بانوی گازر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

بانوی گازر
اطلاعات کلی
نامبانو گارز
نام کاملهمسر گازر
منصبدهقان‌نژاد
ملیتایران
سایر اطلاعات
شناخته شدهیافتن صندوقی از رود
خانواده
همسرگارز
فرزندخواندهداراب

بانوی گازُر در شاهنامه همسر مردی رخت‌شور بنام گازُر است، که دایه و سرپرست داراب به‌شمار می‌آید [۱]. گازر و همسرش از قضا کودکی تازه متولد شده را از دست داده بودند و یافتن این طفل مرهمی بود بر داغ دل آنها. داستان بانوی گازر در شاهنامه بدین قرار است:

بدو داد زن زود پستان شیرببد شاد زان کودک دلپذیر
ز خوبی آن کودک و خواستهدل او ز غم گشت پیراسته

بانوی گازر در شاهنامه[ویرایش]

روزی از روزها، مرد گازر هنگام رخت‌شویی از رود نوزادی یافت، گازر و زنش که به تازگی نوزاد خویش را از دست داده بودند نوزاد جدید را به خانه برد و به همسرش بانو گازز سپرد تا او را به جای نوباوهٔ تازه از دست دادهٔ خود، بپرورد. نام کودک را که پسر بود، بر گرفته از آب آرام رود داراب نهادند. داراب کم کم بالید و بزرگ شد به جوان برومندی بدل گشت، امّا او که داستان کودکی خویش را نشنیده بود، در پی شناخت اصالت و نژاد خود بود و در این مورد پیوسته زن گازر را مخاطب قرار می‌داد و سرانجام چون پاسخی در خور از آن زن نگرفت، بر وی خشم آورد.

داراب، چنانکه در سرگذشت خودش آمده‌است، سرانجام به پادشاهی رسید و چون بر تخت شاهی نشست، گازر و بانو گازر را نزد خویش فراخواند آنان را گرامی داشت؛ و با هدایا و پیشکش‌های فراوان دوباره از کاخ رهسپارشان نمود. حکیم فردوسی در بیتی از شاهنامهٔ خویش، از بانوی گازُر چند بار سخن گفته‌است، که بیت زیر مربوط به داستان بالا، یکی از همان موارد است:

زن گازُر از درد پژمرده بودیکی کودک زیرکش مُرده بود [۲]

قصص مشابه[ویرایش]

در کتاب قرآن‌مجید، فرعون مصر هر کودکی که از بنی‌اسرائیل متولد می‌شد آن را یافته و می‌کشت، روزیکه موسی علیه‌السلام از مادرش متولد شد مادر نگران بود مبادا دژخیمان فرعون او را بیابند و هلاک کنند به همین سبب به خدای خویش پناه برد و کودک را بخدا سپرد. وقتیکه موسی را در گهواره‌ای نهاد و آن را به رود آرام نیل سپرد دلش قرص بود که خداوند طفل را حفظ خواهد نمود.

روایت مشابه‌ای بدین مضمون به داراب ایرانی اختصاص دارد، داراب و مادرش همای از سلالهٔ هخامنشیان بودند و دوران قبل از ایشان کیش رسمی ایرانیان آیین مزدیسنا بود. بقول حکیم طوس فردوسی ازدواج پدر و دختر، یعنی بهمن و هما طرح یک آیین جدید بود که ربطی به آیین مزدیسنا نداشت. نام کورش، بزرگ خاندان هخامنشی در تورات سیروس نامیده شده و این به معنای آنست که این سلاله گرایش‌هایی به کیش مزبور داشتند و احتمالاً با کیش رسمی کشور یعنی کیش زرتشت به عداوت برخاستند. روایت به آب انداختن داراب توسط مادرش هما در شاهنامه همانند روایت موسی، این‌گونه نقل می‌شود:

یکی خرد صندوق از چوب خشکبکردند و بر زد بر او قیر و مشک
درون نرم کرده به دیبای رومبر اندوده بیرون او مشک و موم
به زیر اندرش بستر خواب کردمیانش پر از درُ خوشاب کرد
ببستند بس گوهر شاهواربه بازوی آن کودک شیرخوار
بدانگه که شد کودک از خواب مستخروشان بشد دایهٔ چرب دست
نهادش به صندوق در نرم‌نرمبه چینی پرندش بپوشید گرم
سر تنگ تابوت کردند خشکبه دبق و به عنبر، به قیر و به مشک
ببردند صندوق را نیم شبیکی بر دگر نیز نگشاد لب
ز پیش همایش برون تاختندبه آب فرات اندر انداختند [۳]

پانویس[ویرایش]

  1. توضیح اینکه در گذشته به کسانی که به شغل رخت شویی اشتغال داشته‌اند، اصطلاحاً گازُر می‌گفته‌اند
  2. پارسی نگاشتهٔ شاهنامهٔ فردوسی، صفحه: ۶۳۴
  3. شاهنامه. جلد ششم. پادشاهی همای چهرزاد، ص ۴۲۵

منابع[ویرایش]

  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
  • پارسی نگاشتهٔ شاهنامه، نگارش: فرانک دوانلو، انتشارات آهنگ قلم، چاپ سوم، ۱۳۸۷ (با اندکی تغییر)

پیوند به بیرون[ویرایش]