زیگموند فروید - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

زیگموند فروید
فروید در سال ۱۹۲۱
نام هنگام تولدزیگیسموند (زیگموند) شلومو فُروید
زادهٔ۶ مهٔ ۱۸۵۶
پریبور، جمهوری چک
درگذشت۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ (۸۳ سال)
لندن، بریتانیا
ملیتاتریشی
محل تحصیلدانشگاه وین
شناخته‌شده برایروانکاوی
همسر(ها)مارتا برنیز
جایزه(ها)جایزه ادبی گوته (۱۹۳۰)
پیشینه علمی
شاخه(ها)عصب‌شناسی
روان‌درمانی
روانکاوی
تأثیر گرفته ازارسطو، برنتانو، برویر، داروین، داستایفسکی، اسپینوزا، گوته، هکل، کانت، شلینگ، مایر، نیچه، افلاطون، شوپنهاور، شکسپیر، سوفوکل، لوبون، ساد
تأثیر گذار برآنا فروید، برنایز، آدلر، یونگ، رانک، کلاین، وینیکات، بیون، رایش، لاکان، فروم، آدورنو، مارکوزه، دلوز، برتون، دالی، رولان، ژیژک
امضاء

زیگموند فروید (به آلمانی: Sigmund Freud, تلفظ آلمانی: [ˈzi:kmʊnt ˈfʁɔʏ̯t] نام در زمان تولد: زیگیسموند شلومو فروید، ۶ مهٔ ۱۸۵۶ – ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) عصب‌شناس برجسته اتریشی و بنیانگذار دانش روانکاوی، به‌عنوان یک روش درمانی در روان‌شناسی بود. فروید از تاثیرگذارترین شخصیت‌های اوایل قرن بیستم بود.

فروید در سال ۱۸۸۱ از دانشگاه وین، پذیرش گرفت و سپس، در زمینه‌های اختلالات مغزی و گفتاردرمانی و شناخت بیماری نادرِ آروشا کالبدشناسی اعصاب میکروسکوپی، در بیمارستان عمومی وین، آغاز به پژوهش کرد. او به‌عنوان استاد دانشگاه در رشته نوروپاتولوژی، در سال ۱۸۸۵ منصوب شده و در سال ۱۹۰۲ به‌عنوان پروفسور، شناخته شد. در ایجاد روانکاوی و روش‌های بالینی برای روبرو شدن با دانش آسیب‌شناسی روانی از راه گفتگو میان بیمار و روانکاو، فروید فنونی را مانند به‌کارگیری تداعی آزاد (به روشی گفته می‌شود که در آن بیمار هر آنچه را به ذهنش خطور می‌کند، بیان می‌نماید) و همچنین کشف انتقال (انتقال به معنای آن است که مراجع با درمان گر خود مانند یکی از افراد مهم دوران کودکی اش برخورد می‌کند به عبارت دیگر احساسات و هیجان‌هایی را که نسبت به ابژهٔ مهمی مانند پدر و مادر داشته به درمان گر خود منتقل می‌کند). همچنین روش روان‌شناسی تحلیلی یا پویا راارائه کرد. بازتعریف فروید از تمایلات جنسی که شامل اشکال نوزادی هم می‌شد به او اجازه داد که عقده ادیپ (احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود) را به‌عنوان اصل مرکزی نظریه روانکاوی درآورد. تجزیه و تحلیل او از خود و رویاهای بیمارانش به‌عنوان یک آرزوی تحقق یافته او را به یک مدل برای تجزیه و تحلیل نشانه‌های بالینی و سازوکار سرکوب رسانید و همچنین برای گسترش نظریه خود مبنی بر اینکه ناخودآگاه یک مرکز برای ایجاد اختلال در خودآگاه است از آن استفاده کرد. فروید وجود زیست مایه (لیبیدو) را قطعی می‌دانست (به نظر او لیبیدو انرژی روانی -جنسی است. منبع آن اروس یعنی مجموع غرایز زندگی است. لیبیدو با مرگ می‌جنگد و می‌کوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این نیرو را شهوت نیز می‌نامند. زیست‌مایه بیش از هر چیز معنای جنسی دارد)[۱][۲]
سوءتفاهم بسیاری در مورد بیشتر مفاهیم فرویدی وجود دارد، از جمله مفهوم «لیبیدو» که با شهوت یکی دانسته شده‌است یعنی «به فروید این‌طور نسبت می‌دهند که گویی او همه چیز را بر اساس سکس می‌دانسته‌است»[۳] درحالی‌که فروید «به جای واژه عرفانی و شاعرانه عشق، واژه فنی‌تر و حرفه‌ای‌تر سکسوالیته را انتخاب کرد»[۴] «در حقیقت او بارها اعلام کرده که واژه‌های عشق، سکسوالیته، erotisme و Eros را معادل یکدیگر به‌کار می‌برد. liebe فرویدی معنای عشق، اشتیاق و ژویی سانس را در یک واژه داراست.»[۴]
انتقال یکی دیگر از مفاهیمی است که مورد سوءتفاهم واقع شده‌است. «فروید کشف کرد که سمپتوم به کمک انتقال قابل روانکاوی می‌شود. او همچنین کشف کرد که انتقال موتور روانکاوی و در عین حال سدی برای آن است. انتقال یک عشق است، یک عشق واقعی و هیچ عشق واقعی در صدد دست یافتن به دانش نیست. کار انتقال این است که چیزی برای تعبیر روانکاو باقی بگذارد.»[۵]

آغاز کودکی و تحصیل[ویرایش]

فروید در خانواده‌ای یهودی گالیسی در شهر موراویا بخشی از جمهوری چک متولد شد. وی نخستین فرزند خانواده از هشت فرزند بود.[۶] پدرش یاکوب فروید (۱۸۱۵–۱۸۹۶) تاجر پشم بود و از نخستین ازدواجش دو پسر داشت: امانوئل (۱۸۳۳–۱۹۱۴) و فیلیپ (۱۸۳۶–۱۹۱۱). خانواده یاکوب از یهودی‌های حسیدی بودند، هرچند که خود یاکوب آدمی سنتی نبود. او در مطالعه تورات مشهور بود. او و مادر زیگموند در ۱۹ سالگی به‌عنوان همسر سوم توسط خاخام یهودی ایزاک مانهایمر در تاریخ ۲۹ ژوئیه ۱۸۵۵ عقد کردند. آن‌ها مشکلات اقتصادی داشتند و هنگامی زیگموند متولد شد، در یک اتاق اجاره‌ای در خانه یک قفل‌ساز در شهر اشلاساگاسا زندگی می‌کردند.[۷] او با یک پرده نازک که به دور بدنش پیچیده شده بود از رحم مادر بیرون آمد که مادرش این را نشانه خوبی برای آینده پسرش می‌دانست.[۸]

