آذر (ایزد) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آذر
ایزد آتش
آتشدانی روی سکه‌ای از شاهنشاه اردشیر بابکان ساسانی.
اطلاعات کلی
نام‌های دیگر:آتش، آترش
اوستایی:آترَ
دین دبیره:𐬁𐬙𐬀𐬭
جنسیت:ایزد (نرینه)
دوران پیدایش:پیش از زرتشت
رده:نگهبان آتش، گرمابخش
نماد:آتش، نور و روشنایی
وابستگی:ایزدان سی و سه‌گانه، ایزدان نگهبان روزهای ماه، ایزدهای دوازده‌گانه، چهار آخشیج
نگهبان روز:نهم هر ماه
ایزدان همکار:اشه وهیشته، ورهرام، سروش
گل:آذریون (آفتابگردان)
جشنواره‌ها:آذرگان
همتاها
همتای یونانی:هفائستوس
همتای رومی:وولکان
همتای هندی:آگنی

آذر یا آتر، ایزد آتش، نماد نظم راستین و فرزند اهورامزدا در آیین زرتشتی است و از یاوران ارته و هیشته است. او برای نیکی می‌جنگد و در اوستا از او با نام آترش نیز یاد شده‌است. در تقویم اوستایی روز نهم در هر ماه و ماه نهم در هر سال به نام این ایزد است که در ایران باستان هنگامی که روز نهم از ماه نهم هر سال فرا می‌رسید جشنی به نام آذرگان برپا می‌شد. در دین زرتشتی پنج آتش مینویی، پنج آتش آیینی و سه آتش اساطیری وجود دارد. آذر در نبردهایی که برای از بین بردن پلیدی انجام داده‌است در برابر اژی‌دهاک و اپوش قرار گرفته‌است و پیروز میدان بوده‌است.

جایگاه آذر در آیین زرتشتی[ویرایش]

در آیین زرتشتی چندین ایزد[پ ۱] به معنای موجودات ستودنی در اطراف اهورامزدا، خدای بزرگ این دین قرار دارند که هر یک به نوعی مظاهر عناصر طبیعی هستند. آتر، ایزد نرینهٔ آتش یکی از این ایزدان است و او را از یاران امشاسپند ارته وهیشته می‌دانند که البته در اوستای متأخر خود او را یک امشاسپند خوانده‌اند و نیایش پنجم به او اختصاص یافته‌است.[۱][۲] پرستش آتش از اصول مذهبی این دین است.[۳][۴]

در اساطیر ایزد آذر را فرزند و پسر اهورامزدا می‌خوانند همان‌گونه که همتای هندی او، اَگنی را فرزند دیائوس، خدای بزرگ هندی می‌خوانند. آذر را نماد نظم راستین و نشانهٔ مرئی حضور اهورامزدا می‌دانند.[۵][۶][۷][۸]

مردم در حالی که بَرسُم[پ ۲] را در دست داشته‌اند، گوشت را به آتش تقدیم کرده و برای ایزد آذر قربانی می‌کردند. در هر خانه محلی برای قربانی کردن وجود داشت و فرد نیایشگر در مقابل آن آواز سر می‌داد:

[۹]

او رابطی است بین اهورا مزدا و افرادی که برای او قربانی می‌کنند و از همکاران امشاسپند اَرتَه وَهیشته نیز می‌باشد و هنگامی که روان پرهیزکاران از چینود عبور کند، آذر آنجا ایستاده و تاریکی‌ها را نابود و روشن می‌کند.[۱۰] آذر، ایزدی پاک، خردمند، نیرومند، بخشندهٔ خوراک و فرزند،[پ ۳] دوستار خانه و خانواده‌ها و نابود کنندهٔ دشمنان و دیوان است. آذر برای خیر می‌جنگید و همین باعث شده‌است که در یکی از دعاهای زرتشتی از او به عنوان جنگجوی خوب دلیر یاد شود.[۱۱]

ریشهٔ نام[ویرایش]

نام این ایزد در اوستا به صورت آتر یا آترش آمده‌است و در متون پهلوی از او با اسامی آتور، آتر و آتش یاد شده‌است. در متون فارسی نیز با اسم‌های آذر، آدر، آور و آتش خوانده شده‌است. ریشهٔ این کلمات واژهٔ آدری در زبان سنسکریت است و به معنای شعله است. این واژه به عنوان صفت آگنی، خدای آتش هند به کار می‌رود.[۱۲][۱۳][۱۴]

آذر در تقویم اوستایی نو[ویرایش]

در تقویم اوستایی نو یا زرتشتی، نهمین روز از هر ماه، آذر نام دارد و نهمین ماه در هر سال نیز آذر ماه نام دارد، در ایران باستان مردم نهمین روز آذر ماه هر سال را جشن می‌گرفتند و آن را آذر جشن یا آذرگان می‌نامیدند.[۱۵][۱۶][۱۷]

آتش‌های مینویی[ویرایش]

آذر در آسمان، فضا و حتی در آتش‌های کوچک خانگی حضور دارد. در این باور اساطیری نزد ایرانیان، در جهان پنج گونه آتش مینویی وجود دارد.

