رودابه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

رودابه
دیدار زال و رودابه
اطلاعات کلی
نامرودابه
منصبشاهزاده
نژادتازیان
آئیندیویسنا
زادگاهکابل
ملیتسیستان
خانواده
نام پدرمهراب
نام مادرسیندخت
همسرزال
فرزندانرستم و احتمالاً زواره

رودابه دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال و مادر رستم است. زال در گذری از مرز کابل، به رودابه، علاقه‌مند شد و او را به همسری برگزید.[۱]

زال و رودابه از عاشق و معشوق‌های دنیای باستان هستند:

چو بشنید رودابه آن گفت‌گویبر افروخت و گلنارگون کرد روی
دلش گشت پر آتش از مهر زالازو دور شد خورد و آرام و هال

رودابه در شاهنامه[ویرایش]

زال در نوجوانی از جانب منوچهر، پادشاه ایران، حکمران قبایل سیستانی شد و پس از این تفویض قدرت روزی برای شکار و تفرّج با گروهی مرزهای کشور را در نوردید تا به مرز شهر یا کشور کابل رسید. گروهان زابلی در دشت کابل خیمه را بر پا کردند و سرگرم شکار شدند [۲] تا اینکه یک روز در ملاقات دو جانبه زال و مهراب، زال جوان از وجود رودابه آگاه گشت و با توصیفات همراهان ندیده عاشق رودابه شد.

رودابه نیز ندیده دلداده زال گشت، در این میان پرستندگان و ندیمه‌های رودابه وسیله دیدار هر دو عاشق و معشوق را مهیا کردند تا آن دو یکدیگر را از نزدیک ملاقات نمایند. زال باید شبانه از دشت کابل مخفیانه و به‌دور از نگهبانان کاخ مهراب به قصر رودابه نزدیک می‌شد تا بتوانند چهره به چهره با یکدیگر گفتگو نمایند چون راهی جز این وجود نداشت. وصفی که زال از رودابه شنیده بود:

پس پرده او یکی دخترستکه رویش ز خورشید روشن‌ترست
ز سر تا به پایش به کردار عاجبه رخ چون بهشت و به بالا چو ساج
بر آن سفت سیمینش مشکین کمندسرش گشته چون حلقهٔ پای‌بند
رخانش چو گلنار و لب ناردانز سیمین برش رسته دو ناروان
دو چشمش بسان دو نرگس به باغمژه تیرگی برده از مشک ناز
بهشتیست سرتاسر آراستهپر آرایش و رامش و خواسته
بر آورد مر زال را دل به جوشچنان شد کزو رفت آرام و هوش [۳]

ریشه نام رودابه[ویرایش]

ظاهراً واژهٔ رودابه از دو بخش رود به‌معنای فرزند و آب به‌معنای تابش و روشنایی تشکیل شده‌است و به‌معنی فرزند تابناک است. رودابه عمر درازی داشته‌است و پس از مرگ پسرش رستم، در حالتی نزدیک به دیوانگی می‌افتد.[۴]

تبارنامه[ویرایش]

ضحاک
ساممهراب کابلیسیندخت
زالرودابه
رستم

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، ۲۹۸.
  2. احتمالاً حاکم کابل مهراب خراجگزار منوچهر بود و زال حتماً به همین خاطر به آن مرز نزدیک شد
  3. شاهنامه. جلد اوّل. منوچهر، ص ۳۵
  4. اسلامی ندوشن، داستان داستان‌ها، ۲۶۱.

منابع[ویرایش]

  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
  • اوشیدری، جهانگیر (۱۳۸۳دانشنامه مزدیسنا، نشر مرکز، شابک ۹۶۴-۳۰۵-۳۰۷-۵
  • اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۸۷داستان داستان‌ها، شرکت سهامی انتشار، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۵-۱۸۷-۱

پیوند به بیرون[ویرایش]