYĀN Ī HAZĀR DĀDESTĀN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 16 October 2017.
  • Schindel, Nikolaus (2016). "SASANIAN COINAGE". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 20 September 2016.
  • Shahbazi, A. SH (2004). "HISTORIOGRAPHY ii. PRE-ISLAMIC PERIOD". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۱۲. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۳۲۵–۳۳۰. Retrieved 25 May 2023.
  • Skjærvø, Prods Oktor (2012). "Kartir". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XV. p. 608-628.
  • Sundermann, Werner (2006). "BELLES LETTRES i. SASANIAN IRAN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 25 May 2023.
  • Tafażżolī, Aḥmad (1993). "DADESTAN Ī MENOG Ī XRAD". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۶. New York: Bibliotheca Persica Press. p. ۵۵۴–۵۵۵. Retrieved 12 May 2023.
  • Thomson, Robert W (1998). "EŁIŠĒ". ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Vol. VIII. p. 365-366. Retrieved 12 May 2023.

مطالعه بیشتر[ویرایش]