آتش‌های آیینی[ویرایش]

در کنار پنج آتش مینویی، سه آتش آیینی نیز، به نام‌های آتش وهرام،[پ ۴] آتش آدُوران و آتش دادگاه وجود دارد.

  • آتش وهرام:آتش وهرام که شاه پیروزمند آتش‌ها است، در برابر تاریکی و دروغ می‌جنگد، به افراد نیرو می‌بخشد و نمادی از راستکاری است.

برای ساخت آتش وهرام شانزده آتش مختلف گرد آورده (آتش ایجاد شده توسط رعد و برق یکی از این شانزده آتش است) و سپس ۱۱۲۸ بار آن را در طول یک سال تطهیر می‌کنند. در ایران یک آتش بهرام در یزد و دیگری در تهران شعله‌ور است.[۲۰][۲۱]

در آغاز هر پنج گاه چوب‌های معطری توسط مهم‌ترین و کامل‌ترین موبد در آتش بهرام سوزانده می‌شود و فقط او می‌تواند به آتش بهرام نزدیک شود، موبدان معمولی تنها از پشت پنجره‌های مشبک اجازهٔ مشاهده آن را دارند.[۲۲]

  • آتش آدُران: اهمیت این آتش از آتش وهرام کمتر است زیرا ساخت آن آسان‌تر است و با چهار آتش ساخته می‌شود.
  • آتش دادگاه: این آتش نیز همچون آتش آدران اهمیت کمتری نسبت به آتش وهرام دارد و افرادی که روحانی نیستند نیز می‌توانند از آن مراقبت کنند.[۲۳]

آتش‌های اساطیری[ویرایش]

بنای این آتش که در آذربایجان قرار دارد، به کیخسرو نسبت داده می‌شود.

  • آتش آذر برزین‌مهر: آتش آذر برزین‌مهر از جهان تا دوران گشتاسب حفاظت می‌کرد و ساخت آتشکدهٔ آذر برزین‌مهر که ویژهٔ کشاورزان است و در خراسان قرار دارد به گشتاسب نسبت داده می‌شود.[۲۴][۲۵]

آذر و اژی‌دهاک[ویرایش]

هنگامی که فرهٔ ایزدی برای اولین بار از جمشید گریخت، سپندمینو برای به چنگ آوردن فره، ایزد آذر را و انگره‌مینو اژی‌دهاک را برگزیدند.[۲۶] زمانی که آذر به فرهٔ ایزدی نزدیک شد، اژی‌دهاک فریاد برآورد:

در این هنگام آذر دچار تردید می‌شود و اژی‌دهاک به‌سوی فره به حرکت در می‌آید اما این‌بار آذر دهان به سخن می‌گشاید:

اژی‌دهاک ترسان خود را عقب می‌کشد و در این هنگام فرهٔ ایزدی می‌گریزد و میترا آن را دریافت می‌کند.[۲۷][۲۸]

آذر و دیو خشکسالی[ویرایش]

در روایتی دیگر هنگامی که اَپوش، دیو خشکسالی باران را از باریدن بازداشت، آذر به یاری تیشتر خدای باران شتافت، هنگامی که تیشتر با اَپوش رو به رو شد، ابتدا از او شکست خورد و هزار گام از دریای فراخکرد دور گشت. پس تشنگی و خشکی جهان را فرا گرفت اما با کمک اهورا مزدا موفق شد که بر او پیروز شود و سپس با گرز خود بر آتش وازیشته می‌کوبد. دیو سپنجروش همکار اَپوش با دیدن شراره کشیدن آتش وحشت زده و هلاک می‌شود و سپس باران دو باره شروع به باریدن می‌کند.[۲۹]

آذر و گرشاسپ[ویرایش]

گرشاسپ پهلوان نیز با وجود تمام کارهای نیکی که انجام داده بود، در مواجهه با آذر دچار خشم او گشت. گرشاسپ روزی با قصد پختن غذا بر روی سبزه‌ای که اژدهایی بر زیر آن خزیده بود، آتشی برپا کرد. حرارت و گرمایی که بر اثر شعله‌های آتش به وجود آمده بود، اژده‌ها را از خواب بیدار می‌کند و حرکت ناگهانی آن موجب می‌شود که غذا داخل آتش بریزد و بدین ترتیب آتش آلوده شود. آلوده کردن آتش که در آیین زرتشتی گناهی نابخشودنی است سبب خشم آذر می‌شود و او پس از مرگ اجازهٔ ورود به بهشت را نمی‌یابد تا آن که با شفاعت زرتشت و ایزد گوشورن بخشیده می‌شود.[۳۰][۳۱]

آذر و آواز سر دادن خروس[ویرایش]