محل تولد فروید

در ۱۸۵۹ خانواده فروید فرایبرگ را ترک کردند برادران ناتنی فروید به شهر منچستر در انگلستان مهاجرت کردند که موجب جدایی میان فروید و پسر امانوئل که همبازی فروید بود شد[۹] پدر فروید زن و دو فرزند خود را (خواهر فروید آنا متولد ۱۸۵۸ و برادرش یولیوس در کودکی مرده بودند) نخست به لایپزیگ و در سال ۱۸۶۰ به وین برد در وین بود که چهار خواهر (روسا، ماری، آدولفین و پاولا) و یک برادر، الکساندر، فروید متولد شدند در سال ۱۸۶۵ فروید نه ساله وارد Leopoldstädter Kommunal-Realgymnasium که یک دبیرستان ممتاز بود، گشت. او ثابت کرد که یک دانش‌آموز برجسته است و با افتخار در سال ۱۸۷۳ از مچورا فارغ‌التحصیل شد، او عاشق ادبیات بود و در زبان‌های آلمانی، ایتالیایی، فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی، عبری، لاتین و یونانی تخصص داشت.[۱۰] فروید، ویلیام شکسپیر را در طول عمرش تنها به زبان انگلیسی می‌خواند و به عقیده برخی‌ها درک او از روان‌شناسی به خواندن نمایشنامه‌های شکسپیر برمی‌گردد.[۱۱] فروید در سن ۱۷ سالگی وارد دانشگاه وین شد. او می‌خواست حقوق بخواند اما به دانشکده پزشکی پیوست؛ جایی که مطالعات او شامل فلسفه زیر نظر فرانتس برنتانو فلسفه زیر نظر ارنست بروک و جانورشناسی زیر نظر استاد داروینیستی به نام کارل نوئل بود.[۱۲] در سال ۱۸۷۶ فروید چهار هفته را در ایستگاه پژوهش‌های جانورشناسی نوئل در تریست به پژوهش و تشریح بی‌نتیجه هزاران مار ماهی برای یافتن اندام تناسلی نر در آن‌ها گذراند[۱۳] وی با درجه دکترا در سال ۱۸۸۱ فارغ‌التحصیل شد.

شغل و ازدواج[ویرایش]

در سال ۱۸۸۲ فروید کار پزشکی خود را در درمانگاه روان‌پزشکی تئودور ماینرت در بیمارستان عمومی وین آغاز کرد. او در سال ۱۸۸۶ از کار در بیمارستان استعفاء داد و به‌صورت خصوصی در رشته اختلالات عصبی تخصص گرفت و در همان سال با مارتا برنایز نوه ایساک برنایز یک خاخام ارشد در هامبورگ ازدواج کرد. این زوج دارای شش فرزند بودند: ماتیلد متولد ۱۸۸۷، ژان مارتین متولد ۱۸۸۹، اولیور متولد ۱۸۹۱، ارنست متولد ۱۸۹۲، سوفی متولد ۱۸۹۳و آنا متولد ۱۸۹۵.

کارل گوستاو یونگ شایعه رابطهٔ فروید با خواهر زنش را پخش کرد. مینا برنایز در سال ۱۸۹۶ پس از مرگ نامزدش به خانه فروید در شاره ۱۹ برگاس نقل مکان کرده بود. بررسی سوئیس هتل لانگ در سال ۲۰۰۶ نشان می‌دهد که فروید در مورخه ۱۳ اگوست ۱۸۹۸ در آنجا با یک خانم که زنش نبوده‌است اقامت داشته‌است. سپس توسط شماری از پژوهشگران دربارهٔ فروید درستی شایعات تا حدودی مورد تأیید واقع شد. پیتر گی که پیش‌تر در مورد این شایعات تردید داشت نظر خود را عوض کرد و احتمال وجود رابطه میان آن دو را تأیید کرد.[۱۴] بر اساس پژوهش‌های تاریخی و تحلیل نوشته‌های مربوط به فروید پیتر جی به این نتیجه رسید که در طی رابطه این دو، برنایز یک سقط جنین داشته‌است.[۱۵] فروید در ۲۴ سالگی آغاز به سیگار کشیدن کرد نخست سیگار عادی می‌کشید و سپس آن را به سیگار برگ تبدیل کرد او باور داشت سیگار ظرفیت او را برای کار بالا می‌برد و او مهار بیشتری روی خود دارد به رغم هشدارهای همکارش ویلیام فیلیس او همچنان سیگاری باقی ماند و در نهایت دچار سرطان سقف دهان شد[۱۶] در سال ۱۸۹۷ به فیلیس پیشنهاد داد که اعتیاد به تنباکو جایگزینی برای استمناء می‌باشد.[۱۷]

فروید

فروید به شدت استاد فلسفه خود را تحسین می‌کرد؛ برنتانو که صاحب نظریه ادراک و درون نگری و همچنین نظریه لیپس، یکی از نظریه پردازان اصلی معاصر در مفاهیم ناخودآگاه و همدلی بود.[۱۸] برنتانو در کتابش که در سال ۱۸۷۴ با نام روان‌شناسی از دیدگاه تجربی منتشر شد امکان وجود ناخودآگاه را مورد بحث قرار داد. اگر چه برنتانو وجود ناخودآگاه را رد کرده‌است اما مباحثی که او مطرح کرد به فروید در این باره کمک کرد.[۱۹] فروید از نوشته‌های چارلز داروین و ادوارد فون هارتمن (فلسفه ناخودآگاه) استفاده کرد.[۲۰]

توسعهٔ روانکاوی[ویرایش]

در ماه اکتبر سال ۱۸۸۵ فروید به پاریس رفت تا در یک فلوشیپ سه-ماهه با ژان-مارتن شارکو، که یک نورولوژیست مشهور بود و در مورد خواب و هیپنوتیزم پژوهش می‌کرد، شرکت کند. او سپس از این تجربه به‌عنوان کاتالیزوری برای سوق دادن وی به سمت علم آسیب‌شناسی روانی و کاری با درآمد و بازار کار کمتر در پژوهش‌های عصب‌شناسی یاد می‌کند[۲۱] شارکو متخصص در مطالعات بیماری هیستریا و اساکنون افراد برای هیپنوتیزم شدن بود که به‌طور معمول بر روی بیماران مختلف در حضور حضار روی صحنه نشان می‌داد.

