بلوغ نارسیده زنان در عشق او دست‌ها می‌بریدند" ولی "دل مبارک او از ایشان می‌رمید" و این حسن صورت در دوران بلوغ به مرتبه‌ای بود که اولیاءالله "وی را پیر آذری...

«پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او می‌رمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن می‌گفت، پنداشتم که مرا می‌زند،...

بر منجگرد، ملیط، خرت پرت و حوالی آن‌جا مسلط شد و امیر دانشمند بر قیصریه، رمید، سیواس، دولو، توقات، نکیسار و آماسیه چیره شد و امیر جاولی بر مرعش و هرنوس...

(گذشته:تنجید- حال:می تنجه) رُمّیدن [rommidan]: فروریختن، خراب شدن (گذشته:رمّید- حال:می رمّه) پِلمیدن [pelmidan]: له شدن و پخش شدن که معمولاً باعث آلوده...

کبک، در دامن خاری آویخت / مار پیچید و به سوراخ گریخت آهو اِستاد و نگه‌کرد و رمید / دشت را خط غباری بکشید لیک صیاد سَر دیگر داشت / صید را فارغ و آزاد گذاشت...

گشت                                        سامری کردار بدخواه تو از دنیا رمید (معزی، ۱۳۱۸ :۱۴۳) کاسد و فاسد شد آن سحر حرام سامری                      ...

رُفتن رفت روب ؟ ؟ ☓ رقصیدن رقصید رقص ✓ ✓ ☓ رُمبیدن رمبید رمب ؟ ؟ ☓ رَمیدن رمید رم ؟ ؟ ☓ رَندیدن رندید رند ☓ ☓ گذرا رَنده رنگیدن رنگید رنگ ☓ ☓ گذرا ☓ روزیدن/روژیدن...

رسید جلوه کنان سرو نو رسیده من رمید هوش و قرار از دل رمیده من تا به کی یار رقیب از بهر آزارم شوی؟ کی بود کز بهر آزارش دمی یارم شوی؟...

و جنگیدن با مردان کجا!» پس چون رومیان ضدحمله‌ای ناگهانی زدند، اسب متیوس رمید و متیوس برای حفظ جانش خود را به داخل برکه‌ای انداخت؛ بعدها در محل همین برکه...