نقش خروس بر پارچه ساسانی

گفته شده‌است که، هنگامی که سه قسمت از شب می‌گذرد، ایزد آذر از ترس آن‌که آتش مقدس خاموش شود از سروش درخواست کمک می‌کند و سروش خروس را بیدار می‌کند و از او می‌خواهد که بانگ برآورد و انسان را از خواب بیدار کند تا به یاری آتش بشتابد. پس خروس آواز سر می‌دهد که:

[۳۲]

آذر در دربار گشتاسب[ویرایش]

ایزد آذر برای روشن ساختن حقانیت آیین زرتشتی با وهومنه و ارته وهیشته همراه می‌گردد و وارد دربار گشتاسب می‌شود.[۳۳]

جستارهای وابسته[ویرایش]

یادداشت‌ها[ویرایش]

  1. یَزته نیز گفته شده‌است.
  2. شاخهٔ گیاه تمبر.
  3. مَثَل اُجاق او کور است، به معنای فرزند نداشتن که در بین ایرانیان رواج دارد، از این باور سرچشمه می‌گیرد.
  4. آتش بهرام
  5. asha
  6. دیو خواب و رؤیا

پانویس[ویرایش]

  1. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۱۸.
  2. رضی، ادیان بزرگ جهان، ۹۹.
  3. معصومی، مقدمه‌ای بر اساطیر و آیین‌های باستانی جهان، ۱۴۲.
  4. هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۷۸.
  5. رضی، ادیان بزرگ جهان، ۱۱۴.
  6. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵.
  7. بار، دیانت زرتشتی، ۶۷.
  8. بربریان، جستاری در پیشینهٔ دانش کیهان و زمین در ایرانویج، ۱۰۸.
  9. کرتیس، اسطوره‌های ایرانی، ۱۶.
  10. رضی، پژوهشی دربارهٔ دین‌های ایران باستان به موجب متون باستانی، ۱۷۰.
  11. بهار، ادیان آسیایی، ۲۶.
  12. یا حقی، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، ۱۶.
  13. گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ۷۵.
  14. رضی، پژوهشی دربارهٔ دین‌های ایران باستان به موجب متون باستانی، ۳۶.
  15. یا حقی، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، ۱۹.
  16. مولتون، گنجینه مغان، ۱۵۲.
  17. قاسملو، تقویم و تقویم نگاری، ۴۳.
  18. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵، ۵۹.
  19. رضی، ادیان بزرگ جهان، ۱۵۹.
  20. هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۱۷۹–۱۸۰.
  21. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۰.
  22. بار، دیانت زرتشتی، ۱۲۳.
  23. هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۱۸۰.
  24. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۷۹، ۸۱، ۳۵.
  25. هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۱۷۹.
  26. گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ۷۵.
  27. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵، ۶۲.
  28. کرتیس، اسطوره‌های ایرانی، ۱۷، ۲۶.
  29. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵–۳۶.
  30. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵.
  31. کرتیس، اسطوره‌های ایرانی، ۲۹–۳۰.
  32. گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ۵۷–۵۸.
  33. آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۶، ۹۰.

منابع[ویرایش]

  • آموزگار، ژاله (۱۳۸۰). تاریخ اساطیری ایران. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت).
  • بار، کای (۱۳۸۶). دیانت زرتشتی. تهران: انتشارات ثالث.
  • بربریان، مانوئل (۱۳۷۶). جستاری در پیشینهٔ دانش کیهان و زمین در ایرانویج. تهران: انتشارات بلخ.
  • بهار، مهرداد (۱۳۸۶). ادیان آسیایی. تهران: انتشارات چشمه.
  • رضی، هاشم (۱۳۸۲). پژوهشی دربارهٔ دین‌های ایران باستان به موجب متون باستانی. تهران: انتشارات سخن.
  • رضی، هاشم (۱۳۵۵). ادیان بزرگ جهان. تهران: انتشارات آسیا.
  • کرتیس، وستا (۱۳۷۳). اسطوره‌های ایرانی. تهران: انتشارات مرکز.
  • قاسملو، فرید (۱۳۸۸). تقویم و تقویم نگاری. تهران: نشر کتاب مرجع.
  • گلپایگانی، عصمت عرب (۱۳۹۵). اساطیر ایران باستان. تهران: انتشارات هیرمند.
  • معصومی، غلام‌رضا (۱۳۸۶). مقدمه‌ای بر اساطیر و آیین‌های باستانی جهان. تهران: انتشارات سوره مهر.
  • مولتون، جیمزهوپ (۱۳۸۷). گنجینه مغان. تهران: نشر مهتاب.
  • هینلز، جان راسل (۱۳۷۳). شناخت اساطیر ایران. تهران: نشر چشمه.
  • یا حقی، محمد جعفر (۱۳۸۶). فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی. تهران: انتشارات فرهنگ اساطیر.