از هنگامی که فروید در سال ۱۸۸۶ کلینیک خصوصی خود را در شهر وین تأسیس کرد، آغاز به به‌کارگیری فن هیپنوتیزم در درمان‌های بالینی خود کرد. او از رویکرد و فن همکار خود، جوزف بروئر، استفاده کرد که روش آن با هیپنوتیزمی که در روش فرانسوی آموخته بود متفاوت بود از آن جهت که در این روش از تلقین استفاده نمی‌شد. درمان یکی از بیمار به‌خصوص بروئر باعث دگرگونی کار بالینی فروید شد. بیماری که با نام «آنا او» توصیف شده‌است، بیماری بود که از او دعوت شد جهت شرح نشانه‌های بیماری‌اش هنگامی که تحت هیپنوتیزم بود صحبت کند. در طول زمانی که بیمار در این حالت مشغول توصیف علایم بیماری‌اش بود، در هنگامی که بیمار خاطرات آسیب‌زای گذشته را که باعث به‌وجود آمدن بیماری‌اش شده بودند به یاد می‌آورد، از شدت نشانه‌های بیماری‌اش کاسته شد.

عدم یکپارچگی نتایج درمان‌های بالینی فروید نخست او را بر آن داشت که از به‌کارگیری فن هیپنوتیزم دست بکشد، و به این نتیجه برسد که اگر بیمار را تشویق کند تا آزادانه صحبت کند بدون آنکه جلوی خود را بگیرد یا خود را سانسور کند و در مورد هر چه که به ذهنش می‌آید به راحتی صحبت کند، در بهبود نشانگان بیماری روانی‌اش بیشتر کمک می‌کند. به همراه به‌کارگیری این شیوه که آن را «تداعی آزاد» نامید، فروید متوجه شد که رویاهای بیماران نیز به نحو ثمربخشی می‌تواند آنالیز شود تا بتواند ساختار پیچیدهٔ ناخودآگاه را و سرکوب روانی را که منشأ بیماری روانی است نشان دهد. در حدود سال‌های ۱۸۹۶ بود که او دیگر از لفظ روان‌کاوی برای توضیح شیوهٔ جدید درمان بالینی و نظریات خود استفاده می‌کرد.[۲۲]

«او»، «من»، «من برتر»[ویرایش]

از دید فروید، روان شامل سه حوزه است: «او»،[یادداشت ۱] «من»،[یادداشت ۲] و «منِ برتر».[یادداشت ۳]

«او» مهم‌ترین حوزهٔ روان است. آگاهی اندکی که دربارهٔ آن داریم از مطالعهٔ رؤیا و اختلالات روانی به‌دست آمده‌است، حوزهٔ «او» کانون غرایز و شورهای ابتدایی و بخشی از میراث حیوانی انسان است. «او» دارای ذاتی بهیمی و جنسی است و از آگاهی برکنار. هرچه موروثی و مادرزاد است در حوزهٔ «او» می‌گنجد، و او کور و بی‌بصیرت است و هدفی جز خرسندی کام‌ها و هوس‌ها ندارد و دورنگر و فرجام‌اندیش نیست و، به‌قول توماس مان، نیکی و بدی و اخلاق نمی‌شناسد. کودک نوزاد تجسم «او»ست، اما در جریان رشد کودک بهره‌ای از «او» به‌صورت «من» درمی‌آید. براثر آن، کودک به‌جای کام‌جویی بی‌بندوبار به مقتضیات واقعی نیز توجه می‌کند. پس اصل واقعیت در برابر اصل لذت پدیدار می‌شود. «من» نسبت‌به جهان پیرامون اورگانیسم هوشیار است و می‌داند که اگر «او» را زنجیر نکند، قادر به حفظ زندگی ارگانیسم نخواهد بود. «من» توقعات بی‌پایان «او» را با قیود جهان بیرونی آشتی می‌دهد. از این‌رو، «من» در حکم بازبین یا سانسورچی‌ای است در برابر «او» و می‌کوشد «او» را با واقعیت همساز گرداند، زیرا آگاه است که اگر کام‌های «او» سرکوب و مقید و محدود نشوند، اورگانیسم به‌خطر می‌افتد و حتی به‌هلاکت می‌رسد. هر زمان که میان «او» و «من» ستیزه درگیرد، اورگانیسم دستخوش پریشانی می‌گردد و روان‌نژندی و روان‌پریشی روی می‌نماید.[۲۳]

«من برتر» یا «من آرمانی» همانا وجدان اخلاقی است و، به‌گفتهٔ بریل،[یادداشت ۴] نمودار والاترین مرحلهٔ تکامل انسان است. قوانین اخلاقی و محرماتی که والدین یا جانشینان ایشان به کودک تحمیل می‌کنند، به «من برتر» می‌انجامد. وجدان صرفاً زادهٔ رشد «من برتر» است. «من برتر» پیوسته با «او» می‌ستیزد و «من» این ستیزه را داوری می‌کند. در هر زمان که «او» و «من برتر» با یکدیگر هماهنگ باشند، الزاماً ارگانیسم با محیطش سازگار است و زندگی برایش آسان و خوشایند. اما اگر «او» سر به طغیان بردارد و از جانب «من» نیز مخالفتی نبیند، «من برتر» رنجور می‌شود و احساس گناه یا عذاب بر اورگانیسم دست می‌یابد.[۲۴]

لیبیدو[ویرایش]

