• «خانم، من یک بمب در کیفم دارم و می‌خواهم کنارم بنشینی». شافنر یادداشت را به کوپر برگرداند، همانطور که او خواسته بود نشست و بی سر و صدا از او خواست بمب را ببیند...
    19 KB (1,602 words) - 07:21, 11 March 2024