یکی دیگر از مفاهیم فرویدی مفهوم لاتینی لیبیدو[یادداشت ۵] یا شهوت است. لیبیدو نیرویی روانی است و دارای ذاتی جنسی. «او» سرشار از لیبیدو یا شور جنسی است. در قاموس فروید «شور جنسی» معنایی وسیع‌تر از معنی متعارف این کلمه دارد. به‌سخن دیگر، فروید همهٔ فعالیت‌های انسانی را معلول لیبیدو و، در نتیجه، جنسی می‌داند. به‌اقتضای لیبیدو یا شور جنسی، خردسالان از مکیدن انگشت و پستانک و دفع پنجال لذت می‌برند و سالمندان تن به روابط جنسی بهنجار یا نابهنجار می‌دهند. مکانیسم‌های دفاعی اورگانیسم سبب می‌شوند که در مواردی لیبیدو از مسیر متعارف طبیعی انحراف جوید و در مسیرهایی جامعه‌پسند بریزد. فرهنگ گرانمایهٔ انسانی ــ علوم و هنرها و قوانین و ادیان ــ چیزی جز تجلیات غیرمتعارف لیبیدو نیست. مفهوم لیبیدو فروید را بر آن داشت تا همهٔ مناسبات انسانی، حتی پیوند فرزند و والدین، را امری جنسی بینگارد و همین رأی جنجالی عظیم برانگیخت. بنا بر رأی او، هرنوزادی در آغاز براثر مکیدن پستان مادر کامروا می‌گردد و، از این‌رو، به مادر وابسته می‌شود. سپس نوزاد نرینه به مادر علاقه‌ای جنسی می‌یابد و از رقیب خود، پدر، نفرت می‌یابد. اما نوزاد مادینه به پدر مهر می‌ورزد و با مادر رقابت و دشمنی می‌کند. به‌بیان دیگر، هم پسر و هم دختر در چنگال عواطفی پیچیده و مزاحم گرفتار می‌شوند و روان‌هایشان دچار عقده می‌گردد. از مادردوستی و پدرستیزیِ پسر عقده ادیپ و از پدردوستی و مادرستیزی دختر عقده الکترا می‌زاید.[یادداشت ۶] این دو عقده میراثی‌اند که از انسان‌های نخستین برای ما مانده‌اند: در سپیده‌دم زندگی انسان، جوان ابتدایی از اقتدارات و امتیازات پدر خود، خداوندگار خانواده، به رشک افتاد و چون فرصت یافت، بر وی شورید و او را کشت و بر مادرش تسلط یافت و یکه‌تاز گردید. اما خاطرات پدر روانش را به درد انداخت. پس به جبران پدرکشی برخی از خوشی‌ها را بر خود حرام گردانید و تن به قیودی داد و با این محرمات و قیود جامعه و فرهنگ کنونی را پدیدآورد. فروید در کتاب توتم و تابو نشان داد که همهٔ جلوه‌های فرهنگ انسانی از روابط خانوادگی زاده می‌شوند و علم و هنر و افسانه و دین و خرافات از عقده‌های کودکی برمی‌خیزند. وی از معاینه و معالجهٔ صدها بیمار بدین نتیجه رسید که غریزهٔ جنسی بیش از غرایز دیگر در شخصیت مؤثر است. اما این غریزه و سایر غرایز در بسا موارد با مقتضیات محیط سازگار نیستند. پس «من برتر» در برابرشان می‌ایستد و کام‌های غریزی را از خطهٔ روانِ آگاه به خطهٔ روانِ ناآگاه پس می‌راند. بدین ترتیب، کام‌های وازده پدید می‌آیند. این کام‌ها بدان سبب که نمی‌توانند به خطهٔ روان آگاه بتازند و تحقق یابند، در اعماق روان جنب‌وجوش می‌کنند و موجب اختلالات خفیف و شدید گوناگون می‌شوند. وظیفهٔ روان‌کاو است که بیمار را به ریشه‌های اختلالات خود، یعنی کام‌های وازَده، برساند. فقط مشکل اینجاست که چون کام‌های وازده ناخوشایندند، بروزشان برای بیمار دردناک است و، برای همین، بیمار در برابر روان‌کاو مقاومت می‌کند و وازدگی‌های خود را به‌سهولت بروز نمی‌دهد. فروید برای درهم‌شکستن این مقاومت روانی بیمار از روش تداعی آزاد استفاده می‌کرد، روشی که در آن بیمار را در اتاقی نیم‌روشن می‌خوابانید و برخی از نکته‌های مهم زندگی او را، که احتمالاً به بیماری‌اش مربوط بودند، بر زبان می‌آورد و از او می‌خواست که بدون هیچ‌گونه مقاومتی هرچه براثر شنیدن آن نکات از خاطرش می‌گذرد را بیان کند. این کار بارها تکرار می‌شد و سرانجام پرده از وازدگی‌های بیمار برمی‌داشت و روان‌کاو و بیمار را به منشأ بیماری می‌رسانید.[۲۵]

غریزهٔ مرگ در کنار غریزهٔ جنسی[ویرایش]

فروید در اواخر عمر در جهان‌بینی خود دست برد و موضوع غریزهٔ مرگ را پیش کشید. احتمالاً، فجایع جنگ جهانی دوم و مرارت‌هایی که گریبان‌گیر خانوادهٔ او شده بود وی را بر آن داشت که سلطهٔ بی‌کران رانهٔ جنسی را انکار و اعتقاد کند که اورگانیسم وابستهٔ دو رانه یا غریزه است: غریزهٔ جنسی[یادداشت ۷] و غریزهٔ مرگ. غریزهٔ جنسی یا غریزهٔ زندگی اورگانیسم را به حفظ و استمرار خود وامی‌دارد، و غریزهٔ مرگ آن را به انحلال می‌کشاند. در عرصهٔ روان، ستیز دامنه‌داری میان این دو نیرو درمی‌گیرد و این ستیز، که الزاماً به غلبهٔ نهایی غریزهٔ مرگ می‌انجامد، علت دگرگونی‌های روانی و آفرینندهٔ شخصیت ماست. برخی از گرایش‌های ما، چون مهربانی و انسان‌دوستی، براثر استیلای موقت غریزهٔ جنسی بر غریزهٔ مرگ پدید می‌آیند، و برخی دیگر، مانند آزاردوستی (سادیسم) و سبعت‌طلبی و جنگجویی، از تفوق غریزهٔ مرگ می‌زایند.[۲۶]

در سال ۱۹۲۶

مبارزه با سرطان[ویرایش]

فروید

در فوریه ۱۹۲۳، فروید سرطان لکوپلاکیا گرفت، یک توده سرطانی در دهان او شناسایی شد. فروید نخست این مسئله را به صورت راز نگه داشته، اما در آوریل ۱۹۲۳ اوارنست جونز را در جریان گذاشت، اوارنست جونز به او گفت که توده برداشته شده‌است. فروید با متخصص پوست ماکسیمیلیان اشتاینر مشورت کرد، که به او توصیه کرد سیگار را ترک کند اما در مورد جدی بودن سرطان او به وی چیزی نگفت و اهمیت آن را بیان نکرد. فروید سپس به دیدن فلیکس دویچ که سرطان او را تهاجمی تشخیص داده بود رفت، او برای این تشخیص از واژهٔ نامطلوب یا " لکوپلاکیای بد " به جای epithelioma استفاده می‌کرد. دویچ به فروید توصیه کرد برای جلوگیری از رشد سرطان سیگار را ترک کند. فروید توسط یک متخصّص گوش-حلق-بینی، مارکوس هایِک، که صلاحیتش پیش‌تر توسط فروید زیر سؤال برده شده بود، تحت درمان قرار گرفت. هایک عمل جراحی غیرضروری خارج از درمانگاه در بخش سرپایی درمانگاهِ خود روی فروید انجام داد. فروید پیش و پس از عمل دارای خون‌ریزی شدیدی بود و به سختی از مرگ جان سالم به دربرد. فروید پس از عمل مرتباً توسط دویچ ویزیت می‌شد. دویچ متوجه شد که عمل‌های پسین نیز باید انجام بگیرد، اما از گفتن آن به فروید خودداری می‌کرد، چراکه فکر می‌کرد فروید اگر بداند سرطان او وخیم شده دست به خودکشی می‌زند.[۲۷]

مرگ[ویرایش]

در میانه سپتامبر ۱۹۳۹ سرطان سقف دهان فروید باعث درد فزایندهٔ شدیدی برای او شد و به او اعلام شد که غیرقابل عمل جراحی است. واپسین کتابی که وی خواند، چرم ساغری اثر بالزاک، بود. چند روز بعد، او پیش پزشکش رفت. دوست و همکار او، ماکس شِوِر، ابعاد بیماری او را برای او توضیح داده بود. فروید: «تو قرارداد ما را به‌خاطر داری؛ هنگامی که زمانش رسید من را تنها نگذاری. اکنون چیزی به‌جز زجر باقی نمانده و اصلاً منطقی نیست.» هنگامی که شور خاطرنشان کرد که قرارشان یادش نرفته، فروید گفت که ممنونم، و سپس با آنا دربارهٔ آن صحبت کرد و گفت که اگر آنا فکر می‌کند که کار درستی است کار را پایان دهد. آنا فروید می‌خواست که مرگ پدرش را به تعویق بیندازد، اما شور او را متقاعد کرد که زنده نگه‌داشتن فروید بی‌فایده است، و بالاخره در تاریخ‌های ۲۱ و ۲۲ سپتامبر تزریق دوزهای معینی از مرفین باعث مرگ فروید در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ شد.[۲۸]

گلدان حاوی خاکستر فروید و همسرش

سه روز پس از مرگ فروید، جسد او در شمال لندن سوزانده شد. سخنرانی مراسم تشییع جنازه توسط ارنست جونز و نویسندهٔ اتریشی، اشتفان تسوایگ ایراد شد سپس خاکستر فروید به پایه‌ای که توسط پسرش ارنست برای گلدان عتیقه‌ای که فروید از پرنس بناپارت دریافت کرده بود و آن را سال‌ها در اتاق مطالعه خود در وین داشت طراحی شده بود تبدیل شد پس از اینکه همسر فروید در سال ۱۹۵۱ مرد خاکستر او هم در این گلدان گذاشته شد.[۲۹]

تأثیر[ویرایش]

جهان‌بینی فروید در داستان‌پردازی و شاعری و نمایش‌نامه‌نویسی نیز انعکاس یافته‌است. برنارد دو وتو[یادداشت ۸] می‌گوید که هیچ دانشمندی در هیچ عصری اثری چنین عمیق بر ادبیات نگذاشته‌است. پیکرتراشی و پیکرنگاری و هنرهای دیگر هم از سیطرهٔ او برکنار نمانده‌اند. رابرت همیلتن[یادداشت ۹] می‌گوید که او روان‌شناسی را برپایگاه شایستهٔ خود استوار ساخت.[۳۰] فردریک ورتام، روان‌پزشک آمریکایی، گفته‌است: «باید درنظر داشت که فروید مطالعهٔ شخصیت و بیماری‌های روانی را از سه جهت دگرگون ساخت: اولاً، با منطق علوم طبیعی به‌مطالعهٔ فرایندهای روانی پرداخت و روان ناآگاه (ناخودآگاه) را شناخت و روشی برای کاوش آن ابداع کرد. ثانیاً، برخلاف روان‌پزشکان پیشین، که به پیشینه و مخصوصاً حوادث دوران کودکی بیمار توجهی نمی‌کردند، فروید مطالعهٔ حوادث کودکی را برای تشخیص و معالجهٔ بیماری لازم دانست. ثالثاً، اهمیت غریزهٔ جنسی را دریافت و پی برد که کودکان زندگیی جنسی دارند و، بالاتر از این، غریزهٔ جنسی در طی زندگی از مراحلی می‌گذرد و به‌صورت‌های گوناگون درمی‌آید.[۳۱]

تنسلی[یادداشت ۱۰] ضمن خطابه‌ای که در انجمن سلطنتی لندن ایراد کرد چنین نظر داده‌است: «اکتشافات فروید ماهیتی انقلابی دارند. فروید به کاوش خطهٔ نامکشوف ذهن انسانی (ناخودآگاه) همت گمارد. پیش از او کسی این خطه را نمی‌شناخت و تجلیات روان ناآگاه به‌سبب قاهرترین تعصبات بشری یا اساساً مورد غفلت بودند یا شناخت‌ناپذیر و پست و انحرافی به‌شمار می‌رفتند و کسی وجود آن را نمی‌پذیرفت. فروید بود که واقعیت روان ناآگاه را قبول کرد و در کشف آن کوشید.»[۳۲]

وینفرد اوورهولسر[یادداشت ۱۱] پیش‌بینی کرده که صدسال بعد فروید را در شمار کوپرنیک و نیوتون و مردان دیگری که درهای نویی بر اندیشهٔ انسانی گشودند خواهند آورد. بی‌گمان، در عصر ما هیچ‌کس به‌قدر فروید به دریافت فعالیت ذهن نایل نیامده است.»[۳۳]

ایده‌ها[ویرایش]

آغاز کار

فروید مطالعات خود را در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه وین در سال ۱۸۷۳ آغاز کرد. او تقریباً ۹ سال در آنجا تحصیل کرد. وی به پژوهش‌های فیزیولوژی عصبی و مخصوصاً در رابطه با پژوهش در مورد اندام جنسی مارماهی و دستگاه عصبی ماهی علاقه داشت.[۳۴]

کوکائین[ویرایش]

فروید به‌عنوان یک پزشک و عصب‌شناس، از مصرف‌کنندگان کوکائین و از طرفداران آن به‌عنوان محرک و مسکن بود. او باور داشت کوکائین درمان بسیاری از مشکلات ذهنی و فیزیکی است و در مقاله‌اش با عنوان «در کوکا»[۳۵] در ۱۸۸۴، فضایلش را برشمرده است. میان سال‌های ۱۸۸۳ و ۱۸۸۷، چندین مقاله برای تجویز دارویی کوکائین نوشت از جمله به‌کارگیری آن در درمان افسردگی به‌عنوان داروی ضدافسردگی. او به صورتی بسیار حساب شده از کنار اولویت‌های پزشکی این ماده که می‌توانست در بی‌حسی موضعی کاربرد داشته باشد و در حالی‌که از آن‌ها آگاه بود، گذشت و به اشارتی گذرا بسنده کرد.[۳۶] (کارل کولر، همکار فروید در وین، به این تمایزگذاری فروید در مصارف کوکائین آگاه شد و یافته‌هایش در کاربرد داشتن این ماده برای بی‌حسی در جراحی حساس چشم را با جامعه پزشکی در میان گذاشت) فروید همین‌طور مصرف کوکائین را برای درمان اعتیاد به مرفین توصیه می‌کرد.[۳۷] او مصرف کوکائین را به دوستش ارنست فون فلیشل-مارکسو که به مورفین معتاد بود و از درد ناشی از عفونت حاد در اثر تزریق رنج می‌برد، توصیه کرد. فروید ادعا کرد اعتیاد دوستش ناگهان از میان رفته، در حالی‌که فلیشل هیچگاه اذعان نکرد که فروید در اشتباه بوده‌است. وضعیت فلیشل به صورت مسمومیت شدید ناشی از کوکائین تغییر کرد و پس از آن، دوباره مصرف مورفین را آغاز کرد و چند سال بعد، پس از متحمل شدن رنجی بسیار، درگذشت.[۳۸]

سپس مشخص شد کاربرد کوکائین برای بی‌حسی موضعی، یکی از مصارف امن آن است و گزارش‌های مبتنی بر مسمومیت در اثر کوکائین و اعتیادآور بودنش، به ممنوعیت مصرف آن در بسیاری از نقاط جهان منجر شد. این اتفاق، شهرت فروید را خدشه‌دار کرد.[۳۹]

پس از «دوره کوکائین»،[۴۰] فروید ترغیب کردن عموم به مصرف کوکائین را متوقف کرد اما خودش مصرف آن را در طول دهه ۱۸۹۰ و پیش از ترک کردن آن در ۱۸۹۶، برای درمان افسردگی، میگرن و التهاب بینی، ادامه داد.[۴۱]

تألیفات[ویرایش]

در سال ۱۹۰۵
  • تفسیر رؤیا (۱۹۰۰)
  • توتم و تابو (۱۹۱۳)
  • امر غریب (۱۹۱۹)، زیگموند فروید، مهرداد پارسا (مترجم)، ناشر: نشر شوند
  • روان‌شناسی گروه و تحلیل من (۱۹۲۱)
  • تمدن و ملالت‌های آن (۱۹۳۰)
    • تمدن و ملالت‌های آن، زیگموند فروید، محمد مبشری (مترجم)، ناشر: ماهی
    • تمدن و ناخشنودی‌های آن، زیگموند فروید، خسرو همایون پور (مترجم)، ناشر: امیرکبیر
    • ناخوشایندی‌های فرهنگ (تمدن و ناخرسندی‌های آن)، زیگموند فروید، امید مهرگان (مترجم)، ناشر: گام نو
  • اتوبیوگرافی (۱۹۲۵) (در فارسی: زندگی علمی من، ترجمه علیرضا طهماسب، نشر بینش نو)
  • بررسی رفتارهای جنسی
  • آسیب‌شناسی زندگی روزمره
  • موسی و یکتاپرستی
    • موسی و یکتاپرستی، زیگموند فروید، هورا رهبری (مترجم)، ناشر: فرهنگ صبا
    • موسی و یکتاپرستی، زیگموند فروید، صالح نجفی (مترجم)، ناشر: رخ داد نو
  • آینده یک پندار
  • روش تعبیر رؤیا، زیگموند فروید، محمود ساعتچی (مترجم)، محمد حجازی (مترجم)، ارژنگ امیری (ویراستار)، ناشر: جامی
  • مهم‌ترین گزارش‌های آموزشی تاریخ روانکاوی، زیگموند فروید، سعید شجاع شفتی (مترجم)، ناشر: ققنوس
  • اصول روانکاوی بالینی، زیگموند فروید، سعید شجاع شفتی (مترجم)، ناشر: ققنوس
  • آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره، زیگموند فروید، محمدحسین وقار (مترجم)، آراد ناسخیان (تحلیلگر) محمدحسین خسروانی (ویراستار)، ناشر: اطلاعات
  • توتم و تابو، زیگموند فروید، ایرج پورباقر (مترجم)، ناشر: آسیا
  • روان‌شناسی فراموشی (آسیب‌شناسی روانی در زندگی روزمره)، زیگموند فروید، مهوش قویمی (مترجم)، ناشر: علم
  • تعبیر خواب و بیماری‌های روانی، زیگموند فروید، ایرج پورباقر (مترجم)، ناشر: آسیا - ۱۳۸۲
  • مرگ (مجموعه مقالات)، فریدریش ویلهلم نیچه، هانس گئورگ گادامر، مارتین هایدگر، آلبر کامو، زیگموند فروید، ژاک دریدا، نوربرت الیاس، کارل گوستاو یونگ، دیوید هیوم، محمد صنعتی، ژان بودریار، آرتور شوپنهاور، ژیل دولوز، سنکا، فرانسیس بیکن، ارنست بکر، میشل دومونتی، ژرژ باتای، الی راگلند، مراد فرهادپور (مترجم)، داریوش آشوری (مترجم)، یوسف اباذری (مترجم)، محمدسعید حنایی کاشانی (مترجم)، خشایار دیهیمی (مترجم)، حسین پاینده (مترجم)، امیر احمدی آریان (مترجم)، شهریار وقفی‌پور (مترجم)، فرزین رضاعی (مترجم)، امید مهرگان (مترجم)، افشین جهاندیده (مترجم)، علی ملائکه (مترجم)، مهشید نونهالی (مترجم)، جواد گنجی (مترجم)، انوشیروان گنجی پور (مترجم)، مهیار آقایی (مترجم)، مهشید تاج (مترجم)، محمدعلی شهرکی (مترجم)، سامان توکلی (مترجم)، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
  • کاربرد تداعی آزاد در روانکاوی کلاسیک، زیگموند فروید، سعید شجاع شفتی (مترجم)، ناشر: ققنوس
  • گزارش تحلیلی یک مورد هیستری، زیگموند فروید، آرش امینی (مترجم)، ناشر: ارجمند
  • روانکاوی لئوناردو داوینچی، زیگموند فروید، پدرام راستی (مترجم)، ناشر: ناهید
  • دوازده مقاله انتخابی در روانکاوی کلاسیک (اورتودکس)، زیگموند فروید، شاهرخ علیمرادیان (مترجم)، ناشر: سورنا
  • پنج گفتار از زیگموند فروید، زیگموند فروید، هورا رهبری (مترجم)، پیتر گای (مقدمه)، ناشر: گام نو
  • پنج گفتار دربارهٔ روانکاوی، زیگموند فروید، حسن صفوی (مترجم)، ناشر: جامی
  • فراموشکاری، زیگموند فروید، حسن اکبریان طبری (مترجم)، ناشر: کتاب‌سرای تندیس
  • چرا جنگ؟: بررسی روانشناسانهٔ پدیدهٔ جنگ، آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، خسرو ناقد (مترجم)، ناشر: نشر پیدایش
  • لطیفه و ارتباطش با ناخودآگاه، زیگموند فروید، آرش امینی (مترجم)، ناشر: ارجمند، نسل فردا، کتاب ارجمند
  • رؤیاها: سخنرانی‌هایی در معرفی روان‌کاوی، زیگموند فروید، فرزام پروا (مترجم)، فرشته ساری (ویراستار)، ناشر: نشر چشمه
  • روانکاوی (۱) (مجموعه مقالات)، زیگموند فروید، مراد فرهادپور (مترجم)، یوسف اباذری (مترجم)، سیدعلی مرتضویان (مترجم)، حسین پاینده (مترجم)، شهریار وقفی پور (مترجم)، بهزاد برکت (مترجم)، مازیار اسلامی (مترجم)، یحیی امامی (مترجم)، مهسا کرم پور (مترجم)، حمید محرمیان معلم (مترجم)، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
  • روانکاوی (۲) (مجموعه مقالات)، زیگموند فروید، مراد فرهادپور (مترجم)، یوسف اباذری (مترجم)، حسین پاینده (مترجم)، شهریار وقفی پور (مترجم)، امید مهرگان (مترجم)، فتاح محمدی (مترجم)، مازیار اسلامی (مترجم)، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
  • اشتباهات لپی، زیگموند فروید، ناشر: بهجت، ۱۳۸۲
  • مکانیزم‌های دفاع روانی، زیگموند فروید، محمد جوادی (مترجم)، سید حبیب گوهری راد (مترجم)، ناشر: رادمهر
  • مبانی نظری مدرنیسم (مجموعه مقالات)، فریدریش ویلهلم نیچه، مراد فرهادپور، کارل مارکس، مجید مددی، یوسف اباذری، سیدعلی مرتضویان، ماکس وبر، حسین پاینده، مارشال برمن، زیگموند فروید، پل ریکور، کارل لوویت، رابرت پی پین، ریچارد ولهایم، گئورگ زیمل، محمدسعید حنایی کاشانی (مترجم)، هاله لاجوردی (مترجم)، امیرحسین رنجبر (مترجم)، حسن چاوشیان (مترجم)، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
  • روان ساده، روان پاک، بهمن کریم نظر (مترجم)، انتشارات یاران کهن، ۱۳۹۳
  • ضمیر ناآگاه، زیگموند فروید، ترجمه از متن آلمانی، علی فولادین، آرین مرادزاده، سید حسین مجتهدی، چاپ دوم، ویراست دوم، سه زبانه (آلمانی، انگلیسی، فارسی)، انتشارات پژواک هنر و اندیشه. ۱۳۹۶

آثار دربارهٔ فروید[ویرایش]

  • فروید و غیر اروپایی‌ها، ادوارد سعید، نوید حمزوی (مترجم)، انتشارات نیماژ ۱۳۹۷
  • چگونه فروید بخوانیم، جاش کوهن، نشر نی
  • شور ذهن، اثر ایروینگ استون، ترجمه اکبر تبریزی، فرخ تمیمی
  • درآمدی بر زیگموند فروید، ژان‌میشل گینودز، مهرداد پارسا، نشر شوند ۱۳۹۸
  • ناخودآگاه: یک تحلیل مفهومی، السدیر مک اینتایر، مهرداد پارسا، نشر شوند ۱۳۹۹

مکاتبات[ویرایش]

جستارهای وابسته[ویرایش]

یادداشت‌ها[ویرایش]

  1. آلمانی Ich (برخی آن را به «نهاد» ترجمه کرده‌اند)
  2. لاتین: ego (برخی آن را به «خود» ترجمه کرده‌اند)
  3. super-ego (برخی آن را به «فرا خود» ترجمه کرده‌اند)
  4. A.A. Brill
  5. Libido
  6. نام‌های این دو عقده از نام‌های ادیپ و الکترا، پسر و دختری افسانه‌ای، گرفته شده که یکی پدر و دیگری مادر خویش را می‌کشد.
  7. وی از این غریزه با نام اروس نیز نام می‌برد.
  8. Bernard DeVoto
  9. Robert Hamilton
  10. A. G. Tansley
  11. Winfred Overholser

پانویس[ویرایش]

  1. ^ Mannoni, Octave, Freud: The Theory of the Unconscious, London: NLB 1971, pp. 146-47
  2. والتر اودانیک، ولودیمیر یونگ و سیاست. ترجمهٔ علیرضا طیب. نشر نی ۱۳۷۹
  3. کدیور، میترا، مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم، رابطه جنسی وجود ندارد، انتشارات اطلاعات، 1381
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ کدیور، میترا، مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم، عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژویی سانس تا دیالکتیک اشتیاق، انتشارات اطلاعات، 1381
  5. کدیور، میترا، مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم، روانکاوی در مکتب لکان: یک مقدمه، انتشارات اطلاعات، 1381
  6. ^ Gresser 1994, p. 225
  7. ^ Gay 2006, pp. 4–8; Clark 1980, p. 4 For Jacob's Torah study, see Meissner 1993, p. 233. For the date of the marriage, see Rice 1990, p. 55
  8. ^ Margolis 1989
  9. ^ Jones, Ernest (1964) Sigmund Freud: Life and Work. Edited and abridged by Lionel Trilling and Stephen Marcus. Harmondsworth: Penguin Books p. 37
  10. ^ Hothersall 2004, p. 276.
  11. ^ Bloom 1994, p. 346
  12. ^ Hothersall 1995
  13. ^ See Past studies of the eels and references therein
  14. Blumenthal, International Herald Tribune, 24 December 2006.
  15. ^ "Freud, Minna Bernays and the Conquest of Rome: New Light on the Origins of Psychoanalysis", The New American Review, Spring/Summer 1982, pp. 1-23
  16. ^ Gay 2006, pp. 77, 169
  17. ^ Freud and Bonaparte 2009, pp. 238-239
  18. ^ Pigman 1995
  19. ^ Jump up to: a b Vitz 1988, pp. 53–54
  20. ^ Sulloway 1979, pp. 243, 253
  21. ^ Joseph Aguayo, PhD. "Joseph Aguayo Charcot and Freud: Some Implications of Late 19th-century French Psychiatry and Politics for the Origins of Psychoanalysis (1986). Psychoanalysis and Contemporary Thought, 9:223–260"
  22. Gay 2006, pp. 64–71.
  23. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۱۰–۳۱۱ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  24. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۱۱–۳۱۲ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  25. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۱۲–۳۱۵ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  26. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۱۸ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  27. ^ Gay 2006, pp. 419–420
  28. ^ Gay 2006, pp. 650-51
  29. ^ Burke, Janine The Sphinx at the Table: Sigmund Freud’s Art Collection and the Development of Psychoanalysis, New York: Walker and Co. 2006, p. 340.
  30. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۲۰ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  31. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۲۱ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  32. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۲۲ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  33. رابرت بی. داونز. کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند. ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور. انتشارات ابن‌سینا. ص. ۳۲۲ (فصل پانزدهم، کاوشگران روان ناآگاه).
  34. ^ Strutzmann, Helmut (2008). "An overview of Freud's life". In Joseph P. Merlino, Marilyn S. Jacobs, Judy Ann Kaplan, K. Lynne Moritz. Freud at 150: 21st century Essays on a Man of Genius. Plymouth. p. 33. ISBN 978-0-7657-0547-1.
  35. On coca
  36. Jones, Ernest. Sigmund Freud: Life and Work, vol. 1. London: Hogarth Press, 1953, pp. 94–96.
  37. Byck, Robert. Cocaine Papers by Sigmund Freud. Edited with an Introduction by Robert Byck. New York, Stonehill, 1974.
  38. Borch-Jacobsen (2001) Review of Israëls, Han. Der Fall Freud: Die Geburt der Psychoanalyse aus der Lüge. Hamburg: Europäische Verlagsanstalt, 1999.
  39. Thornton, Elizabeth. Freud and Cocaine: The Freudian Fallacy. London: Blond and Briggs, 1983, pp. 45–46.
  40. Jones, E. , 1953, pp. 86–108.
  41. Masson, Jeffrey M. (ed.) The Complete Letters of Sigmund Freud to Wilhelm Fliess, 1887–1904. Harvard University Press, 1985, pp. 49, 106, 126, 127, 132, 201.

منابع[ویرایش]

  • The Modernism Lab, Yale University, retrieved 23 June 2012.
  • Appignanesi, Lisa and Forrester, John. Freud's Women. Penguin Books, 2000.
  • Auden, W.H. "In Memory of Sigmund Freud", 1935، poets.org, retrieved 23 June 2012.
  • Bloom, Harold. The Western Canon. Riverhead Books, 1994.
  • Blumenthal, Ralph. "Hotel log hints at desire that Freud didn't repress", International Herald Tribune, 24 December 2006.
  • Clark, Ronald W. Freud: The Man and his Cause, London: Jonathon Cape, 1980.
  • Cohen, David. The Escape of Sigmund Freud. JR Books, 2009.
  • Cohen, Patricia. "Freud Is Widely Taught at Universities, Except in the Psychology Department", The New York Times, 25 November 2007.
  • Eissler, K.R. Freud and the Seduction Theory: A Brief Love Affair. Int. Univ. Press, 2005.
  • Eysenck, Hans. J. Decline and Fall of the Freudian Empire. Pelican Books, 1986.
  • Ford, Donald H. & Urban, Hugh B. Systems of Psychotherapy: A Comparative Study. John Wiley & Sons, Inc, 1965.
  • Freud, Sigmund (1896c). The Aetiology of Hysteria. Standard Edition 3.
  • Freud, Sigmund and Bonaparte, Marie (ed.). The Origins of Psychoanalysis. Letters to Wilhelm Fliess: Drafts and Notes 1887–1902. Kessinger Publishing, 2009.
  • Fuller, Andrew R. Psychology and Religion: Eight Points of View, Littlefield Adams, 1994.
  • Gay, Peter. Freud: A Life for Our Time. W. W. Norton & Company, 2006 (first published 1988).
  • Gay, Peter. "The TIME 100: Sigmund Freud" بایگانی‌شده در ۲۱ مه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine, Time magazine, 29 March 1999.
  • Gay, Peter (ed.) The Freud Reader. W.W. Norton & Co. , 1995.
  • Gresser, Moshe. Dual Allegiance: Freud As a Modern Jew. SUNY Press, 1994.
  • Holt, Robert. Freud Reappraised: A Fresh Look At Psychoanalytic Theory. The Guilford Press, 1989.
  • Hothersall, D. History of Psychology. 3rd edition, Mcgraw-Hill, 1995.
  • Jones, E. Sigmund Freud: Life and Work. Hogarth Press, 1953.
  • Juergensmeyer, Mark. Terror in the Mind of God: The Global Rise of Religious Violence. University of California Press, 2004.
  • Juergensmeyer, Mark. "Religious Violence", in Peter B. Clarke (ed.). The Oxford Handbook of the Sociology of Religion. Oxford University Press, 2009.
  • Kovel, Joel. A Complete Guide to Therapy: From Psychoanalysis to Behaviour Modification. Penguin Books, 1991 (first published 1976).
  • Leeming, D.A. ; Madden, Kathryn; and Marlan, Stanton. Encyclopedia of Psychology and Religion. Springer Verlag u. Co. , 2004.
  • Margolis, Deborah P. "Freud and his Mother", Modern Psychoanalsys, 1989، ۱۴:۳۷–۵۶.
  • Masson, Jeffrey M. (ed.). The Complete Letters of Sigmund Freud to Wilhelm Fless, 1887–1904. Harvard University Press, 1985.
  • Meissner, William W. "Freud and the Bible" in Bruce M. Metzger and Michael David Coogan (eds.). The Oxford Companion to the Bible. Oxford University Press, 1993.
  • Michels, Robert. "Psychoanalysis and Psychiatry: A Changing Relationship", American Mental Health Foundation, retrieved 23 June 2012.
  • Mitchell, Juliet. Psychoanalysis and Feminism: A Radical Reassessment of Freudian Psychoanalysis. Penguin Books, 2000.
  • Palmer, Michael. Freud and Jung on Religion. Routledge, 1997.
  • Pigman, G.W. "Freud and the history of empathy", The International journal of psycho-analysis. April 1995, vol 76, issue 2, pp. ۲۳۷–۲۵۶.
  • Rice, Emmanuel. Freud and Moses: The Long Journey Home. SUNY Press, 1990.
  • Roudinesco, Elisabeth. Jacques Lacan. Polity Press, 1997.
  • Sadock, Benjamin J. and Sadock, Virginia A. Kaplan and Sadock's Synopsis of Psychiatry. 10th ed. Lippincott Williams & Wilkins, 2007.
  • Sulloway, Frank. Freud, Biologist of the Mind: Beyond the Psychoanalytic Legend. Burnett Books, 1979.
  • Tansley, A.G. "Sigmund Freud. 1856–1939", Biographical Memoirs of Fellows of the Royal Society. Royal Society, 1941, 3 (9): 246–226.
  • Vitz, Paul C. Sigmund Freud's Christian Unconscious. The Guilford Press, 1988.
  • Webster, Richard. Why Freud Was Wrong: Sin, Science and Psychoanalysis. HarperCollins, 1995

پیوند به بیرون[ویرایش]